eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
2.7هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست در امتداد خلقت زهرا رقیه است @hosenih چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است حتماً شنیدی زینت مولاست زینب انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است تسبیح و مهر کربلا داریم اما تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است ما را نترسان از حساب و از قیامت وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است با سر به روضه آمدم دستم بگیرد چون علّت این دعوت زهرا رقیه است آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است @hosenih از درد پهلو با پدر چیزی نگفته چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می‌آیی و مرگ شیرین است مگر نگفتی علی جان: فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد، دیرین است به رغم کوهِ گناهی که می‌کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا، همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم، یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله‌ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل، مرا می‌کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف... سرم مقابل زهرا همیشه پائین است علی که اَبروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نَرسانَد به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه‌ی او هر که هست، تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است، خوش‌بین است ✍
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی شاعر: https://eitaa.com/fatemi222/7609 واشعار بعدی👇👇
دست کریم، روزی من را زیاد داد آبی طلب نکردم و دیدم مُراد داد از خالِ هاشمیِ لبش کعبه ساختم ما را حکایتِ سر زلفش به باد داد شکر خدا که فاطمه در راه بندگی کار مرا حواله به خیرالعباد داد با یا رضا به حلقه ی این در زدم ولی دیدم جواب سائل خود را جواد داد اینجا اگر تمام گداها نظر شدند احساس می کنند که محتاج تر شدند نزد کریم تحفهء بهتر می آورند کاسه گلاب ناب ز قمصر می آورند مهمان مان کنید بگوئیم یا جواد تا اشک را ز چشمه ی کوثر می آورند در کاظمین عریضه نوشتیم دست ِ جمع دیدیم یا رضا زحرم در می آورند آنانکه آشنای همین خانواده اند کی رو به سوی خانهء دیگر می آورند از سوی عرش آمده دردانهء رضا مست شمیم فاطمه شد خانهء رضا صحرا چقدر صورت لیلا کشیده است مجنون منم که دیده به دریا کشیده است توصیف آفتاب هم بکنم باز ناقص است مثل پدر درست به زهرا کشیده است شب تا سحر دعای جوادالائمه است ما را حساب کرده و بالا کشیده است میل رسیدن ِ دو سه بوسه به مرقدش مشتاق را به آن سر دنیا کشیده است هرکس شده هوایی و دلداده ء حسین پل میزند ز جاده مشهد به کاظمین یک بام دارد و دو هوا، غیر این که نیست صحن شماست صحن رضا، غیر این که نیست هر چند برده نوکر تو آبروی تو من منتسب شدم به شما، غیر این که نیست از من مگیر گوشه ی باب الجواد را حاجات دنیوی ِ گدا، غیر این که نیست امشب اگر کسی درِ این خانه را زده دارد هوای کرببلا غیر این که نیست پس باز هم بیا و جواب مرا بده پس باز هم بیا و بخر، کربلا بده جان می کنی به خاک ولی نیست خواهری جان می کنی ولی نبریده است حنجری جان می کنی و هلهله ها زجر می دهند دور و بر تو نیست ولی آه مادری جسم تو می برند کنیزان به پشت بام اما نمی برند به سر نیزه ها سری جان می کنی به خاک ولیکن نمی رسد انگشتر و ردا و عبایت به دیگری راحت به خاک حجره خود سر گذاشتی داغ سه ساله و غم معجر نداشتی شاعر: https://eitaa.com/fatemi222/7609
قرآن گرفتم بر سرم، در شامِ احیای خودم شد دامن خاکی من، معراجِ لیلای خودم «بالانشینی» خانه‌ی «ویران‌نشینی» آمده عمه کمک کن پا شوم این دفعه از جای خودم آن روسری پاره و گلدار را گم کرده‌ام تا لخته‌خون پنهان کنم در موی زیبای خودم صدبار پیش دختر شامی زمین افتاده‌ام اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم سنگی که خورده بر سر تو، بر سر من خورده است شد بالش زیر سر من، سنگ خارای خودم اصلاً نمی‌بینم تنت را با دو چشم دَرهَمَم لابد بغل کردی مرا، خوش قدّ و بالای خودم! دستم النگوی طلایی بود که دست همه است رفتم حراجی‌های شام از بخت تنهای خودم شلاق را کج کرد و زد، گفتم نزن، لج کرد و زد سیلی دو دستی خورده‌ام من مثل زهرای خودم از درد پهلو که می‌افتادم زمین، آن بی حیا مستانه می‌زد با لگدها عمه را جای خودم آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد بد گفت بخشیدم به تو، از نان و خرمای خودم! از ناقه که خوردم زمین، ای کاش پایم می‌شکست رفتم میان بزم می، امروز با پای خودم با چوب، محکم بر لبت می‌زد میان تشت زر با مُشت، محکم می‌زدم آنجا به لب‌های خودم از حرف مردم خسته‌ام، من بار خود را بسته‌ام در خواب دیدم می‌پزم، با گریه حلوای خودم ✍️ محرم https://eitaa.com/fatemi8/484
وقتی که ارباب از عطش می‌رفت از حال از دور زینب دید، شمر آمد به گودال چشم پلیدش را درشت و ریز می‌کرد ای کاش قاتل خنجرش را تیز می‌کرد با پنجه‌های شمر، موی سر به هم ریخت اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت با تیزی چکمه به اطراف تنش زد بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد ای کاش روی سینه‌اش با پا نمی‌رفت با زانویش بر گردن آقا نمی‌رفت هی مشت بر روی گُلی پژمرده می‌خورد هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده می‌خورد بدجور دنیا را به کامش زهر کردند نامردها ارباب ما را نحر کردند او را به آه غربتش وابسته کردند آقای ما را بین مقتل خسته کردند لب‌های خشکش، عطر باران دعا داشت آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت خیلی جسارت، شمر بر ارباب‌مان کرد با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت ما را صدای ناله‌ی مادر به هم ریخت ✍