eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
4.1هزار دنبال‌کننده
74 عکس
70 ویدیو
36 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
عرش زیر علم توست اباعبدالله فرش خاک قدم توست اباعبدالله نه فقط دشت جگر سوخته‌ی کرب و بلا همه عالم حرم توست اباعبدالله آنچه داریم و نداریم خدا می‌داند که کمی از کرم توست اباعبدالله مکتب و صوم و صلاة و شرف و عزت ما همه مرهون دم توست اباعبدالله شادی هر دو جهان بر دگران ارزانی دل ما وقف غم توست اباعبدالله به خدایی خداوند دو عالم سوگند گریه‌ی خلق، کم توست اباعبدالله تو که هستی که زیارتگه ارواح رسل حرم محترم توست اباعبدالله؟ دین اسلام سرافراز ز خون تو ولی قامت کوه خم توست اباعبدالله "میثم" از خویش چه دارد که به وصفت آرد هرچه دارد ز دم توست اباعبدالله... ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
گل فزون است ولی آن گلِ بی‌خار کجاست؟ خیمه بسیار بوَد، خیمه‌ی دلدار کجاست؟ دل آواره‌ی من، خانه به دوشِ یار است ای حرم با من دلخسته بگو، یار کجاست؟ عرفات و جبل الرّحمه! بگویید به من کعبه‌ی روح مرا وعده‌ی دیدار کجاست؟ شب، شب مشعر و چشم همگان بیدار است جگرم خون شده، یارب! دل بیدار کجاست؟ یوسف فاطمه! بازار تو، گرم است ولی آن که ما را ببرَد بر سر بازار کجاست؟ تا بیاییم سر راه تو با گوهر اشک سینه‌ی سوخته کو؟ چشم گهربار کجاست؟ حاجیان در عرفاتند و ز هم می‌پرسند حاجی فاطمه کو؟ رهبر احرار، کجاست؟ ای جوانان مدینه! ز شما می‌پرسم که علی اکبر و عباس علمدار کجاست؟ نه رباب و نه ز گهواره‌ی اصغر، خبر است طفلِ شیرِ حرم حیدر کرار کجاست؟ «میثم» از کثرت عصیان چه هراست، بشنو عفو، فریاد برآرد که «گنهکار کجاست؟» ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
به‌مناسبت کویرِ خشک حجازست و سرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هــر کــه می‌نگـرم در لباس احرامش دلش به جانب کعبه‌ست؛ رو به سوی خداست یکی بــه جانــب مسلخ بـــرای قربانــی یکــی روانــه بــه دنبــال یوســف زهـــراست یکی بهشت خـدا را بـه چشم خود دیده یکــی بــه یــاد جهنــم ز تـــابش گرمـــاست یکی بــه خیمــه نــدای الهــی العفوش یکی دو دیده‌‌اش از اشکِ شوق، چون دریاست یکی بـه امـــر خداونـــد ســر تراشیــده یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست ســلام بــاد بــر آن مُحـــرم خداجویـــی که روح بنـدگی از اشـک دیــده‌اش پیــداست ســلام بــاد بـــر آن کـــاروان صحــراگرد که لحظـه‌لحظـه بـه دنبـال سیـدالشهداست ســلام بــاد بــه عبـاس و اکبـر و قاسم که حـج واجبشــان در زمیـن کــرب‌ و‌ بـلاست سـلام بـاد بـه اخـلاص و صـدق ابراهیم که بهـر ذبـح پسـر همچـو کــوه، پابرجــاست سـلام بـاد بـه ایثـار و عشـق اسمـاعیل که سر بـه دست پـدر داد و خـویش را آراست وجـود او همــه تسلیم محض، پـا تـا سر که دست شست زجان و سر و خدارا خواست کشیــد تیـغ ولـی آن گلــو بریــده نشد فتــاده بـود بـه حیـرت کـه عیبِ کــار کجاست بـه تیـغ گفـت بِبـُـر! تیــغ گفت ابـراهیم! خـدات گفتـه نَبُـر! گـر بـُرَم خطاست خطاست خلیــل! یَــأمُرُنــی؛ و الجلیـــل یَنْهانـــی هوالعزیــز، همانــا کــه حکــم، حکم خداست چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی تــو از خـــدا و خداونــد از تــو نیــز رضـــاست بـه جـای ذبـح پسر ســر ز گوسفند بِبُر! که ایــن پســـر، پــدر بهتریــن پیمبــر ماست مبــاد تیغ کِشــی بــر گلــوی اسماعیل به هوش باش که در صُلب این پسر زهراست دُرست اگــر نگــری در وجــود ایـن فرزند جمــال نـَفْس رســول خــدا علــی پیــداست گــذار خنجــر و دست ذبیح خــود بگشا کـه ذبــح اعظــم مــا ظهــر روز عاشــوراست ذبیح مــاست حسینــی که پیکر پاکش هـزار پـاره ز شمشیــر و تیــغ و تیـر جفـاست بدان خلیل! که تنها ذبیح ماست حسین کـه پیکــرش بـه زمین، سـر به نیزۀ اعداست ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش تنـور و نیــزه و دِیـْر و درخـت و تشت طلاست ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر تمـــام وسعت مُلـک خــداش بــزم عـــزاست سلام خالق و خلقت به خون پاک حسین کـه زخـم نیـزه و خنجــر بـه پیکــرش زیباست هــزار مرتبــه شــد کشتــه روز عاشورا زبس‌که زخم به زخمش رسید از چپ و راست گلوی تشنه، سرش را ز تــن جدا کردند که بهــر داغ لبش چشـم عالمــی دریــاست به جز ز اشک غمش دل کـجا شود آرام به غیــر تـربت پاکـش کــدام خـاک، شفاست؟ به یـاد دست علمـدارش آهِ ماست علم بـرای آن لـب خشکیـده چشـم مـا سقــاست به غیــر وجــه خــدا، کـلُ مَــنْ علیها فان یقین کنیــد همانـا حسیـن، وجــه خـــداست بـه یـاد خـون گلــوی حسیـن تــا صـف حشــر سِرشکِ «میثم» اگر خون شود، همیشه رواست ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
به‌مناسبت عید قربان است، ای یاران گل افشانی کنید در منای دل، وقوف از حج روحانی کنید تا نیفتاده‌ست جان در پنجۀ گرگ هوا گوسفند نفس را گیرید و قربانی کنید سنگ‌ها از مشعر وصلِ الهی کرده جمع جنگ با شیطان و ترک فعل شیطانی کنید بانگ لبیک از درون آرید بیرون تا به تن حُلۀ احرام از انوار ربانی کنید در مسیر "وجه ربّک" پای جان بگذاشته گام اول در "هوالهو" خویش را فانی کنید پای تا سر ذکر حق گردیده در عین سکوت گفتگو با ذات پاک حیّ سبحانی کنید از سر من، موی بتْراشید و محو "هو" شوید تا همه لبریز از نور جمال او شوید شستشو کن روح را در چشمه‌ی عین الیقین حُلۀ احرام پوش از شهپر روح الامین پاک کن آیینه را از زنگ تزویر و ریا تا شوی سر تا قدم آیینه‌ی حق الیقین گردن تسلیم اسماعیل را در زیر تیغ تیغ ابراهیم را بر حلق اسماعیل بین تیغِ از الماس در دست پدر برنده‌تر ای عجب نازک‌تر از گل، آن گلوی نازنین نه! گلو بشکافت، نه! آن کارد حنجر را بُرید هم پسر گردید محزون، هم پدر شد خشمگین پای تا سر شعله شد، فریاد زد کای تیغ تیز! از چه کندی می‌کنی در امر ربُّ العالمین تیغ گفتا کای سراپا گشته از محبوب پُر تو به من گویی بِبُر اما خدا گوید نبُر ناگهان آمد ندا از جانب ربّ جلیل مرحبا ای عزم تو اخلاص و صدقت را دلیل تا بماند نور ختم المرسلین در صلب تو فدیه آورده‌ست بر فرزند پاکت جبرئیل ما پذیرفتیم از تو ذبح فرزند تو را تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیلی، تو خلیل ما تو را در بوته‌ی اخلاص کردیم امتحان ما تو را دادیم تا صبحِ جزا اجر جزیل هم تو بیرون آمدی از آزمایش رو سفید هم جلال و عزت تو کرد شیطان را ذلیل کشتن فرزند با دست پدر سخت است سخت چون جمال دوست دیدی، این بلا آمد جمیل تا ز چشم ابر آید بارش رحمت فرود بر تو و بر هاجر و فرزند دلبندت درود ای خلیل الله! اسماعیلِ تو از آن ماست تا قیامت زنده این سنت به صحرای مناست غم مخور گر زنده برگردید اسماعیل تو مقتل ذبح عظیم ما منای کربلاست فرق‌ها دارند با هم این ذبیح و آن ذبیح این سرش بر سینه‌ی تو، او سرش بر نیزه‌هاست حلق اسماعیل تو دارد خراش از خنجری حنجر او پاره پاره از دم تیغ جفاست جسم اسماعیل تو، چون روح، در آغوش تو پیکر مجروح او از سُم اسبان توتیاست ذبح تو سیراب بود و مثل گل شاداب بود ذبح زهرا با لب عطشان سرش از تن جداست ای خلیل ما! بُود تا سیل اشکت در دو عین آب شو چون شمع سوزان، گریه کن بهر حسین کیستی تو مروه و سعی و صفایی، یا حسین! بیت و رکن و مشعر و خیف و منایی، یا حسین! تو طوافی، تو مطافی، تو نمازی، تو دعا تو ذبیحی، تو ذبیحاً بالقفایی، یا حسین! آب زمزم تشنه‌ی لعل لب خشکیده‌ات تو هزاران خضر را آب بقایی، یا حسین! خون تو جاری‌ست در رگ‌های احکام خدا بلکه خود خون خدا، خون خدایی، یا حسین! تو حسینی، تو حسینِ کل خلق عالمی تو شهیدی، تو شهید کربلایی، یا حسین! تو تمام مصحفی، آیات زخم پیکرت تو کتاب انبیا و اولیایی، یا حسین! آفتابا بر سر خلق دو عالم سایه‌ای نخل "میثم" از کتاب زخم‌هایت آیه‌ای 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
تو از سوز دل و از غربت حیدر خبر داری تو از تنهایی اولاد پیغمبر خبر داری تو همچون نور در صُلب حسین ابن علی بودی تو از سوزِ دل صدیقه‌ی اطهـر خبر داری عموی کوچک تو قاتل خـود را ندیـد اما تو خود از آن‌چه پیش آمد به پشت در، خبر داری تو می‌دانی علی با چاه کوفه شب چه‌ها می‌گفت تو از ناگفته‌غم‌های دلِ حيدر خبر داری تو اشک خجلت عباس را در علقمـه دیدی تو از آن کشته‌ی بی چشم و دست و سر، خبر داری تو با جد غریبِ خود به دشت کربلا بودی تو از قلب وی و داغ علی‌اکبر خبر داری تو روی شانه‌ی خورشید دیدی ماه کوچک را تو از پیکان و ذبحِ حنجر اصغر خبر داری تو دیدی عمه‌ات زینب کنـار قتلگاه آمد تو از بوسیدن آن نازنین‌حنجر خبر داری تو می‌دانی که «میثم» از فراقت سوزد و سازد تو از این بنده‌ی بی دست و پا، بهتر خبر داری ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
بنی اسد! متحیّر ستاده‌اید همه چرا به بحر تفکر فتاده‌اید همه؟ برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد ز خانه سر به بیابان نهاده‌اید همه کسی نبود که رو سوی این دیار نهد خـدا تمـام شما را جـزای خیر دهد بنی اسد! نگرید این خجسته تنها را ستارگان زمین، ماه انجمن‌ها را نصیبتان شده قدر و سعادتی امروز شما به خاک سپارید این بدن‌ها را به هـر بدن که رسیدید احترام کنید به زخم‌ نیزه و شمشیرها سلام کنید بنی اسد تن انصار رو به‌ روی شماست که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست کمک کنید در این سرزمین پیمبر را نگاه مادر ما فاطمه به سوی شماست اگـر شمـا، نشناسید این بدن‌ها را معرّفی کنم، این پاره پاره تن‌ها را بنی اسد همه رو سوی قتلگاه کنید به پیکری که بُوَد غرقِ خون، نگاه کنید به مصحفی که شده آیه‌آیه گریه کنید ز آه خود، رخ خورشید را سیاه کنید تنی کـه ریخته از هم چگونه بردارید؟! کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید بنی اسد! تن پاک برادرم اینجاست که عضوعضو وجودش ز هم جداست، جداست هر آنکه دید ورا گفت این رسول خداست کمک کنید که این جانِ سیدالشهداست دل حسین نـه تنها گسسته از داغش پس از پدر کمر من شکسته از داغش بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است بر آن نشانه‌‌ی لب‌های سیّدالناس است به احترام بگیرید هر دو را سردست ادب‌ کنید که این دست‌های عباس است نه دست مانده به جسم مطهرش، نه سری خــدا بـه مـادرش ام البنین کند نظری بنی اسد! گل صدپاره‌ای در این چمن است شهید بی زرهی، پاره‌پاره پیرهن است ادب کنید که این ماهِ سیزده ساله پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است به تیر و نیزه تن پاره‌پاره‌اش سپر است ز حلقه‌های زره، زخم‌هاش بیشتر است بنی اسد! بدنی پشت خیمه مدفون است دل رباب و دل فاطمه بر او خون است مزار اوست همان روی سینۀ پدرش ز خون او گل روی حسین گلگون است هنوز هست به سوی حسین، دیدۀ او سـلامِ «میثم» بــر حنجـر بریـدۀ او ✍️ 📝 ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100roze1
اینجا نگـارخانـۀ گل‌هــای پـرپـر است اینجا بهشت سرخ بدن‌های بی‌سر است حیـران ستـاده‌اید چــرا ای بنـی‌اســد امـروز روز دفــن عزیــز پیمبــر است من می‌شنـاسم ایـن شهـدا را یکی‌یکی سرهایشان اگرچـه بریـده ز پیکـر است این پیکـر حبیـب بُوَد، این تـن زهیر این مسلم‌بن‌عوسجه، این عون و جعفر است این پیکـری کـه مانده به گودال قتلگاه قـرآن آیــه‌آیــۀ زهــرای اطهـر اسـت این زخم‌ها که مانده بر این نازنین بدن آثار تیر و نیزه و شمشیر و خنجر است دارد دو زخم بـر کمـر و بر جگـر نهان زخمی که هر دو باعث قتل مکرر است داغ بــرادر آمــده یـک زخـم بـر کمر زخمی که مانده بر جگرش داغ اکبر است نتـوان شمـرد زخم تنش را به دید چشم از بس که جای زخمْ رویِ زخمِ دیگر است این پیکـر گسیخته از هـم از آنِ کیست؟ این است آن علـی که شبیـه پیمبر است چیـزی نمانــده از بـدن پــاره‌پــاره‌اش زخـم تنش ز پیکـر بـابـا فـزون‌تـر است یک کشته دفن گشته همین پشت خیمه‌ها نامش علی‌ست ذبح عظیم است و اصغر است بـا هـم کنیـد رو بـه سـوی نهـر علقمـه آنجـا تـن شـریف علمــدار لشگر است دست و سـرش جداست ولی مثـل آفتاب در موج خون بـه دشت بلا نورگستر است «میثم!» مزار این شهدا در دل است و بس زیـرا کـه دل، مقـام خداونـد اکبــر است ✍️ 📝 ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100roze1
ما برای دفن شاه کربلا آماده‌ایم رو به سوی قتلگاه و علقمه بنهاده‌ایم یک بدن صد پاره از شمشیر و تیر خنجر است این گل دامان لیلا یا علی اکبر است یک بدن بی‌دست و سر مانده کنار علقمه مثل مادر اشک ریز و در عذایش فاطمه سیزده ساله گلی افتاده در دریای خون از حنای خون شده سر تا به پایش لاله‌گون لاله‌ها پیداست اما غنچه‌ی پرپر کجاست پیکر سرباز ششماهه علی‌ اصغر کجاست جسم یاران حسین ابن علی بر روی خاک از دم شمشیر و خنجر قطعه قطعه چاک چاک از کنار علقمه آید صدای زمزمه می‌چکد بر جسم ثارالله اشک فاطمه ✍️ 📝✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100roze1
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت! سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت! بیا که می‌گذرد قرن‌ها، هنوز دهند تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت! بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت! بیا که از جگر چاه، اشک می‌جوشد ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت! بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز ز پاره‌های دل مجتبی، بنفسی انت! بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت! بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت! بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت! بیا که دیده‌ی "میثم" به عارضت نگرد کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت! ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
عمر سفر آمد به سر مدینه داغ دلم شد تازه‌تر مدینه فریاد زن، اعلام کن، خبر ده برگشته زینب از سفر مدینه از کربلا و شام و کوفه سوغات آورده‌ام خونِ جگر مدینه هم داده‌ام از دست شش برادر هم دیده‌ام داغ پسر مدینه از کاروان بی حسین و عباس ام البنین را کن خبر مدینه گردیده جسم یوسف پیمبر از قلب زینب پاره‌تر مدینه پیراهن او را بگیر از من بر مادرم زهرا ببر مدینه بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه جان مرا لب‌تشنه سر بریدند هجده عزیزم را به خون کشیدند هم پیکرش را پاره پاره کردند هم سینه‌اش را از سنان دریدند گه دور خیمه، گه به دور مقتل با کعب نی، دنبال ما دویدند با کام خشک از هیجده عزیزم بین دو نهر آب سر بریدند از کربلا تا شام لحظه لحظه رأس حسینم را به نیزه دیدند اعضای او گردیده سوره سوره آیات قرآن از لبش شنیدند حالا که آمد این سفر به پایان اکنون که از ره کاروان رسیدند بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه دادم ز کف گل‌های پرپرم را عبدالله و عباس و اکبرم را راهم مده، راهم مده که با خود نآورده‌ام گل‌های پرپرم را دیدم به روی شانه‌ی ذبیحم با کام عطشان ذبح اصغرم را تا سر بریدند از تن حسینم دیدم لب گودال مادرم را وقتی سکینه تازیانه می‌خورد کردم صدا جد مطهرم را دردا که با پیشانی شکسته دیدم به نی رأس برادرم را تا بر حسین خود کنم تأسی بر چوبه‌ی محمل زدم سرم را یک روزه یک باغ گلم خزان شد از دست دادم یار و یاورم را بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه عریان تنِ در خون شناورش بود پیراهنش گیسوی دخترش بود آبی که زخمش را به قتلگه شست در آن یم خون، اشک مادرش بود وقتی که جسمش را به بر گرفتم لب‌های من بر زخم حنجرش بود یک سوی او نعش علیِ اکبر یک سوی او دست برادرش بود من زائر جسمش کنار گودال زهرا به کوفه زائر سرش بود پیشانی‌اش را جای سنگ دشمن نقش سم اسبان به پیکرش بود با من بنال از داغ آن شهیدی کز نوک نی چشمش به خواهرش بود از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر بر زخم دیگر زخم دیگرش بود بر یوسف زهرا ز سوز سینه قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
قیامتـی‌ است گمانم قیامت مهدی است جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است زمان، زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشتِ وصلِ خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه‌ی جاء الحق آشکار شده به یُمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان! کوهِ نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نِگَــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نِگَرید بشارت ای همه یاران! که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور کنید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه‌ی آوازه‌ی «انـا المهدی» است چهان پر از سخنِ تازه‌ی «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دلِ خـزان زدۀ خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــیِ وهابیــان! فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دستِ مهدیِ موعود، ذوالفقار علی است ✍️ https://eitaa.com/fatemi8/2291
تو در تمامی امکان، چو جان درون تنی نکوتری ز کلام و فراتر از سخنی اگر تمام نکویان شوند پروانه تو در تجمّع آنان، چراغ انجمنی جنان به باغ گلی ماند و تو صاحب باغ جهان چو یک چمن است و تو سرو آن چمنی به "قُل اَنَا بشرٌ مثلکم" شدی توصیف مباد اینکه بگویند حیّ ذوالمننی "تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد" که جان جان جهانی و در لباس تنی رواست تا همه ارواح با خضوع و خشوع کنند سجده تو را بس که نازنین‌بدنی کنند ناز به اهل بهشت در صف حشر به روی اهل جهنّم، اگر تو خنده‌ زنی چگونه وصف تو را گویم؟ ای خدا مرآت! که باب فاطمه و پیشوای بوالحسنی گهر به خود ز چه نازد؟ تو لعل لب بگشا که دُر پراکنی و رونق گهر شکنی اگر چه "میثم" آلوده‌ام، یقین دارم که چون به حشر درآیم، تو دستگیر منی ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100