eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
32 عکس
30 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد، زهراست حاجاتِ هیچْ ما و، لطفِ زیادْ زهراست تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز چشم امید ما در روزِ معاد زهراست ما همچو برگ ریزان، چون ابرها گریزان آورد آنکه ما را در اتحاد، زهراست ارث از مکارمِ او  برده است هر امامی آری کریمْ زهرا، آری جوادْ زهراست آن‌کس که وقت فتنه، بازیِ خصم روکرد آن‌کس که فرصتی بر دشمن نداد، زهراست وقت مصافْ مولا می‌رفت با دل قرص می‌دید آنکه پشتش می‌ایستاد زهراست ای شهرِ سرد و سنگی! بی مهری و دو رنگی آنکه تو را درآورد از انجماد، زهراست :: ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش یک عمرْ گریه زهرا، یک عمر دادْ زهراست هیزم به روی هیزم تا دید گفت مقداد اینکه به پشت در هست ای قومِ‌ عاد! زهراست "گردیده بود قنفذ همدست با مغیره" آنکه میان این دو، در خون فتاد زهراست ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب تو از طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا عزیزم هرچه باشد تو علی را دختری زینب مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من تو از امشب بر او هم مادری، هم خواهری زینب ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب مدینه سنگر فریاد من گردید و می‌بینم تو در دروازه‌ی کوفه مرا هم‌سنگری زینب حسینم روز عاشورا شود تنها و می‌دانم تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب اگر من خطبه خواندم چون رسول‌الله می‌بینم تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب مرا دخت نبوت‌پرور ار گفتند در عالم تو در کرب و بلا دخت ولایت‌پروری زینب اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل‌ها تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد ادامه https://eitaa.com/fatemi222/735
دارد زمان آمدنت دیر می شود دارد جوان سینه زنت پیر می شود وقتی به نامه عملم خیره می شوی اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار در دام چشم های تو تسخیر می شود؟ این کشتی شکسته ی طوفان معصیت با ذوق دست توست که تعمیر می شود حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه با حلقه های زلف تو درگیر می شود در قطره های اشک قنوت شب شما عکس ضریح تکثیر می شود ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
قرار من! چه کسی بعد تو قرار علی‌ست؟! پس از تو بانوی خانه! که خانه‌دار علی‌ست؟! تو جسم و جان منی، بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه، مزار علی‌ست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق رویِ شرمسار علی‌ست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علی‌ست... پس از تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علی‌ست غذای دیشب‌مان دست‌پخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علی‌ست دری که سوخته، دارد هنوز می‌سوزد چرا که مستمع روضه‌های یار علی‌ست ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
تقدیم به حضرت ام البنین علیه السلام روضه ی کربلاست تقدیرش https://eitaa.com/fatemi8/278 می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین https://eitaa.com/fatemi8/280 ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری https://eitaa.com/fatemi8/281 بــاغ گــل یــاس سـلام علیک https://eitaa.com/fatemi8/282 بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته https://eitaa.com/fatemi8/272 عباس جان! کنار حسینم بمان و بس https://eitaa.com/fatemi8/273 اي دلت بند امير المومنين https://eitaa.com/fatemi8/274 قربان بانویی که ذات اقدسی دارد https://eitaa.com/fatemi8/275 اول به زینبش دَمِ دَر احترام کرد https://eitaa.com/fatemi8/1006
منم که سایه نشین وجود مولایم کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم منم که خانـــه به دوش غــم علی منم که همدم محنت ولی هستم منم که شاهد زخم شکسته ابرویم انیس گریه به یاس شکسته پهلویم منم که در همه جا در تب حسن بودم منم که شاهد خون لب حسن بودم منم که جلوه حق را به عین می دیدم خدای را به جمال حسین می دیددم منم که بوده دلم صبح و شام با زینب منم میان همه ؛ هم کلام با زینب منم که سوگ گلستان و باغبان دارم به سینه زخم غم کربلائیان دارم منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد https://eitaa.com/fatemi8/1730
خوب است بانوان جهان این‌چنین شوند چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند چون فاطمه‌ست حجت کبرای اهل بیت خوب است خاک مقدم امّ‌البنین شوند یعنی ادب کنند به زهرا و مرتضی یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند آه از حرم نداشتنش، از غریبی‌اش باید که خلق در غم او شرمگین شوند می‌خواستم دخیل ببندم برای او دیدم که او ضریح ندارد، فدای او آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است از آسمان پریدن بالش فراتر است دنیا کنیز آنکه به کرّات گفته بود عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت: یا علی امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوییم با غرور او شیر بانویی‌ست که عباس‌پرور است روزی که پا گذاشته در خانه‌ی علی جز غم ندیده در دل ویرانه‌ی علی گاهی به دور حیدر کرّار گشته است گاهی به دور یک در و دیوار گشته است هی پشت در به سینه زده گریه کرده است با چشم خیس خیره به مسمار گشته است هر روز صبح گردش دستاس شاهد است دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است زهرا نبود، زینب او حال خوش نداشت امّ‌البنین همیشه پرستار گشته است این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش با این سخن فدای غم یار گشته است: مولا! فدای دست به ناچار بسته‌ات زینب! فدای مادر پهلو شکسته‌ات ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
با نور استجابت و ایمان عجین شدی وقتی که با ولی خدا همنشین شدی عطر بهشت در نفست موج می‌زند حالا دگر تو بانوی خُلدبرین شدی زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود تو آمدی و این همه شورآفرین شدی بی‌شک برای مادری زینب و حسین شایسته‌ای که فاطمهٔ دومین شدی... با خود دوباره خاطره‌ها را مرور کن از روزهای خوب مدینه عبور کن این روزها که خاطره‌ها همدمت شدند تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند چندی‌ست پاره‌های دلت رفته‌اند آه تو مانده‌ای و نم‌نم این اشک گاه‌گاه با قلب تو حکایت هجران چه‌ها نکرد یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت مانند چشم ابری تو آسمان گرفت پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید: مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید یک شهر چشم منتظر و اشک بی‌امان برگشته است از سفر عشق کاروان برگشته با تلاطم اشک و خروش آه دارد هزار خاطره از دشت و خیمه‌گاه تو می‌رسی و روضه هم آغاز می‌شود بغض از گلوی خاطره‌ها باز می‌شود هرکس نشسته گوشه‌ای و روضه‌خوان شده اما سکینه با دل تو همزبان شده هم‌ناله با دو چشم ترت، حرف می‌زند از جای خالی پسرت حرف می‌زند: یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو یادش بخیر زمزمه‌های عمو عمو یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا شب‌ها صدای پای علمدار کربلا یادش بخیر مشک و علم در دو دست او آرامش تمام حرم در دو دست او سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو نام‌آور تمام عرب بود ماه تو داغ تو تازه‌تر شده با حرف‌های او وقتش شده تو روضه بخوانی برای او رو می‌کنی به او که فدایت سکینه جان جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان شاید نگاه توست به قدّ خمیده‌ام یا این‌که شرم می‌کنی از اشک دیده‌ام دیگر شکسته قامت ام‌البنین، بخوان از روضه‌های ماه من ای نازنین، بخوان نام‌آوران به شوکت او بُرده‌اند رشک در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟ از چشم خون گرفته برایم سخن بگو از ماجرای تیر سه‌ شعبه به من بگو آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه شرمنده‌ام ز روی تو و مادرت رباب شرمنده‌ام اگر نرسیده به خیمه آب قلب مرا بیا تو رها از ملال کن آرام جان من! پسرم را حلال کن ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
🌹السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع چه بانویى که کوه صبر را در آستین دارد به پاى مکتب حیدر، ظهورى اینچنین دارد چه بانویى که در صدر تمام افتخاراتش همین بس در کنار خود، امیرالمونین دارد ادب آموز این مکتب، خودش عین الیقین باشد که عباسش نشان از حضرت حق الیقین دارد سرش بر صخره مى‌کوبد، ببین آهسته آهسته شبیه علقمه انگار زخمى بر جبین دارد به یاد آورده مقتل را، میان خون چه مى‌بیند؟ عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمین دارد غم ماه خود از یکسو، غم خورشید از سویى چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنین دارد!؟ فرات اشک جارى شد میان موج چشمانش ولى از داغ آن گودال، آهى آتشین دارد نماز صبر مى‌خواند شکسته با دلى خسته حُسیناً وا حُسینا در قنوت آخرین دارد پس از کوچ پرستوها، زیارتنامه مى‌خواند بقیع غربتش برجاست، آوایى حزین دارد 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
$حضرت زهرا س ی(16).mp3
221.4K
سرود شهر مکه امشب از لطف خدا زیبا شده زینت بیت رسولِ دو سرا زهرا شده درب رحمت وا شده مصطفی بابا شده فاطمه یا فاطمه ² امشب از لطف خدا بیت نبی گلشن شده چشم مادر از نگاه دخترش روشن‌ شده نخل دین داده ثمر بر نبی داده قمر فاطمه یا فاطمه ² شامل عالم شده لطف خدای سرمدی شد هویدا غنچه‌ ای از بوستان احمدی مکه شد وادی طور مادرش غرق سرور فاطمه یا فاطمه ² در سپهر دین حق امشب ز الطاف اله سر زده از خانه ی خورشید دین یک قرص ماه عاشقان وقت سحر نور حق شد جلوه‌گر فاطمه یا فاطمه ² آمده زهرای اطهر کودک دلخواه او می زند لبخند شادی بر روی چون ماه او ماه رخشنده رسید دست بخشنده رسید فاطمه یا فاطمه ² از کرامات خدا ما جمله مهمان توایم در کنار سفره ات ریزه خور خوان توایم عالمی بر تو پناه جمع ما را کن نگاه فاطمه یا فاطمه ² در شب میلاد تو آمد به سوی تو فقیر امشب ای دخت پیمبر از کرم دستم بگیر ای مرا یار و حبیب درد من را تو طبیب فاطمه یا فاطمه ² ای صفابخش قلوب شیعیان یا فاطمه لطف و جود و رحمت تو بیکران یا فاطمه دخت ختم المرسلین شیعه را حبل المتین فاطمه یا فاطمه ² شکرلله من ز طفلی سائل این خانه‌ام ریزه خوار تو کنار سفره ی شاهانه ام گرچه من ناقابلم لطف تو شد شاملم فاطمه یا فاطمه ² سبک شد سرود رولبامون (س) (س) (س) ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
🌺 شب یلدا 🌹شب یلدایم اگر باتو سپر شد یلداست یا اگر این شب من باتو سحر شد یلداست 🌹ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو اگر بعد از این شامِ سیَه خَتمِ سفر شد یلداست 🌹ما که خود چلّه نشین تو شدیم آقاجان این شب چلّه اگر از تو خبر شد یلداست 🌹شب نشینی و کنار دِگران خوب اما با تو و عشقِ تو گر جمله به سر شد یلداست 🌹ای خدایِ کرم و جود و مُحبت مهدی(عج) از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست 🌹همچنان آلِ علی در خطر تهدیداند آن دَمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست 🌹چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست 🌹حرف آخر اگر این چشم من ای صاحبِ اشک امشبی بَهرِ غَمِ جَدّ تو تَر شد یلداست (اللهم عجل لوليک الفرج) ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
شبی که باتو شود طی شبی ست یلدائی نه این دقایق بی معنی اهورائی وان یکاد بخوانیم و در فراز کنیم به مقدم سحر جمعه ای تماشائی *حضور مجلس انس است و دوستان جمعند* خداکند که در این بزم عشق بازآئی ترنج وتیغ به کف؛منتظر سر راهت نشسته یوسف صدیق ،بسکه زیبائی کدام دیده زهجرت گریست این شب را امیر بادیه گرد، ای خدای تنهائی چگونه بی تو سپر می شود دقایق ما بیا که درب دلم تا مدینه بگشائی *به رغم مدعیانی که منع عشق کنند* جمال چهره تو حجتی ست زهرائی محسن پالیزدار
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
نه همین مکه منور شده از طلعت او ز سما تا به سمک یره رخشان آمد شده از مکه همان نور نمایان که به طور سالها در طلبش موسی عمران آمد بهر این نور که در صلب خلیل ‏اللَّه بود نار نمرود به یک باره گلستان آمد گر نبردی به زبان نوح نبی نامش را کی نجات از یم و گرداب و ز طوفان آمد یوسف مصر گر این نام نبردی به زبان کی نجاتش ز چَه و گوشه‏ ی زندان آمد چون نباشد ز ازل تا به ابد همتایش همسرش شیر خدا سرور مردان آمد زین دو دریای فضیلت که بهم شد واصل یازده گوهر رخشنده بدامان آمد به همین ام ابیها نبی‏ اش خواند ز حق ام‏ فضل ام ‏الکتاب ام ‏امامان آمد شب مولود مهین دخت محمد باشد عرش پر نور شد و فرش چراغان آمد تا که تبریک بگوید به جهان شیعه او (کربلائی) ز شعف شاد و غزلخوان آمد نادعلی کربلایی ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
خدا را تجلاّی دیگر مبارک نشاط و سرور پیمبر مبارک تبّسم به لب های حیدر مبارک به افلاک توحید، محور مبارک به سادات میلاد مادر مبارک به قرآن بگویید کوثر مبارک گل باغ عصمت فداها خوش آمد جمال خدا روح طاها خوش آمد پیمبر بود محو خورشید رویش خدیجه شده مات حسن نکویش درود خدا باد بر خُلق و خویش نیاز آورد صد چو رضوان بسویش ملک راست ذکر و دعا گفتگویش محمّد ، محمّد، ببوسش ببویش که آیات نور است نقش جمالش کمال است مبهوت فضل و کمالش گل است و رباید دل از باغبانش مه است و شرف داده بر آسمانش سلام خدا باد بر جسم و جانش محمّد بود زائر آستانش خداوند را وحی ثانی بیانش زمین غرق نور آمد از دودمانش وجودش سراپا بهشت محمّد بهشت محمّد سرشت محمّد به گردون بگویید این محور تو ست به حوّا بگویید این سرور تو ست به آدم بگویید این مادر تو ست به حیدر بگویید این همسر تو ست به احمد بگویید این دختر تو ست به قرآن بگویید این کوثر تو ست به فردوس گویید افتد به پایش به جبریل گویید گوید ثنایش امامت گل سرخی از دامن او ولایت بهاریست از گلشن او نبوّت در آیینه ی روشن او شفاعت شمیمی ز پیراهن او علی دوستی همچو جان در تن او بهشت سماواتیان مدفن او گرفته حیات از دمش تا قیامت نبوّت، رسالت، ولایت، امامت فلک گشته بر گرد بیت گلینش ملک سجده برده به خاک زمینش گرفته ز دم روح روح الامینش خداوند را دست در آستینش نبی عاشق طلعت نازنینش علی زنده از خندۀ دلنشینش خدا مدح فرموده در هل اتایش پدر بارها گفته جانم فدایش خدا برد معراج، پیغمبرش را به او داد نیکوترین گوهرش را نه نیکوترین گوهرش کوثرش را نه کوثر که صدّیقه ی اطهرش را نه صدّیقه ی اطهرش مظهرش را نه مظهر که آیینه ی منظرش را سلام خدا بر جمال و جلالش که مولا علی گشته محو کمالش ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم من کيم جان جهان ممدوحه جان آفرينم مادر توحيد و بانوي سماوات و زمينم شمع جمع پنج تن همسنگر حبل المتينم وجه ربّ العالمين جان ولايت رکن دينم کوثر و تطهير و قدر و هل اتي و يا و سينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- کشتي توحيد را سکان منم لنگر منم من خاجه لولاک را دختر منم مادر منم من چارده معصوم را گردون منم محور منم من مومنون من قدر من طاها منم کوثر منم من گوهر عين الحياتم اختر برج يقينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- نخل سر سبز ولايت اعتدال از من گرفته صبر و ايثار و فداکاري کمال از من گرفته مريم عذرا بدان پاکي مدال از من گرفته خانه شير خدا مجد و جلال از من گرفته خشت خشت آن شده محو دعاي دلنشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- من کيم ام الولا ام النبي ام الکتابم من کيم صومم صلوتم عصمتم نورم حجابم من کيم بيت اميرالمومنين را آفتابم اولين شخصيت عالم کند مادر خطابم برترين مولاي خلقت خوانده يار و همنشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- مادري دارم که ذات حق فرستاده سلامش شوهري دارم که پيغمبر بود محو جمالش دختري دارم که نور وحي خيزد از کلامش فضه اي دارم که گيرد مام عيسي احترامش شيعه اي دارم که خود يارش به روز واپسينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- دامني دارم که ثارالله را مي پروراند مصحفي دارم که مانند کتاب الله ماند حجره اي دارم که حتي کعبه آن را کعبه خواند منطقي دارم که فرياد علي را مي رساند اين من و اين مسجد و اين خطبه هاي آتشينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- هر دو بخشيديم با اخلاص و صدق و پاکي دل من گلو بند و علي انگشتر خود را به سائل انّما و هل اتي در شأن ما گرديد نازل من ، اميرالمومنين هر دو اوالامريم ، کامل آري آري اوست زهرا من امير المومنينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم -- من به روي خلق در از نور داور باز کردم من به خنده عقده از قلب پيمبر باز کردم من طناب خصم را از دست حيدر باز کردم من به امر رهبرم بر قاتلم در باز کردم من تن تنها طرفدار امام المتقينم من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم https://eitaa.com/fatemi8/1741 خدا را تجلاّی دیگر مبارک https://eitaa.com/fatemi8/1740 نه همین مکه منور شده از طلعت او https://eitaa.com/fatemi8/1739 هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی https://eitaa.com/fatemi8/1738 شهر مکه امشب از لطف خدا زیبا شده https://eitaa.com/fatemi8/1735
🌹شعری زیبا درباره فتنه سال 1388 و حماسه 9 دی بود چندین قرن در ایران نظام سلطنت هر زمان شاهی بدستش بُد لِگام سلطنت ظلمها شد از سوی شاهان به مردم آن زمان بود استعمار، پشتیبان این نا بِخْردان تا که با لطف خدا و همت روح خدا ریشه کن شد سلطنت از کشور ایران ما انقلاب نور ، مُستولی بر استبداد شد تا که جمهوریّ اسلامیّ ما ایجاد شد بر سر راه نظام تازه تاسیس و جدید فتنه ها از سوی دشمن بارها آمد پدید هرزمان با یک بهانه ، جنگ ، تحریم و عناد مشکلاتی در مسیر راه این ملت فِتاد خصم جانی از برون و عاملانش از درون پای این نوپا ، نهال حاکمیت ، ریخت خون از ترور ، تخریب چهره ، هَدْم ِ آثار وطن سرقت میراث ملی ، ناجوانمردی ، فِتَن بهره گیری کرد تا اینکه زمینگیرش کند بلکه بِتْواند وَرا ، تسلیم و تسخیرش کند لیک هشیاریّ رهبر، با حضور مردمی نقشه هاشان بر ملا می کرد ، آقا هر دمی لطف یزدان ، نور ایمان ، همدلی ، فرمانبری با حضور مردم و هشدارهای رهبری کرده بیمه کشورم را از هجوم فتنه ها نقشه های دشمنان پایان ندارد هیچگاه هوشیاری باید و بر خالق بی چون ، پناه فتنه ی هشتاد و هشت دشمنان ، ضدّ نظام امتداد نقشه هاشان بود بر ما ، والسلام حرمت شاه شهیدان را شکستند آن زمان تا به درد آرند قلب حضرت صاحب زمان کربلای دیگری ترسیم شد در این زمان تسلیت گوئیم بر مولا ، امام انس و جان عده ای معلوم حال و بیخود و بی بند و بار در خیابانها به راه افتاده ، با وضعِِ نَزار با شعار ضد دین و انقلاب و ، سوت و کف بودشان ایجاد آشوب و بر اندازی ، هدف لیک با هشیاری مردم ، نظام و رهبری با بصیرت ، اتحاد و همدلی ، فرمانبری مُضمَحِل گردیده و سر دسته هاشان دلغمین نقشه هاشان ، نقشِ بر آب و ، شده خانه نشین در چنین وضعی نُهِ دی با حضور و انسجام خلقْ شد از سوی مردم ، در حمایت از نظام خارْ در چشم معاند ها شد و عزّت فَزا از برای ملت هشیار و هم بیدار ما بارالها انقلاب و رهبر و هم کشورم از تمام فتنه ها محفوظ دار ، ای ذوالکرم من (( قریبم )) دوست دار انقلاب و کشورم ذکر کردم ذرّه ای از اقتدار رهبرم رضا کریمی ( قریب )
عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان‌دادگان زنده‌ی این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و هم‌سنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و هم‌قدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّاروار هم‌نفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِنَ القَتْل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکه‌ی آخریم ما ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
71874_13991229120529_149241.ogg
149.2K
🎊 سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام 🎉 🎤مداح : محمدرضا محمدی (ناعم) میاد از آسمون صوت شادی میگه با اهل عالم منادی گل بریزیدهمه پای آقا رسیده موسم عیش وشادی غرق صفاشده مدینه آقام امیرمه جبینه زاده زین العابدینه مولامولامولا،،، خوش آمدی امام باقر۳ اومداونکه شه عالمینه عاشقارو آقام نورعینه گل میریزه مَلک زیرپاهاش نوهٔ شاه عالم حسیـــنه عشق حبیبم آبرومه غصه وغم دیگه تمومه میلادباقرالعلومه مولا مولا مولا خوشآمدی امام باقر۳ روی لوح دل من نوشته عشق توبهترین سرنوشته همه ٔ اهل عالم میدونن که مدینه برامون بهشته تویی امیرمه جبینم اسم تو حک به روی سینم به پای عشق تو میشینم مولا مولا مولا خوش آمدی امام باقر۳ چی میشه آسمون بازبباری حالاکه عیده وغم فراری میپره مرغ دل تامدینه میکنه توسینه بیقراری چشام به یاداون میباره دلم توسینه بیقراره آقای من حرم نداره مولامولامولا خوش آمدی امام باقر۳ میشنوم ازسما این صدارو میبره بانگاهش دلارو اومده تابگیره به دستش پرچم نهضت کربلارو بایدبه عشق اوبنازیم به سوی دشمناش بتازیم یه روزبراش حرم بسازیم مولامولامولا خوش آمدی امام باقر۳ 🔍 جستجوگر: | | علیه السلام ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
برخیز نگارا که بهار طرب آمد عید عجم و جشن نشاط عرب آمد از کثرت انوار یکی روز و شب آمد پایان جمادی شد و ماه رجب آمد ماهی که شود ملک جهان خلد مخلّد از یمن قدوم دو علی و دو محمّد بر اهل ولا عید مؤیّد شده امروز در جلوه رخ داور سرمد شده امروز لبخند، عیان بر لب احمد شده امروز میلاد همایون محمّد شده امروز در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد فخر دو جهان، سیّد سجّاد پدر شد امشب صدف بحر ولایت گهری زاد یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد در خانۀ خورشیدِ ولایت قمری زاد یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد این است که دو فاطمه را نور دو عین است پور دو علی باشد و نجل حسنین است این گوهر یکدانۀ دریای عقول است در مکتب دین دوستی‌اش اصل اصول است ماه دو علی، مهر دل آرای رسول است فرزند حسین است و عزیز دو بتول است مولای همه عبد خداوند مقام است تا حشر امام است، امام است، امام است این محور دین اختر تابنده‌ی علم است در قلب زمان، نور فزاینده‌ی علم است آرنده‌ی علم است و نماینده‌ی علم است گویند علم است و شکافنده‌ی علم است در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش پیغمبر اسلام فرستاده سلامش دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش جبریل امین گم شده در وادی سیرش شیرینی جان، قصه‌ی شیرین عُزیریش علم همه یک قطره زدریای کمالش دیوانه شود عقل به توصیف جلالش ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرناب ای سائل انوار رُخت مهر جهانتاب بی مهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب فرزند پیمبر، پدر هفت امامی هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی انوار دل از روی نکوتر زمه تو جن و بشر و خیل ملائک سپه تو جان همه خوبان جهان خاک ره تو شد باعث بینائی جابر نگه تو ما را زگنه نیست به جز روی سیاهی ای چشم خداوند، کرم کن به نگاهی مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را حبّ تو صفا داده بقیع دل ما را وصف تو همی شور دهد محفل ما را اینگونه سرشتند از اول گل ما را تا حشر گُل مهر تو روید زگِل ما آوای تو پیوسته برآید زدل ما تو کعبه‌ای و کعبه گرفتار بقیعت پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت جان و دل ما شمع شب تار بقیعت تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت این درد فراقی که به جان است دوا کن بر ما ز ره لطف، گذرنامه عطا کن ای بوسه‌گه یوسف زهرا دهن تو نقل دهن ما همه نَقل سخن تو جان همه قربان تو و جان و تن تو صد شکر که (میثم) شده مرغ چمن تو غیر از گل مهر تو به گلزار نبوید جز مدح تو و عترت اطهار نگوید ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
✨ هلال ماه رجب! ناز كن به ماه تمام ز يازده مه ديگر تو را سلام سلام سلام بر تو كه در دامن تو مي‌تابد فروغ حسن خدا از جمال چار امام ولادت دو محمد، ولادت دو علي كدام ماه، چنينش سعادت است و مقام؟ چه ماه روح فزايي كه درنخستين شب امام پنجم ما شد ولادتش اعلام خدا به فاطمه بنت حسن گلي بخشيد كه عطر باغِ حسيني از او رسد به مشام . . . میلاد با سعادت امام پنجم حضرت مـحـمـد بـاقـر علیه السلام بر همه شیعیان تـبریـک و تـهنیـت بـاد
دل را به سر موی تو بستم بند است امید من به مویی جز اشکِ ندامتی که دارم پیش تو ندارم آبرویی باید که نماز وصل خوانم از گریه گرفته‌ام وضویی من در شب آرزو ندارم جز وصل تو هیچ آرزویی ای عشق! بیا که نیست ما را غیر از مدد تو چاره جویی ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی ابن محمد ابن علی نوه‌ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پرده‌ی خانه خدا هادی ذکر هر چارشنبه‌ام این است یا رضا! یا جواد! یا هادی! به مَلَک هم نمی‌دهم هرگز گریه‌ی زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی‌شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه‌های محبت ما تو مزرعه‌های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می‌شوم بی تو گاه جبریل می‌شوم با تو می نمی‌دانم این که من دارم به تو نزدیک می‌شوم یا تو... چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائل دست‌های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم ما فقیریم، سفره‌ای وا کن سامرایی حواله‌ی ما کن با تو این عقل‌ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل‌های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو، با محبت تو اِبن سکّیت‌ها بزرگ شدند خوب شد بچه‌های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه‌های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه‌ای که بار نداشت ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
ای کعبه‌ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله‌ی جان، روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه‌ی اجلال نبی کیست؟! تویی تو چارم علی از آل نبی کیست؟! تویی تو تو اختر برج نبوی، شمس هدایی ماه علوی، آینه‌ی حُسن خدایی فرمانده‌ی مُلک قَدَر و جیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کلّ وجودی تو وجه خدا آینه‌ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه‌ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منّت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند ای گوهر توحید به درج دهن تو روییده به هر سو گل وحی از چمن تو انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو ما جامعه داریم ز فیض سخن تو زین جامعه دل سوی تولای تو راهی‌ست هر جمله‌ی آن جلوه‌ای از وحی الهی‌ست از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل‌ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی‌خور خوان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی، کنیه‌ی زیبای تو هادی من آبرو از خاک درِ سامره دارم من خاطره‌ها از سفر سامره دارم من جلوه‌ی طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجّت حق، خلق به تأیید تو بنده توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت دور تو گشتند هماره نور تو که از صبح ازل تافته در دل خاموش نگردد به هزاران متوکّل هرگز نشود محو، حق از فتنه‌ی باطل آری نرسد بار کج خصم به منزل قرآن همه را با سخن وحی دهد پند هر چیز بُوَد فانی جز وجه خداوند ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آوَخ که رسید از ستم خصم عذابت گِریم به تو و غُصّه‌ی بی حدّ و حسابت افسوس که بردند سوی بزم شرابت بر خیرگی خصم و به بی شرمی او اُف خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف تو آیه‌ی تطهیری و رجس از تو به دور است دل جای خدا و دهنت چشمه‌ی نور است وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است مست می و مست ستم و مست غرور است با آن شرف و عزّت و اجلال معانی می‌خواست که در محفل او شعر بخوانی خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش از روی سرش خورد زمین تاج غرورش گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش لرزید ولی در پی اظهار ندامت می‌زد همه دم تیشه به طوبای امامت فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت افسوس که مسموم شدی چون پدرانت آوَخ که ز تن رفت برون تاب و توانت سوزد جگرم بر تو و غم‌های نهانت «میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد باشد که به خاک حرمت چهره گذارد ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
اشعار مکه و مدینه صفاى مدينه در بارگاه لطفت خواندى مرا مدينه ويرانه دلم را دادى صفا مدينه لبريز اشك و آهم دادى مرا پناهم در سينه آه دارم بر لب دعا مدينه تا بگذرد خداوند از عبد روسياهى آورده ام به همره جرم و خطا مدينه ديدار اين حرم را اين خاك محترم را لايق نبودم امّا كردى عطا مدينه يك عمر در گدازم از آتش منيّت من آمدم كه گردم از خود جدا مدينه بيمار نفس خويشم غير از شفا نخواهم خود را كشانده ام تا دارالشّفا مدينه بودم به گفتگويت آوردى ام بسويت دل با حريم پاكت شد آشنا مدينه هر زائرى از اينجا سوغات مى برد، من از لطف دوست دارم سوغات ها مدينه اشكِ براى زهرا بوسيدن حريمش با خويش مى برم من اين هديه را مدينه گشتم ولى نديدم آن قبر بى نشان را بر گو مزار زهرا باشد كجا مدينه يك كربلاست جنب شط فرات امّا يك كربلا تو دارى در خويش يا مدينه همچون بقيع ويران ويرانه شد دل من زد شعله بر وجودم اين كربلا مدينه «ياسر» اگر شكسته ست آيينه وجودش دارد به شوق رويت شور و نوا مدينه در بهشت مدينه اى آمده از خاك شهيدان سرافراز خاك كف پايت به سماوات كند ناز اى آمده از وادى ايثار و شهادت افكنده به شهر نبوى رحل اقامت اى ترك وطن كرده تورا سوزدل اينجاست همراه تو عطر نفس يوسف زهراست در هر نفست بوى مناجات مدينه ست اين فيض زيارت همه سوغات مدينه ست چون بود تو را آه نفس گير به سينه دعوت ز تو كردند بيايى به مدينه اى زائر دل سوخته شهر مدينه اى عطر سرشك تو روان بهر مدينه اى داشته بر آل نبى عرض ارادت اين شهر بود شهر نبى شهر عبادت اى دوست نگهدار ز جان حُرمت او را در هر قدمى بوسه بزن تربت او را اينجا همه خاطره ها آينه گردند ياد آر كسانى كه تو را بدرقه كردند اينجا ز نبى دم بزن و آل كريمش پروانه شو و بال بزن گرد حريمش اينجا اثر از لطف به آه تو ببخشند وز مرحمت دوست گناه تو ببخشند اى آن كه دلت گشت به آيينه قرينه بر بال ملك گام نهادى به مدينه زينت بده با شمع دعا محفل خود را تطهير كن اينجا ز گناهان دل خود را اين شهر مدينه ست كه با شوكت و احسان آيينه به پابوسى تو عرش نشينان اكنون تو و اين روضه چون جنّت احمد اکنون تو و اين عطر جنان، عطر محمّد اكنون تو و اين سوز دل و آتش سينه اى آمده با دعوت زهرا به مدينه مرغ دل خود را بده اينجا پر و بالش بر فاطمه مهمانى و بر احمد و آلش بنگر به مدينه به مقامات رفيعش بنگر به مدينه به غم انگيز بقيعش اى شهر مدينه بنگر آتش جان را پاسخ بده اين پرسش دل سوختگان را بر گو تو كنون بر همه اى شهر مدينه كو رهگذر فاطمه اى شهر مدينه جز ناله نخوانده ست دلم آيه در اينجا جز بال كبوتر نبود سايه در اينجا اى زائر يثرب من و تو همچو كبوتر از لطف نشستيم در اين باغِ معطّر باغى كه چهار آينه نور در اويند باغى كه در آن اهل زمين آينه جويند باغى كه در آن خيمه زده شعله خورشيد حتّى گل سنگ از اثرش سوخت و خشكيد اين باغ بقيع است و حريمش حرم عشق ما زائر اين باغ شديم از كرم عشق حريم غم انگيز اى مدينه چه بهارى چه هوايى دارى چه نسيمى چه حريمى چه صفايى دارى اى مدينه چه بهشتى ست تورا در آن سوى ليك اين سوى چه دلگير فضايى دارى آن طرف روضه جان بخش حريم احمد اين طرف آه چه اندوه سرايى دارى اى مدينه به غريبى تو مى سوزد دل چه بقيعى چه غم شعله نمايى دارى اى مدينه چه غم انگيز حريمى ست بقيع واى من واى تو هم كرب و بلايى دارى اى مدينه توبچشم وتوبه لبها وتودر حنجره ات چه سرشكى چه فغانى چه نوايى دارى اى مدينه به سراپرده تو «ياسر» ديد بروى شانه خود تيره لوايى دارى در حصار آفتاب درتودارد جان و دل پروانه سان منزل بقيع شمع گلهاى تو باشد چلچراغ دل بقيع ريزد از نخل گلويم ناله در ناله ز غم غير از اين ديگر ندارد حنجره حاصل بقيع كاروان جان مشتاقان به شوق ديدنت لحظه در لحظه ببندد سوى تو محمل بقيع نُه فلك تر كرده لب از چشمه سار رحمتت دارى اى درياى عشق ازچارسو ساحل بقيع سينه هامان وامدار وادى سوزان توست زين شرار غم رهاگشتن بود مشكل بقيع اى كه مى سوزد حريمت در حصار آفتاب نام تو شد باعث گرمىّ هر محفل بقيع لاله هاى اشك خود را در تو پرپر مى كند گر بدانى «ياسر» افتاده را قابل بقيع شعله در پيكر الا اى شهر پيغمبر مدينه ز گلزار جنان برتر مدينه دلت لبريز اندوه غريبى رخت آيينه كوثر مدينه بيادت بعد از اين مرغ دل من زند سوى تو بال و پر مدينه ز من ديدى شرار ناله ها را ز من سوز جگر بنگر مدينه بدان حالى وداعت مى كنم من كه دارم شعله در پيكر مدينه بياد غربت خاك بقيعت دلى دارم ز غم مضطر مدينه كجا جسم حسن شد تيرباران كجا بشكسته اين گوهر مدينه كجا زهرا در اينجا خورده سيلى كجا شد غنچه اش پرپر مدينه كجا زد دشمنش با تازيانه به پيش ديده حيدر مدينه زدند آتش حريم كبريا را نگشتى از چه خاكستر مدينه چه شد دست على را بست دشمن مرا مى سوزد اين باور مدينه درون سينه دارد «ياسر» از غم دلى چون شورش محشر مدينه https://eitaa.com/fatemi
سفر عشق دیدگان باور ندارند این همه لطف و صفا عشق بازی با خدای عاشق مهر و وفا خانه کعبه کجا و من کجا آنجا کجا به به از الطاف یزدان در حق صاحب جفا کی کنم باور خدایا این همه لطف و صفا من که در حقت بسی کردم فقط جور و جفا من که در بد عهدی ام شرمنده از درگاه تو ای خدا زیبنده باشد مر تو را صدق و صفا از ازل خواندی هزاران بار ما را با وفا در جوابت نه بیاوردیم از روی جفا ما فقط یک بار گفتیم ای خدا و ای اله با هزاران شوق فرمودی اجابت با وفا! گفتم آنَک با خودم تا کی کنم جور و جفا لحظه ای بر خود بیا و محو شو از این صفا لحظه ای در دل بگفتم ذکر لبیک اله تا به خویشم آمدم خود را بدیدم در صفا کار ما نبود خدایا صحبت از صدق و صفا بس که در حقت بسی من کرده ام جور و جفا از ازل فرموده بودی تو ألستَ رَبکُم؟ گفته ام قالو بلی لکن نکردم من وفا تا که پوشیدم لباس و کسوت اهل وفا ناگهان گشتم خجل چون کرده بودم بس جفا غبطه خوردم من به حال آن لباس ساده چون بس که با خود داشت رنگ سادگی صدق و صفا
بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه کی بود یا رب که رو در یثرب و بطحا کنم گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه کز دو چشم خونفشان آن چشمه را دریا کنم صد هزاران وی درین سو دلبرا امروز شد نیست صبرم بعد از این کامروز را فردا کنم یا رسول الله به سوی خود مرا راهی نما تا ز فرق سر قدم سازم ز دیده پا کنم آرزوی جنت المأوا برون کردم ز دل جنتم این بس که بر خاک درت مأوا کنم خواهم از سودای پا بوست نهم سر در جهان یا به پایت سر نهم یا سر درین سودا کنم هر دم از شوق تو معذورم اگر هر لحظه جامی آسا نامه شوقی دگر انشا کنم جامی ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100