eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3.1هزار دنبال‌کننده
42 عکس
36 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
این شیر بچه های من از نسلِ حیدرند همزاد پاكی و كرم از خونِ جعفرند در اوج خویش اگر چه به طیار می رسند ای رُكنِ عشق من به شما سجده می برند رخصت دهید لشكرِ طاغوت و جبت را با ذكر یا علی مدد از پا در آورند در عشق رفته اند به دائی ماهشان آئینه های رزم علمدارِ لشكرند سوگند خورده اند كه قربانیت شوند من مطمئنم آبرویم را نمی برند شمشیر بسته، مستِ كفن، تشنه ی وصال بر جان خویش درد و بلای تو می خَرند سهمی مرا ز داغِ جگر گوشه ها دهید این دو امیدِ آبروی من به محشرند تا زیر كعبِ نیزه نیفتاده ام ز پا بگذار تا به پای تو از خویش بگذرند دغ می كنند معجر من جا به جا شود حساس و غیرتی به سرانجام مادرند اسباب خجلت است كریمانه كن قبول این دو ذبیح تحفه ی ناچیزِ خواهرند در ازدحامِ نیزه و شمشیرها اگر دیدی كه قطعه قطعه و در خون شناورند دلخوش نكن به یاوری خواهرانه ام پاها مرا ز خیمه برونم نمی برند شرمِ حضورِ خواهرِ خود را قبول كن قربانیانِ اصغرِ خود را قبول كن (علیرضا شریف) 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
دو تا نهال دو تا سرو ایستاده شدند دو خوشه ی نرسیده دو جام باده شدند مقام زینب کبری ببین که این دو پسر فقط به خاطر مادر امامزاده شدند تمام آبروی باغبان همین دو گلند که در حفاظت از باغ استفاده شدند به داست دایی اگر چه سوار اسب شدند به دست نیزه و شمشیرها پیاده شدند کنار اکبر و قاسم میان دارالحرب دو طفل باعث تکمیل خانواده شدند پیام غربت زینب شدند آن روزی که سربریده نه چون نامه سرگشاده شدند اگر چه سوم شعبان نشد محرم شد به وقتش این دو به ارباب هدیه داده شدند حلال زاده به دائیش می رود آخر غریب وار اسیر حرام زاده شدند (سعید پاشازاده)
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت: مقتل فرزندان زینب https://eitaa.com/fatemi8/1402 این شیر بچه‌های من از نسل حیدرن https://eitaa.com/fatemi8/1403 تو تا نهال دوتا سرو ایستاده شدند https://eitaa.com/fatemi8/1404 طفلان زینب https://eitaa.com/fatemi222/4143 دید زینب چون به دشت کربلا https://eitaa.com/fatemi8/519
شیعه دارد آبرو، زیرا دلش با زینب است آبرودار حقیقی در دو دنیا زینب است راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست افتخار و اعتبار مکتب ما، زینب است با وقار و با صلابت کن صدایت را بلند چون که رمز اقتدار ما دم یا زینب‌ است چشم او غیر حسین ابن علی چیزی ندید روشنی "ما رأیت الاّ جمیلا” زینب است هاله‌‌ای از نور دورش را همیشه می‌گرفت آری آن مستوره‌ی دور از تماشا زینب است آنکه از حجب و حیا و پاکی و شرم و عفاف چشم همسایه ندیده سایه‌اش را زینب است خم به ابرویش نیاورده‌است درطوفان غم آنکه صبر از دست او افتاد از پا زینب‌است آنکه با آن خطبه‌ی غرّای خود یکباره کرد مردمان کوفه را گریان و رسوا، زینب است حجت خلق خدا را با وجودش حفظ کرد آنکه با احیاگری‌اش کرده غوغا، زینب است ✍️ https://eitaa.com/fatemi8/100
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی ز آب غم بسرشتند، گوییا گِل زینب فغان و آه از آن دم! که خصم دون به لب شط بُرید سر ز قفای حسین مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و صبر و تحمّل، برون شد از دل زینب میان لشگر اعدا به راه شام نبودی به غیر معجر نیلی، به چهره، حایل زینب به گِرد ناقه‌ی او، کوفیان به عشرت و امّا سر حسین به سنان، پیش روی محمل زینب نه آب بود و نه نانی، نه شمعی و نه چراغی چو گشت کنج خرابه مقام و منزل زینب چگونه شرح غمش را رقم کند، ید «جودی»؟ که جز خدا نه کس آگه، ز درد و مشکل زینب ✍️ https://eitaa.com/fatemi8/100
برده‌ست بنده سوی مولا هر زمان دست شد واسطه بین زمین و آسمان، دست جز از درِ این آستان خیری ندیده وا کرده هر کس رو به دست این و آن، دست در سجده و بر خاک افتادن، زبان، سر وقت قنوت و ربنا گفتن زبان، دست در پهنه‌ی تاریخ اگر کنکاش باشد دارد برای ما هزاران داستان، دست خیبر برای خود دژ مستحکمی بود تا آن زمان که زد به در، یک پهلوان، دست اسلام را پیروز میدان کرد حیدر حق زد برای قدرت این بازوان، دست جان‌ها به قربان مرام آن که از لطف در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان، دست با دست پر برگشته مسکینی که حتی یکبار برده بر در این آستان، دست با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز انداخت بر دستان مولا ریسمان، دست یک روز در جنگ اُحد آقای عالم تهدید را از جانب مولاش رانده است :: یک روز حیدر در دفاعِ از پیمبر امروز عبدالله پای کار مانده است تا گفت پیرِ کل‌ِ عالَم یَنصُرونی در بیعتش بالا گرفت این نوجوان، دست راه گلو را داشت طی می‌کرد خنجر سد کرد راه حمله‌اش را ناگهان، دست مانند ابراهیم شد در آزمونش چون سربلند آمد برون از امتحان، دست آمد به مهمانیِ آغوشِ عمویش هدیه چه آورده برای میزبان؟ دست زینب دو دستی بر سرش می‌زد در آنجا می‌رفت وقتی سمت چوب خیزران، دست :: هر قدْر کمتر در غم او زد به سینه روز قیامت بیشتر بیند زیان، دست ✍️ https://eitaa.com/fatemi8/100