#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
شاعر: #وحید_محمدی
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
تو را با کینه و آزار کشتند
تو را تکرار در تکرار کشتند
نه دیروز و نه امروز است، عمریست
تو را مردم هزاران بار کشتند
تو را در مسجد کوفه نه، بابا
تو را بین در و دیوار کشتند
تو را با تیزی شمشیرشان نه
تو را با تیزی مسمار کشتند
تو را در کوفه، در مسجد ولیکن
مرا در کوفه در انظار کشتند
مرا دروازهی ساعات بابا
مرا در شام، در بازار کشتند
✍ #وحید_محمدی
🆔 @fatemi222
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
شاعر: #وحید_محمدی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز
جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز
نفست تنگ شده کنج قفس افتادی
باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز
پسرت آمده بالای سرت آقا جان
مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز
اثر وضعی سم خشکی لبهاست، ولی
خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز
لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان
گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز
شاعر: #وحید_محمدی
#امام_حسین_ع_شهادت
به زخم زخم تنت گریه میکنم هر شب
برای پیرهنت گریه میکنم هر شب
شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب
به دست و پا زدنت گریه میکنم هر شب
به خشکیِ لبِ مثل کویرت آقا جان
به خشکی دهنت گریه میکنم هر شب
به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند
به جسم بی کفنت گریه میکنم هر شب
به لحظهای که تنت را گذاشت بین حصیر
به بوریا شدنت گریه میکنم هر شب
اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری
به زخم زخم تنت گریه میکنم هر شب
✍ #وحید_محمدی
فهرست روضه ومداحی
https://eitaa.com/fatemi222/6620
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
سفره دارد جمع میگردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
دیگر از این توبهها دارم خجالت میکشم
یا رب این شرمندهی غرق خطا را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
دستِ خالی آمدم، با دستِ خالی میروم
یا کریم! این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
پیش مردم آبروی بندهات را حفظ کن
خوب و بد، درهم بخر، ای یار! ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطنهای علی موسی الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا ربّ الحسین
جان اربابم بیا این بندهها را عفو کن
بودهام این روزها مصداق فَابک للحُسین
گریهکنهای غم کرببلا را عفو کن
جان آنکه دست و پا میزد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کردهی بی ادعا را عفو کن
✍️ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
منم که زنده نمودم خداپرستی را
منم که شیخ و مرادم تمام هستی را
منم که زنده نمودم علوم قرآن را
کشاند ام به تماشا بهشت ایمان را
منم که زنده نمودم قیام جدّم را
منم که زنده نگه داشتم محرّم را
در اوج عرش، مقامی رفیع دارم من
و غربتی چو غروب بقیع دارم من
منم که سنگ مزارم پر کبوترهاست
منم که زائر تنهای هر شبم زهراست
منم که در نفسم عطر کربلا جاریست
شمیم غربت من در دل مِنا جاریست
هزار حرف نگفته میان دل دارم
هزار درد نهفته میان دل دارم
هزار حرف نگفته ز ماجرای حسین
چقدر روضه گرفتم فقط برای حسین
هزار حرف نگفته ز ظهر روز عطش
ز ماجرای رباب و ز داغ سوز عطش
سه چار ساله ولی ماجرا که یادم هست
سری که رفت روی نیزهها که یادم هست
همین که رفت عمو، قامت حسین خمید
همین که رفت عمو، ضرب تازیانه رسید
میان سلسلهها یک به یک قطار شدند
به روی ناقهی عریان همه سوار شدند
چه زلفها که در این ماجرا سپیده شدند
چه حرفها که در این کوچهها شنیده شدند
هنوز بر تن من جای سلسلهست هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبلهست هنوز
هنوز قصّهی بازار شام، یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام، یادم هست
هنوز قصّهی آن نیزهدار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
✍ #وحید_محمدی
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi222/6620
.
#مناجات با #امام_زمان عجل الله فرجه
و گریز به روضه حضرت زینب علیها السلام
چقدر منتظر و بی قرارمانی تو
شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو
حضور گرم تو احساس می شود دائم
همیشه و همه جا در کنارمانی تو
بگیر دست مرا تا به آسمان برسم
منم که اهل زمینم، وَ آسمانی تو
کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست
خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو
سه شنبه های توسل، میان زائرها
گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو
دعای پشت سر ما دعای وتر شماست
شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو
چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم
خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو
به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست
به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو
خدا کند که بیایی شبی به این روضه
خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو
بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود:
عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو
عزیز فاطمه، خواهر نداشتی تو مگر
که جای دامن من، دست این و آنی تو
#وحید_محمدی✍
تقبل منا هذا القلیل
.
📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100