بساط غم فراهم می شود شب های جمعه
غمم با گریه توأم می شود شب های جمعه
به یاد مقتل و کرب و بلا، سالار زینب
دوباره دل محرّم می شود شب های جمعه
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم)
در همه حال صدایت نکنم میمیرم
همهی هوش و حواسم طرف کرببلاست
ناله تا صبح برایت نکنم میمیرم
شب جمعه ست هوس کرب و بلا کرده دلم
در میان حرمش فیض دعا کرده دلم
یا معین الضعفا کن نظری بر دل من
که برات حرم از دست شما کرده دلم
شب جمعه است همه زائر ارباب شویم
در کنار حرمش شمع صفت آب شویم
مادری آمده در کرببلا با قد خم
باید از ذکر بُنّی همه بی تاب شویم
من زهجرحرم ای ؛ شاه ؛ بگوتاچه کنم
تو نشانم ندهی ؛ راه بگو تا چه کنم
شب جمعه است دلم باز هوایی شده است
در دلم مانده فقط آه بگو تا چه کنم
یا رب شب جمعه کربلا غوغایی است
شش گوشۀ حرم تجلی زیبایی است
امشب دل هر که هست در کرب و بلا
معلوم شود که رزق او زهرایی است
#جواد_حیدری
#السلام_عليك_يااباعبدالله_الحسين_عخ
#اربعین_حسینی
کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه
نیزه بیرون از تن تو بارها آورده ام
روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟
دخترانت را ز بازار جفا آورده ام
بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب
مادری پاره جگر در نینوا آورده ام
پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی
بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام
دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت
بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام
شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد
تربتی از قبر او بهر شما آورده ام
ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود
خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام
تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد
گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام
تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند
گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام
غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود
من از او شرمندگی خویش را آورده ام
پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد
داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام
گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم
رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام
#جواد_حیدری
#صلوات