eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
2.7هزار دنبال‌کننده
31 عکس
28 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷تبریک یا رسول الله 🎊تبریک یا خدیجه الکبری 🎉با شوق سوی 🌷مدینه پرواز کنید 🎊با نام خوش دوست 🎉سخن ساز کنید 🌷یک دسته گل 🎊محمدی بردارید 🎉یک پنجره رو به 🌷عافیت باز کنید 🎊اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمد 🎉وَآلِ مُحمَّدوَعَجِّل فرجهم 🌷سالروز ازدواج نبی مکرم اسلام 🎊و ام المومنین خدیجه کبری مبارک
ای که از نور وجود تو، دو دنیا روشن است هم‌زمین‌وآسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است از جهان دل‌سردم؛ اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته آتش‌ِ چوپان‌ که در هر کوه‌وصحرا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است پس‌به هر زحمت خودش‌را می‌رساند بی‌درنگ کورسوی کوچکی از نور هرجا روشن است «مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟» این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است ✍
خدا کند به سر این انتظارها برسد زمان مرگ، خزانِ بهارها برسد نشد اگر برسم من به پای‌بوسی تو خدا کند که از آن سو غبارها برسد توجهی، نظری، گوشه‌چشمی ای آقا یکی به داد دل بی‌قرارها برسد خدا کند خبر همسفر نداشتن تو به گوش پر ز هیاهوی یارها برسد غروب جمعه تو را خوانده‌ایم و فردا صبح دوباره هر که رود تا به کارها برسد بمان كه شايد اويسی كه وقت كم دارد برای دیدنت از این دیارها برسد سحر ندارم و باید دعا کنی که دلم به میهمانی شب‌زنده‌دارها برسد گنهکاری من را ببخش جان "حسین" همیشه رحمت شه بر ندارها برسد اگر که عمر وفایم نکرد، پای تو کاش شبی چو رهگذری بر مزارها برسد ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
بساط کفر را بر هم زده طوفان الاقصی به صهیون سیلی محکم زده طوفان الاقصی خروشی در فضا پیچید و غافلگیر شد دشمن به حول الله از حق دم زده طوفان الاقصی هراسان باش ای ظلمت صدای نور می‌آید همین فریاد در عالم زده طوفان الاقصی به صبر و استقامت با خلوص و معرفت ، بوسه به پای قائدِ اعظم زده طوفان الاقصی همانا بشنوید این صیحۀ آخر زمانی را به اقلیم شرف پرچم زده طوفان الاقصی به پیش ای قلّه پیمایان غیرت فتح نزدیک است در اوج اردوی مستحکم زده طوفان الاقصی شنو آوای اَلقُدسُ لَنا از نای حزب الله دلِ سرگشته را بر یم زده 📝 ولی‌الله زنجانی ┄┅═💠✨🌹✨💠═┅┄
ما از نسل حاج قاسم هاییم ما از نسل مهدی باکری هاییم ما از نسل حسین خرازی هاییم ما از نسل شهید همت هاییم ما پای خطبه های سید علی داریم قد میکشیم ما پای روضه های سیدالشهدا نفس کشیده و بزرگ شدیم ما با ذکر حیدر حیدر نفس دشمنان رو تا الان بریدیم ما علم کِشِ این انقلابیم ما رو تهدید میکنن ، هل من مبارز صهیون
هدایت شده از تبیان گناباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 یا الله گریه نکن کوچولوی من، اشک‌های تو با ارزش است... ◾️ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت مردم،زنان و کودکان بی گناه فلسطینی ◾️انتطار میرود همه مساجد و حسینیه ها امشب و فردا شب(شب جمعه) مراسم گرامیداشت مظلومین غزه را در برگزار نمایند. ◾️ضمنا امشب شهرستان با حضور همزمان با نماز مغرب و عشا در گناباد با حضور آیت الله عصمتی برگزار میشود. ┄┅☫🇮🇷 @Tebyangonabad🇮🇷☫┅┄
🔹کربلا تا غزه🔹 رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند این‌روزها تمام خیابان‌ها این داغ زلف توست که افتاده با ردِّ خون به دوش پریشان‌ها از ابرها به روی زمین نم‌نم دارد دوباره مرثیه می‌بارد پس آب نیست...! گریه برای توست ماهیت حقیقی باران‌ها.. اندوه بی‌نهایت تو کوهی‌ست بر شانۀ شکستۀ ما امشب فردا دوباره نوبت عاشوراست روز مصاف نیزه و قرآن‌ها آن کوفه‌ای که نامه برایت داد حالا بزرگ‌تر شده از دیروز از ظهر کربلای تو تا غزه لب‌تشنه‌اند با تو مسلمان‌ها این‌روزها چقدر علی‌اصغر! در دست بی‌پناه ِیکی مادر آماج تیر حرمله‌ها هستند سربازهای کوچک گردان‌ها حالا یزیدهای مدرنیته خون می‌خورند و غافل از این رازند خونی که از گلوی تو می‌جوشد جاری‌ست در شرافت شریان‌ها اینجا چقدر «شمر» فراوان است! شمشیرها به سوی تو می‌آیند با رفتنت، برای ابد داغ است بازار سر بریدن انسان‌ها امشب دوباره عهد وفا بستیم با روضه‌خوانِ هیأتِ چشمانت جان می‌دهیم پای همین منبر ناقابل‌اند پیش تو این جان‌ها دعوت شدی به کوفه و... خنجرها روی خوشی به عشق نشان دادند! هی چشم روزگار پر از خون شد... هی خون گذشت از سر ایوان‌ها... 📝 فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
شعار برای تجمعات فلسطین غزه شده کربلا یازهرا یازهرا افسانه‌ی دروغین هلوکاست از نسل کشی‌تون توی غزه پیداست! اسرائیل بی وطن گور خودت رو بکن با غزه همدردیم آماده ی نبردیم بزدلی حدی داره زخمی، زدن نداره یا صهیون یا صهیون انا لکم منتقمون تو سازمانِ مللِ کجایی؟! حامی اسرائیل و امریکایی توی رسانه های غرب و موساد عوض شده جای شهید و جلاد
شب چنان چیره گشته بر عالم که فراموش گشته روز خوش ننگ بر بچه‌های حرمله و مرگ بر این رژیم کودک کش آخرین روزهای صهیون است دلمان گرم ِ قول مردانه روزشان را سیاه گرداند این شفاخانه‌ی عزاخانه فتنه‌ها داده باز هم تغییر جای مظلوم و جای ظالم را گریه کن، گریه، گریه، ای دنیا! جای خالی حاج قاسم را وای بر این سکوت حوصله بَر چیست فرق خواص با بقیه پسر فاطمه دلش خون از علمای همیشه در تقیه کاشکی مدعی دینداری نکند سجده در عمل بُت را کاش می‌کرد روضه خوان بیدار هیئتی‌های بی تفاوت را ظلم، محکوم بر فنا باشد دیر یا زود می‌شوند ذلیل ای زمانه به ما بدهکاری یک جهانِ بدون اسرائیل ✍
enc_1685024128830103572802.mp3
3.39M
-نوکر لحظه شهادت ش آب نخوردنش‌ قشنگه:)))))
001 - Harfaye Delam.mp3
5.63M
حالم از تو چه پنهون مثل حال خزونه حرفای دلمو کی بهتر از تو می دونه ؟ . از خدا چی بخوام غیر از رسیدن تو کی دوا می کنی درد ندیدنتو . نامه ای که نوشتم مونده لای کتابم می دونم که می دونی چشم به راه جوابم . کاش می شد بدونم کی از تو با خبره آخ که کاش یکی بود تا نامه مو ببره . جمعه های جدایی از خودم گله دارم بس که غرق گناهم از تو فاصله دارم . جمعه ها همه جا دل تنگ بودنته دورم از تو ولی دستم به دامنته . اومدم که دوباره بی قرار تو باشم فاطمیه بهونه ست تا کنار تو باشم . تو حالا مثل من چشم انتظار منی مطمئنم آقا اینجا کنار منی https://eitaa.com/fatemi8/885
آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم! همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود. 📚 منبع: کتاب آخرین گفتار
recording-۲۰۲۳۱۰۲۲-۲۲۵۶۰۷.mp3
1.25M
متن سرود : بند1️⃣ مبارکه۲ / یا حجت بن الحسن ، چشمت ای آقا روشن مبارکه۲ / ماه رمضونه انگار ، باز علی شد حسن‌دار / مبارکه۲ یا ابالمهدی(۳) هیبتش حسنی ، شوکتش حسنی شب شبِ ما شده ، باز کریم اومده یاحسن یاحسن یاحسن مولا بازم ، فهمیده دنیا ، حق با آل حضرت زهرا شده آقا ، عاشقت هستم ، دل اسیر سُرَّ مَن رَأیٰ شده (حسن بن علی) ۳ یا امام عسکری بند2️⃣ امام حسن۲ / دلیل شادیم تویی ، شوق گداییم تویی امام حسن۲ / با تو که باشم آره ، نوکری لذت داره / امام حسن۲ یا ابالمهدی(۳) حاجیِ قبر حسین ، بردی دل‌و زیر دین گفتی برا مومنین ، روایتِ اربعین یاحسن یاحسن یاحسن مولا میام ، زیارت هر سال ، گدای سامرامو مست توئم میگم ، تا ابد اینو ، من حسینی شده ی دست توئم (حسن بن علی) ۳ یا امام عسکری شاعر و نغمه پرداز :
با هر حساب عاقبتش سروری نشد هرکس که نوکر حسن عسکری نشد هر دل پرنده‌وار به‌این‌خانه خو گرفت دیگر هواییِ وطنِ مادری نشد این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند نام خوش تو، زینت هر دفتری نشد ای جلوه‌ی تمامی حُسن خدا، حسن بازار عاشقان تو بی‌مشتری نشد تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست پس روی ما به سوی در دیگری نشد کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود چون‌ آن صدف که سهم دلش گوهری نشد هرکس که دل به منبر پُرفیض تو نبست در آسمان علم و ادب اختری نشد تو از تبار حضرت مولا و کار ما در آستان لطف تو جز قنبری نشد حتی برای شیعه غریبی، ببخش‌مان ازبس که از مقام تو یادآوری نشد تا روز حشر سرور و آقا نمی‌شود هرکس که نوکر حسن عسکری نشد ✍️ https://eitaa.com/fatemi8
از آن زمان که قم حرمِ اهل‌بیت شد این شهر سفره‌ی کرمِ اهل‌بیت شد آن را به "عُش آل‌محمد" شناختند* پس بین شهرها علمِ اهل‌بیت شد دست کسی که طالب علم محمدی‌ست در نشر معرفت، قلمِ اهل‌بیت شد شد خاکِ شوره‌زار، شفابخش اهل‌دل وقتی تبرّکِ قدمِ اهل‌بیت شد در جشن، رویِ شادی و در سوگ، روی حُزن آیینه‌دار شوق و غمِ اهل‌بیت شد اول برای حضرت معصومه شعر گفت؛ هر شاعری که محتشمِ اهل‌بیت شد هرکس که زائر حرم این کریمه بود از دوستانِ محترمِ اهل‌بیت شد ✍ *امام کاظم (ع) فرمودند: قُم عُشُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَأوى شيعَتِهِمْ ترجمه: قم آشيانه آل محمد (ص) و پناهگاه شيعيان آن‌هاست. 📚بحارالانوار، ج 60، ص 214
از جگر سوختگان آهِ شرربار ببین خیز از طوس و بیا حال مرا زار ببین کاش می‌شد که دل سیر تماشات کنم یار گمگشته! تو برگردی و پیدات کنم چقدَر کوه و کمر را پی تو آمده‌ام به تمنای رُخت ناله‌ی هجران زده‌ام چندماه است که آوارگی اقبال من است چادر خاکی من شاهد احوال من است منِ معصومه کجا رنج بیابان گردی؟! کاش یک‌بار به این خسته نظر می‌کردی خبری باد صبا از تو نیاورد آخر دست تقدیر مرا راهی قم کرد آخر پیِ تکریمِ منِ پرده نشینِ بدحال سربه زیر آمده بودند همه استقبال سر هر کوچه که رفتیم سلامم کردند مثل پروانه همه دور و برم می‌گردند دور بودم همه جا از نظر بیگانه خانه‌ام خانه‌ی نور است؛ نه یک ویرانه گریه کردیم ولی حین مناجات فقط کوچه رفتیم ولی کوچه‌ی سادات فقط کاش بودی که ببینی چقدر تب کردم من در این شهر فقط گریه به زینب کردم کاش می‌شد بنویسند دروغ است دروغ... رفتن عمه‌ی ما بر سر بازار شلوغ چه کسی داشت گمان از سر ایوان بلند... عده ای بی سر و پا سنگ به زینب بزنند! فکر کن‌ دور نوامیس خدا معرکه بود فکر کن چادر ناموس خدا دست که بود؟! ✍
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال‌ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال‌ها می‌شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته‌اند چقدر دسته‌ی گل روی سرم ریخته‌اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند، خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟ من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم‌اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم‌اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟ او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟ * * بنویسید سری بر سر نی جا می‌کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می‌کرد ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
25910-1667550786525.mp3
1.69M
🎙نوحه شهادت حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها (واحد) میریزه اشکم و خبر داری از حالم و که بی تو من بی حالم و بی جونم و جونی ندارم میبینی خواهرو با حال زار و مضطر و افتاده توی بستر و کاشکی میشد بودی کنارم داداش کجایی بیا که من بی طاقتم تنها تو خاک غربتم میخوام ببینمت ولی اجل نمیده مهلتم الا ای نور دیده،خدانگهدار جونم به لب رسیده،خدانگهدار رضا رضا رضا جان،خدانگهدار بند دوم به شوق دیدنت از راهه دوری اومدم از ساوه تا قم اومدم من اومدم تورو ببینم نشد ببینمت شاید همینه مصلحت باید که دور باشم ازت قسمت اینه تورو نبینم روز ورودم به شهر قم رو یادمه اون عزت و اون احترام ذوقه مردم رو یادمه که گل میریختن از رو بام شد گلبارون مسیرم،رضا رضا جان کسی نکرد حقیرم،رضا رضا جان رضا رضا رضا جان،خدانگهدار بند سوم به دست راهزنا تو راهه ساوه از جفا کشته شدن برادرام ولی نشد به من جسارت جلو چشام نرفت سری به روی نیزه ها تنی به زیر دست و پا که من بشم خمیده قامت آه و واویلا با اینکه غم دیدم ولی به من گذاشتن احترام نبردنم بزم حرام برام نشد قم مثه شام منو ندادن آزار،آه و واویلا نبردنم تو بازار،آه و واویلا واویلتا واویلا آه و واویلا امیرحسین سلطانی سلام‌الله‌علیها
دل بی قرار نیست ادا در می آوریم چشم انتظار نیست ادا در می آوریم عمریست در تلاطم دنیا و لذّت است وقف نگار نیست ادا در می آوریم مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد دنبال یار نیست ادا در می آوریم قلبی که دل به صحبت سر ما سپرده است فکر بهار نیست ادا در می آوریم اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود گوشش به کار نیست ادا در می آوریم بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است این انتظار نیست ادا در می آوریم آقا محبّ واقعی ات در میان ما یک از هزار نیست ادا در می آوریم
سلام بر دل پر خون مسجدالاقصی به مسجدی که خداوند گفت: «بارَکنا» سلام ما به تو و دست‌های بسته‌شده سلام ما به تو، ای حُرمتِ شکسته‌شده اگرچه شعله به‌پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه سفسطه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می‌زند خنجر نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس! بگو به دشمنمان انتقام سنگین است و فتح آخر ما قبلۀ نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دورۀ کودک‌کشی سر آمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست دگر به محکمه‌های جهان امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست دمی که تیغ قیام از نیام برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمانه فتنۀ شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئۀ نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم مباد آن‌که رفیقان نیمه‌راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز چشم به راهان صبح موعودیم نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را، ای قدس! تویی هنوز تویی آرمان ما، ای قدس! ✍️ https://eitaa.com/fatemi8/100
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر_ که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش، از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشانْد آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشیدست سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش ندانم‌های عالَم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قَدَر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر ستونِ آسمان‌ها می‌گذارد سَر بَر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز، پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش، رستخیز کربلا بوده‌ست * * غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند، صدایی در دل باران که یا أُماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه، آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه، آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه، آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه، آهسته آهسته بُنَّیَ! تشنه‌ای! مادر برایت آب آورده... ✍️ https://eitaa.com/fatemi8
از ابتدا قیامت او آشکار بود آن بانویی که ممتحن کردگار بود در بندگی خویش خدای بقیه بود سرتا به پاش مظهر پروردگار بود در خانه با کنیز خودش هم‌کلام بود در سجده با خدای خودش همجوار بود مردان جنگی از پس او برنیامدند با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است وقت گذر ز کوچه، چه با اقتدار بود زهرا عجیب غیرتیِ عشق حیدرست پای علی برای بلا بی‌قرار بود از گرگ‌های شهر، فدک را گرفته بود کرار بود، گرچه خودش خانه‌دار بود بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟! غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود سیلی زدند جا بزند! گفت یا علی! یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد با قامت شکسته عجب پای کار بود تا حشر، خاک بر سر اهل مدینه کرد آن معجری که روی سرش پرغبار بود اصلاً نخورد غصه‌ی آن گوشِ..... اما حَسَن نِشَست و پی گوشوار بود واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد هرچند چشم‌هاش از آن ضربه تار بود * * ارثیه داد حضرت مادر به دخترش ارثیه‌ای که درد و غم بی‌شمار بود وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی زینب اسیر هلهله‌ی سی هزار بود... از یک کفن مضایقه کردند کوفیان بر روی بوریا، بدنی آشکار بود درراه، زینب از همه بدتر عذاب دید دُخت علی به ناقه‌ی عریان سوار بود دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست با دست بسته فاتح این کارزار بود... ✍️ https://eitaa.com/fatemi8
تاریک‌ و روشن بود و کم‌کم صبح‌ می‌شد شب؛ این‌‌شب‌ِتیره، شب‌ِ غم، صبح‌ می‌شد «دیشب» فراری می‌شد و «فردا» می‌آمد ناخوانده‌ای...، ناخوانده سمت‌ِ ما می‌آمد می‌آمد و کم‌کم به‌هم می‌ریخت ما را در اوج شادی، جام غم می‌ریخت ما را در سر صدای سوتِ ممتد بود و تکرار چیزی نمی‌دیدیم اما غیر از آوار... ما مَردم افتاده‌ای مظلوم بودیم از هر حقوقِ ساده‌ای محروم بودیم حق بود با ما و کسی حق را نمی‌دید تاریخ، اخبار موثق را نمی‌دید اخبار از ما بود، اما بی‌خبر؛ ما... می‌سوختیم و آب را بستند بر ما هرلحظه از ما می‌رسید اخبار تازه «ِمهمانِ ناخوانده» می‌آمد بی‌اجازه می آمد و در حقّ دنیا ظلم می‌کرد با ادعای صلح، امّا ظلم می‌کرد... می‌آمد و حقی طبیعی نقض می‌شد هر گوشه‌ای خون شهیدی سبز می‌شد صحبت سر جنگ وسیعی بود؛ امّا... «حقّ حیاتِ» ما طبیعی بود امّا_ _با این که زیر چل‌چراغ نور بودند، ما را نمی‌دیدند، آیا کور بودند؟ ما را نمی‌دیدند و می‌کشتند ما را این کار اما خوش نمی‌آمد خدا را شهر از «وداعِ آخرِ» افراد پُر بود از «آن‌که‌ روی‌ خاک‌ می‌افتاد»، پُر بود از مادرانِ پاک، از طفلان معصوم از بی‌گناهانِ بدونِ جرم، محکوم بر شانه مانده کوله‌بارِ داغِ تنها تنها نشسته باغبان در باغ، تنها باغ‌ست و در فصل‌ِ خزان گل‌های‌ پرپر نعش برادر مانده بر دست برادر دستان دختربچه‌ها جای عروسک رنگ‌ِ حنای‌ِ خون گرفت از زخم موشک سهم پسرها نیز جای تیله، سنگ است آیا هنوز ای‌ شاعر! این‌دنیا قشنگ است؟ می‌آید از راهی که تاریک‌ست و تاریک صبحی‌که نزدیک‌ست و نزدیک‌ست و نزدیک... ✍️ https://eitaa.com/fatemi8