eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد https://eitaa.com/fatemi8/502 آتش زدن به خانه مولا بهانه بود https://eitaa.com/fatemi8/503 حالا میان خانه اش کوثر ندارد https://eitaa.com/fatemi8/922 چه روضه‌ای‌ست که هرکس روایتش می‌کرد https://eitaa.com/fatemi8/921 _____ با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو https://eitaa.com/fatemi222/724 خدا مادرم را کجا می برند؟! https://eitaa.com/fatemi222/730 بعد از رسول حرمت آل عبا شکست https://eitaa.com/fatemi222/720 این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است https://eitaa.com/fatemi222/718 آهسته اسباب سفر را جمع کردی https://eitaa.com/fatemi222/717 آقا سلام روضه مادر شروع شد https://eitaa.com/fatemi222/716 دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد https://eitaa.com/fatemi222/4151 مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س) https://eitaa.com/fatemi222/2206 فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6992 گر نگاهی به ما كند زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6757 دعوت فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/7110
امشب از زبان امیرالمومنین برات روضه بخونم ▪️خواستم خنده کنم ماتم طاها نگذاشت ▪️خواستم گریه کنم طعنه ی اعداء نگذاشت ▪️آن زمانی که در خانه عدو آتش زد ▪️خواستم من بروم ، أم أبیها نگذاشت ▪️دیدنِ میخ درِ خانه مرا آتش زد... آخ بمیرم هر دفعه امیرالمومنین از این در رد میشد چه حالی داشت... ▪️دیدنِ میخ درِ خانه مرا آتش زد ▪️خواستم جان بدهم زینب کبری نگذاشت مگه چه اتفاقی افتاده بود بگم و رد بشم نوشته اند وَ نَبَتَ المِسمار فی صَدرِها (۱) نه اینکه مسمار به سینه اصابت کرد مقتل میگه یه جوری خورد کأنّ مسمار از سینه بیرون آمد و نَبعَ الدَّم مِن ثَدیِها خون داره از سینه فواره می‌زنه ۵۰ سال بعد توی گودال هم همین اتفاق افتاد وقتی نانجیب تیر سه شعبه رو زد ارباب ما نتونست از جلو در بیاره خم شد و این تیر رو از پشت سر درآورد فَانبَعثَ الدَّم کـَالمِیزاب (۲) دیدن خون مثل ناودان داره فواره می‌زنه دست گرفت زیر این خونها به صورتش کشید صورت ابی عبدالله با خون قلبش خضاب شد برا همین امام زمان اینطور سلام میدند السلام علی الشَّیبِ الخَضیب... به قصد فرج امام زمان ناله بزن یا حسین..... 📚منبع: ۱. الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16 ۲. مقتل الحسین به دست خوارزمی، ج 2، ص 34;
خطاب به 🏴 امان از دل زینب کوکب روشن من! ای مه منظومه‌ی من! آه ای دخترک خسته و مظلومه‌ی من! مدتی می‌گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بَر دیده‌ی من دیده‌ی خود دوخته‌ای؟! تو چه‌دیدی به رخ من که چنین سوخته‌ای؟! گرچه روز محن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت این‌همه غالب نشود دخترم چون‌تو کسی اُم مصائب نشود آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود لاله‌های جگرت زینت هر باغ شود چهره‌ی غرق به خونی زپدر می‌بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگر می‌بینی دل شرر دارد و چشمان ترم می‌سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می‌سوزد شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه‌ی من! گوش کن بر سخنم، روشنی خانه‌ی من! دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست پیش روی تو عزیزم سفر کرب‌وبلاست باخبر باش که من پیرهنی دوخته‌ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته‌ام گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی تو درآن  وادی طف، نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است صحبت از قتلگه و سینه‌ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
بخوان بلال ، که یاس کبود دل تنگ است اذان بگو ، که اذان تو ، آسمان رنگ است اذان بگو ، که بدانند بعد پیغمبر نصیبِ آینه های خدانما سنگ است بگو که «اشهد انّ علی ولی الله» بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است مرا ز گریه چرا مَنع می کنند ، بپُرس که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟ =================================================================================
این روزها خبر دادن به بِلال، مؤذنِ پیامبر... بلال ،حضرت زهرا ازت گِله کرده،اهل مدینه ما رو تنها گذاشتند از بعضی ها توقع نداشتم...چرا بِلال نمیاد یه سری به ما بزنه؟ بلال متوجه شد حضرت زهرا ناراحته، اومد مدینه... برای ملاقاتِ بی بی از امیرالمؤمنین اجازه گرفت... پشت درب نیم سوخته ایستاد...اشک تو چشماش جاری شد ... به رسم پیغمبر صدازد : السلام علیکم یا اهل بیت النبوه... با احترام شرفیاب شد..بی بی دربستر بود...پرده ای آویخته بودند.. بلال پشت پرده دو زانو با ادب نشست... صدا زد:خانوم جان! به جرم دفاع از علی، من و از مدینه بیرون کردند ... وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن، به نشانه ی اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،جایی که پیغمبر و علی نباشند، نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟ بی بی فرمود: می دونم بلال،اما حالا که دختر پیغمبر دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،دلم میخواد یه بار دیگه صدایِ اذانت رو بشنوم...مکث نکرد، بلند شد،گفت: چشم ... از تو به یک اشاره... از ما به سر دویدن... من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منه... بگو اذان كه دل من گرفته است بلال دلم گرفته از اين مَردُمان پَست بلال نبودى و دَرِ اين خانه هيزم آوردند هنوز جاى لگد روى در هست بلال نبودى و نَشِنيدى كه در همين كوچه زمانه دست على را چگونه بَست بلال غَلاف و ضربه ى شَلّاق كار خود را كرد چه ها كشيدم از اين قوم بُت پَرَست بلال مدینه ساکته، یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد... "الله اکبر" یهو مدینه لرزید"الله اکبر" همه ازخونه هاشون بیرون اومدن،صدای بلالِ، از کجا داره صدا میاد؟
از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقته تو مدینه نمیآد… "أشهد أن لا إله إلا الله"یک مرتبه بچه هادیدن مادر بلند شد، فضه بیا زیر بغل هام رو بگیر، زینب بیا جانمازم رو پهن کن، اسماء آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله" سجّاده رو پهن کردن...زینب خوشحال شد... حَسَنِین خوشحال شدن...مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه... یه مرتبه صدای بلال بلند شد "اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله" تا اسم پیغمبر و رسول خدا بلند شد، تا اسم پدر رو شنید... "شَهَقَتْ فَاطِمَةُ وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا" با صورت زمین خورد ، مادر ما بیهوش شد... بچه ها تو صورت هاشون میزدن... بلال دیگه بس کن، بلال اذان نگو... نام گُل بُردی و، بُلبُل گشت خاموش ای بلال مادر مظلومه‏ی ما رفت از هوش، ای بلال مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هَم بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال غنچه، پَرپَر گشت و گُل از دست رفت و باغ، سوخت کرد حقّ باغبان، گلچین فراموش ای بلال تا صدایِ اذان بلندشد،اسمِ زیبای باباتو شنيدی با صورت زمين خوردي... اما بی بی جان ، اینجا اميرالمؤمنين كنارت بود... حَسَنِين كنارت بودند ، زينبين كنارت بودند ... من نميدونم چه حالی داشت اون نازدونه ای كه ديد صدایِ قرآن خوندن باباش داره ميآد ... بين اين صداي قرآن خوندن، ديد صداي ضربه داره ميآد/هرچي اومدنگاه كنه ببينه چه خبره ... عمّه هي مي اومد سپر مي شد ، يه وقت يه نگاه به عمّه كرد عمّه مگه اين صدا صداي ِ قرآن خوندن بابایِ من نيست عمه ؟ چراعزيز دلم...پس عمه بگو چرا اين صدا اينقدر تغيير كرده ؟ وقتي سر رو آوردن خرابه جوابِ سوالش رو گرفت ، تا نگاش به سر بُريده افتاد ، گفت : بابا.. ديدم يه صدايی داشت مي اومد تو مجلس یزید ... سرت را وقت قرآن خواندنت در طشت كوبيدند تو مدینه یه دختر فقط اسمِ باباشو شنید بی هوش شد... اما یه دخترتو خرابه ی شام سَرِ بُریده بغل کرد، رگ هایِ بریده رو بوسید... اینجا تومدینه...فضّه و اَسماء اومدن؛ آب ریختن تو صورتِ فاطمه، بی بی، به هوش اومد... اما خرابه ی شام،هر چی زینب، رقیه رو تکون داد... پاشو دخترم ،پاشو عمّه!...پاشو چشات رو باز کن... یاحسین... فراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن من آخر کودکم، این بار سنگین است بر دوشم ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.   تقدیم به شما محبان اهل بیت که عاشق این خاندان معظم ومعزّز هستید،لطفا تا انتها با تأمل وتفکر بخوانید لذت می‌برید و بیشتر پی به ارزش معنوی حدیث شریف کساء می‌برید. این حدیث آمد زِ زهرای بتول ، فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول  ، روزی آمد خانه ما مصطفی  ، گفت با حالی شبیه اِلتجا  ، ضعف دارم جان بابا دخترم  ، پهن کن بابا عبایی بر سرم ، آن عبایی را که دارم از یمن ، آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن ، گفتمش بابا بلا دور از شما ، در پناه مهر و الطاف خدا ، من کشیدم آن عبا بر روی او ، یک نظر کردم به ماه روی او ، صورتی زیبا تر از قرص قمر ، روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر ، ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، گفت ای مادر سلام و صد دعا ، گفتمش مادر سلامم بر شما ، نور چشمم ای عزیز با وفا ، گفت مادر خانه دارد عطر گل ، هست بوی  جدّ ما ؛ختم رسل ، گفتمش ای نور چشمم بوی او ، آمده در خانه  با گیسوی او ، رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن ، گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن ، گفت بابا صد سلام و صد درود ، بر شما ای خاتم رب ودود ، با اجازه رفت در تحت کسا ، در کنار مصطفی شد مجتبی ، بعد از آن آمد حسین و با سلام ، گفت بوی جدّم آید بر مشام ، گفتمش ای نور چشمانم حسین ، ای عزیز فاطمه ای نور عین ، جدّتان در خانه در زیر کسا ، آمده امروز شد مهمان ما ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد با حیا ، بعد از آن آمد علی مرتضی ، گفت زهرا جان سلامم بر شما ، بوی یار مهربان آید همی ، بوی جوی مولیان آید همی ، گفتم او را یار ختمی مرتبت ، صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، آمده مهمان ما بابای من ، آمده مانند جان در جسم و تن ، رفت نزد احمد و گفت این سوال ، چیست رمز و راز این وقت و مجال ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد مرتضی ، بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، تا بجویم با عزیزان وصل خود ، ما همه بودیم در زیر کسا ، دست خود برداشت بابا بر دعا ، گفت یارب اهلبیتم را ببین ، بهترین خلق خدا روی زمین ، خونشان با خون پاک من قرین ، جسم و جان دارند از من با یقین ، جسمشان را  از بدیها دور کن ، قلبشان را خانه ای از نور کن ، لطف کن بر خاندانم با کَرم ، تا ابد آباد گردان این حرم ، دشمن آنها مرا هم دشمن است ، پیش چشمم جلوه اهریمن است ، هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، می شود محبوب من در دو جهان ، بانگ حق برخاست از عرش برین ، کای ملائک بشنوید این با یقین ، هر چه را من آفریدم در جهان ، این زمین و جمله هفت آسمان ، کوه و دریا را اگر من ساختم ، نُه فلک را اینچنین پرداختم ، هر چه زیبائیست در شمس و قمر ، ظلمتِ شبها و نور در سحر ، ساختم اینها به عشق مصطفی ، ساختم با مِهر این اهل کسا ، بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟، صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ ، بانگ حق برخاست: زهرا و پدر ، معدن ایمان و کان هر گوهر ، حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، گفت جبرائیل ای ربّ جلی میروم من نزد زهرا و علی ، با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام ، می رسانَد حق به درگاهت سلام ، هر چه که در کلّ عالم خلق شد ، از برای اهل زیر دَلق شد ، گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، جسم و روح خاندانت پاک شد ، نامشان بر تارک افلاک شد ، گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، در میان دوستان مرتضی هر غمی دارد خدا شادی کند ، بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود ، سِحر درد و غصه باطل می شود ، گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما ، شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید ، نشر حداکثری التماس دعا ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
آهسته اسباب سفر را جمع کردی آثار آن بی بال و پر را جمع کردی آن دستمالی که به سر می بست بی بی تصویرِ زردِ دردِ سر را جمع کردی تا که یتیمان یاد مادر کم بیفتند جز چادرِ او، بیشتر را جمع کردی بردی به ایوان و تکاندی چادرش را جا پایِ آن چندین نفر را جمع کردی دیوار را شستی به تنهایی علی جان خاکستر مانده زِ در را جمع کردی با تکه های چوبِ مانده از همان در نان پختی و اسبابِ شر را جمع کردی کج کرده ای یک یک سرِ مسمارها را از خانه اسباب خطر را جمع کردی
🖤 اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود اين همه آزار، حق دخت پيغمبر نبود چهرۀ انسيه الحورا و ضرب دست ديو فاطمه آخر مگر محبوبۀ داور نبود؟ فاطمه نقش زمين گرديد و مولا گفت آه! حيف! حيف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود از فشار در همه اعضاي او درهم شكست فضه را مي‌خواند و بالاي سرش مادر نبود دست او بشكست اما دست مولا را گشود غير او كس را توان ياري حيدر نبود فاطمه تنهاي تنها در پس در اوفتاد هيچ كس جز فضه آن مظلومه را ياور نبود در ميان آن همه دشمن كه زهرا را زدند سنگ دل تر هيچ كس از قنفذ كافر نبود قاتل بيدادگر با پا صدف را مي‌شكست در ميان آن صدف آخر مگر گوهر نبود بر تسلاي دل صاحب عزا گُل مي‌برند گوييا اينجا ز هيزم دسته گل بهتر نبود! اين مصراع را ترسيم كن بر بيت وحي تازيانه احترام سورۀ كوثر نبود . . . شهادت یگانه مظلومه عالم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها بر همه شیعیان تسلیت باد. 🏴 📚 نخل میثم (غلامرضا سازگار) ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
«السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه» ای گمشده ی اصلی انسان برگرد ای داد رس داد ضعیفان برگرد اطفالِ فلسطین و یمن منتظرند فریاد رس فغان افغان برگرد استاد مقدم عاصی خراسانی
🌺 به مناسبت میلاد امام زین العابدین، حضرت سجاد علیه السلام: 🌺بنا شد اگر سائلی نان بگیرد چه خوب است که از کریمان بگیرد 🌺بنا شد اگر شاه، همدم بگیرد چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد 🌺علی خواست تا که برای حسینش زنی در بلندای ایمان بگیرد 🌺تمام زمین و زمان را که می گشت بنا شد عروسی از ایران بگیرد 🌺اسیری شه بانوی ما می ارزد که این خاک بوی حسین جان بگیرد 🌺تو آقا ترینی و سجاد مایی تو شاهی و فرزند داماد مایی 🌺خدا باز تصویر مولا کشیده برای حسینش، علی آفریده 🌺تو از بس که غرق حضور خدایی برای عبادت تو را برگزیده 🌺هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب سر سفره های مناجات دیده 🌺ترحم کن ای آسمان محبت به این قطره های چکیده چکیده 🌺چه می خواهم از تو که داده نباشی به اندازه کافی از تو رسیده 🌺همین که گدای تو هستیم کافیست ابو حمزه های تو هستیم کافیست 🌺بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد بخوان آدمی بوی انسان بگیرد 🌺بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری... دل مرده ی ما کمی جان بگیرد 🌺لباس مناجات را باید، هرکس شب پنجم ماه شعبان بگیرد 🌺تو هستی دلیل مسلمانی ما نجات پر و بال زندانی ما 🌺به جز عالم سائلی عالمی نیست به غیر از کریمی تو حاتمی نیست 🌺بر این خشک ها تا که باران ببارد به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست 🌺خدا از سرم سایه ات را نگیرد جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست 🌺علی اکبر لطیفیان ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
از آنچه در دو جهان هست، بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای کسی که کفو علی می‌شود، جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سَر علی به سلامت! چه باک از این سردرد محبت ولی‌الله دردسر دارد کسی که شهر سر سفره‌ی قنوتش بود چگونه دست به نفرینِ قوم بردارد؟! صدا زد: «اَشهَدُ اَنَّ عَلی وَلی‌ُالله» ولی دریغ! که این شهر، گوشِ کر دارد... کنیز بیتِ علی، خاک را طلا می‌کرد سقیفه را بِنِگر فکر سیم و زر دارد اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد... بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد... بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد... دهان تیغِ دو دم را عجیب می‌بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد: سپر ندارد اگر مادرم، پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی، از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره‌ها تشییع که ماه، اُلفت دیرینه با سحر دارد میانِ شعله دعایش ظهور مهدی بود که آهِ سوختگان بیشتر اثر دارد ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
بچه ها؛ وقتی جایی شلوغی باشه، مادر گوشه‌ی چادرش و میده دستِ بچه‌اش که گم نشه... این دنیا خیلی شلوغه! گوشه‌ی چادرِ سلام الله علیها رو بگیریم گم‌نشیم
من آن گلم که به ضرب لگد گلاب شدم در آستانۀ در سوختم کباب شدم برای خاطر مظلومی علی، بابا به سان شمع چنان سوختم که آب شدم به بـوسه گاه تو زد بوسه میخ در بابا که از اصابـت آن آشــیان خراب شدم شکست پهلویم از در چو درب خانه شکست الف بودم و چون دال در شباب شدم چنـان به صورت من سیلی آن ستمگر زد که پـیش محَرم خود خسته در حجاب شدم به تازیانه چنــان زد به بازویم قنفذ که هم چو زلف عروسان به پیچ و تاب شدم برای خـاطر یاریِ بوتراب پدر به سان لاله هم آغوش با تراب شدم شعار شاعر «ژولیده» روز و شب این است ز بعد رفتن تو ظلم بی حساب شدم
🌹🌹🌹🌹 فاطمه معنی آیات خدا فاطمه ذکرتمام انبیا فاطمه دلدارومحبوب علی (ع) فاطمه هم سنگرخوب علی (ع) فاطمه الگویی از پروردگار فاطمه مافوق هر آموزگار فاطمه شور و سرور مرتضی (ع) فاطمه اوج غرور مرتضی (ع) فاطمه یافارِجَ الْهمِّ علی (ع) فاطمه تسکین هر غمِّ علی (ع) فاطمه معنای جناتُ النَّعیم فاطمه ناجی مِنَ النّارِالْجَحیم فاطمه ختم کلام شیعیان فاطمه حُسن ختام شیعیان فاطمه گر مقتدای حیدر است فاطخودمرتضایی دیگر است 💠💠💠💠💠💠💠 ثواب سرودن و خواندن این مدح برسد به روح اموات، خصوصا حاج محمد گلشنی، صلوات
🌹🌹🌹 السلام ای دختر بدرالدجا همسروالا مقام مرتضے حضرت انسیه الحورا تویی راضیه، مرضیه وعذراتویی برتوآید نام پاڪ مادری فاطمه هستی ویا پیغمبری مادرمظلومه ای بر زینبین امِّ نیکوی حسن ا‌مُّ الحسین چون تو نَبْوَددرسماوات وزمین لایق مولا امیرالمؤمنین آستان بوست تمام خاڪیان مِدحَتَت وردلب افلاڪیان علت شأنِ نزول ڪوثری کعبه و قبلہ نمای حیدری سینه پاکت بهشت مصطفی (ص) دست تومشکل گشای مرتضی (ع) هردوعالم وام گیرِ خانه ات صدچوعیسی خادم ڪاشانه ات پس چرا برخانه ات آتش زدند بردرگُل خانه ات آتش زدند ای بهشت مصطفی خوردی نظر سینه ات شد اشنا بامیخ در ازچه روبر عارضت سیلی زدند ضربه بر آن هاله ی نیلی زدند ازچه بین شعله ها ماندی و دود ازچه پهلویت چنین گشته ڪبود 💠💠💠1⃣2⃣1⃣💠💠💠 نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
↩️اشعار فاطمیه گر نگاهی به ما كند زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6757 با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو https://eitaa.com/fatemi222/724 خدا مادرم را کجا می برند؟! https://eitaa.com/fatemi222/730 بعد از رسول حرمت آل عبا شکست https://eitaa.com/fatemi222/720 این صفای سینه هامان از صفای فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/718 آهسته اسباب سفر را جمع کردی https://eitaa.com/fatemi222/717 آقا سلام روضه مادر شروع شد https://eitaa.com/fatemi222/716 دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد https://eitaa.com/fatemi222/4151 مقتل-آخرین کلام ها با پیامبر(ص) https://eitaa.com/fatemi222/2206 فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6992 دعوت فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/7110
برخیز و روشن کن چراغ آسمان را بیدار کن با مهربانی باغبان را آهسته گلهای وجودت را صدا کن از خواب نازک لاله‌هایت را جدا کن آنگاه مهر مادری‌ات را نشان ده گهواره گلپونه خود را تکان ده حالا ولی ای مادر گلهای پرپر از گوشه خانه کمی گندم بیاور دل را به صاحبخانه دلدار بسپار از چاه دلتنگی کمی هم آب بردار یکبار دیگر همتی کن از دل و جان دستاس را با پاره‌های دل بچرخان وقتی تنور عاشقی دارد زبانه نانی مهیا کن برای اهل خانه عالم به قربان تو و کاشانه تو پایان ندارد کارهای خانه تو همراه کن با خود یکی از یارها را تقسیم کن با «فضه» حجم کارها را بانوی صبر و سادگی و استقامت پل بسته‌ای بین نبوت تا امامت! هرگز نکردی شکوه ای از درد بازو هرگز نگفتی با علی از زخم پهلو در سینه خود شوق بی‌مانند داری از در که می آید علی(ع) لبخند داری ای مخزن الاسرار!‌ ای آیینه راز کم‌کم بیا آن سفره دل را بیانداز بر سفره مهرت برای شام حیدر نان و نمک را با کمی خرما بیاور اینک صدای در می آید؛ از دل و جان تقسیم کن افطار خود را با گدایان ای آنکه اشکت چون اناری دانه دانه شرح دعایت از کران تا بیکرانه هر چند خسته، نیمه‌های شب بپا خیز در جان هستی شورشی دیگر برانگیز پروردگار آسمانها را صدا کن آهسته آهسته به زیر لب دعا کن گل‌های خودرو، تشنه و بی ادعایند همسایه‌ها محتاج دستان دعایند غرق تلاطم مثل امواجند مردم قدری دعا کن سخت محتاجند مردم https://eitaa.com/fatemi8/1712
دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد https://eitaa.com/fatemi8/502 آتش زدن به خانه مولا بهانه بود https://eitaa.com/fatemi8/503 حالا میان خانه اش کوثر ندارد https://eitaa.com/fatemi8/922 چه روضه‌ای‌ست که هرکس روایتش می‌کرد https://eitaa.com/fatemi8/921 _____ با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو https://eitaa.com/fatemi222/724 خدا مادرم را کجا می برند؟! https://eitaa.com/fatemi222/730 بعد از رسول حرمت آل عبا شکست https://eitaa.com/fatemi222/720 این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است https://eitaa.com/fatemi222/718 آهسته اسباب سفر را جمع کردی https://eitaa.com/fatemi222/717 آقا سلام روضه مادر شروع شد https://eitaa.com/fatemi222/716 دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد https://eitaa.com/fatemi222/4151 مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س) https://eitaa.com/fatemi222/2206 فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6992 گر نگاهی به ما كند زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6757 دعوت فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/7110
ای که خیال رفتن ازاین خانه داری بعد تو زینب می نماید خانه داری نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست بعد تو من می مانم و دل بی قراری بعد تو من میمانم و یک شهر دشمن اصلا تو جای من خودت طاقت می آری از گریه های هر شبت خرده گرفتند حتی درون خانه ات بی اختیاری چشم تماشای تو را حتی ندارند با اینکه تو با هیچکس کاری نداری پهلوی مجروحت شده باعث که شبها تا صبح بین بسترت لاله بکاری دیگر خبر دارند حتی بچه هایت با پلک های خسته ات شب زنده داری پا می شوی با زحمت بسیار اما دیدم که دستت را به پهلو میگذاری شد کار من زانو بغل کردن ولی تو کاری نداری جز همین لحظه شماری بعد تو زینب می نماید خانه داری ای آنکه میل رفتن از این خانه داری https://eitaa.com/fatemi8/1714
بانو شکسته بال و پرت میکشد مرا زخم نشسته بر جگرت میکشد مرا وقتی میان بستر خود آه می کشی سوز صدای مختصرت میکشد مرا زهرا به من بگو الف قامتت چه شد؟ دال خمیده ی کمرت میکشد مرا از بسترت که شکر خدا پاشدی ولی خونابه های دور و برت میکشد مر ا قدری قدم بزن که ببیند حسن تو را این اشک و ناله ی پسرت میکشد مرا زهرا ببین که طاقت حیدر سر آمده پهلوی مانده بین درت میکشد مرا حرف از جدایی و غم دوری نزن بمان رفتن بدون همسفرت میکشد مرا https://eitaa.com/fatemi8/1714
بیمار چندین روزۀ این خانه دارد - در پیش چشمان ترم جان می سپارد هر شب کنار بستر او یک فرشته - می آید و زخم تنش را می شمارد پهلو به پهلو می شود وقتی به بستر - امکان ندارد لالۀ سرخی نکارد پرواز مجروح صدایش بی سبب نیست - یک فاصله در استخوانِ سینه دارد می گیرد از دستم لباس زخمی اش را - پیراهنی کهنه به جایش می گذارد خاکسر پروانه ها بر دامن او شام غریبان را برایم می نگارد شعر از علی اکبر لطیفیان https://eitaa.com/fatemi8/1714
دوباره شب شد و سر درد دارد بمیرم باز مادر درد دارد پس از فصل پر از غم یک سخن گفت عزیزم زخم بستر درد دارد نباید دست زد بر عضوهایش که آیه آیه کوثر درد دارد شبی آهی کشید و زیر لب گفت خدایا مرگ کمتر درد دارد من از گودی چشمانش گرفتم که زخم دیده ی تر درد دارد حسن تب دارد و در خواب گوید نزن سیلی ستمگر درد دارد پریشان باش ای گیسو چو بختم که دیگر دست مادر درد دارد (محسن عرب خالقی) https://eitaa.com/fatemi8/1714
مدینه در سکوتی مبهم و حُزن‌آور است، امشب گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب چنین می‌گفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا که یابن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم که بر طفلان بی‌مادر، دلم در آذر است، امشب به یک‌سو مجتبی در اشک و در یک‌سو حسین‌ او نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب ز داغ بانوی محشر، تو ای "خادم"! مگو دیگر که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب https://eitaa.com/fatemi8/1714
گل، بر من و جوانی من گریه می‌کند بلبل به خسته جانی من گریه می‌کند از بس که هست غم به دلم، جای آه نیست مهمان به میزبانی من گریه می‌کند از پا فتاده پا و ز کار اوفتاده دست بازو به ناتوانی من گریه می‌کند گل‌های من هنوز شکوفا نگشته‌اند شبنم به باغبانی من گریه می‌کند در هر قدم نشینم و خیزم میان راه پیری، بر این جوانی من گریه می‌کند گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها بر قامت کمانی من گریه می‌کند این آبشار نیست که ریزد، که چشم کوه بر چهره‌ی خزانی من گریه می‌کند فردا مدینه نشنود آوای گریه‌ام بر مرگ ناگهانی من گریه می‌کند https://eitaa.com/fatemi8/1714