eitaa logo
کانال ثامن
191 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
117 فایل
'بسم‌رب‌الامیرالمومنین' فردا دیر است! رهبر انقلاب: نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید . . .🌱 -مقام‌معظم‌رهبری ۱۴۰۰/۱۱/۳🖇 ارتباط با مدیر کانال @Yarogh
مشاهده در ایتا
دانلود
؛﷽ 🔵رعایت عفاف در جامعۀ مجازی یعنی چی ؟⁉️ اینکه مخاطب باید عفاف را در این فضا مثل فضای واقعی رعایت کنه ✅حفظ حجاب ظاهری و در دسترس ‌قرار ندادن اطلاعات ✅عدم انتشار فیلم و عکس شخصی و بدون حجاب از خود و اطرافیان ✅و حتی استفاده از اطلاعات جایگزین در پروفایل‌های شخصی و اجتماعی. ✅رعایت نحوه صحبت با نامحرم و... ✅رعایت عفاف در جامعۀ مجازی برای حفظ امنیت فرهنگی هست که یکی از نتایج آن حفظ کیان خانه و خانواده از هرگونه انحراف و پاشیدگی هست🍀 https://eitaa.com/fatemieh_1401
؛﷽ 🔵✍🏻مینویسم تا یادم نرود: تمام اقتدار میهنم را از پرواز شما دارم...💔 https://eitaa.com/fatemieh_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ؛﷽ 🔵رای دادن فایده نداره؟! خب اگه دوسال پیش به آقای رئیسی رای نمیدادیم ، الان .....👆 https://eitaa.com/fatemieh_1401
؛﷽ 🔵چه جریان‌هایی از موفقیت معلی ناراحت هستند⁉️ بعد از بالا رفتن نفوذ مادحین و هیئات انقلابی توسط حسینیه معلی، جریان‌هایی مانند انجمن حجتیه، جریان‌های نزدیک به صادق شیرازی، بعضی از جریان‌های غیرانقلابی هیئتی و بعضی از افراد درون جبهه انقلاب به دلیل حسادت‌ها شروع به تخریب این برنامه کردند‼️ این سطح از هجمه برای یک برنامه در حوزه معارفی عجیب و غریب است و جالب اینکه بیشتر امت مومن و انقلابی بیننده و طرفدار معلی هستند. از جمله اتفاقات بسیار بسیار مهمی که در معلی رخ داده است می‌توان به بالا رفتن وحدت بین شیعه و سنی، معرفی آداب و رسوم ایرانی در عزا و شادی ائمه(ع)، خنده حلال خانواده‌های مذهبی، ارائه تصویری شاد و عالی از مذهبی‌ها ،معرفی استعدادهای مداحی، تکریم شیخ زکزاکی و...اشاره کرد.۰ https://eitaa.com/fatemieh_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽ 🔵می‌دونید در همین دو سال اخیر چندتا کارخونه احیا شده و مجدد شروع به فعالیت کرده؟ ده تا؟ صد تا؟ هزار تا؟ 🙄 ☑️ بیش از ۷۰۰۰ کارخونه!👌🏻😯 https://eitaa.com/fatemieh_1401
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کدام کشورها با رأی ندادن، امنیت‌شان از بین رفت؟ 🔹اگر نمی‌خواهید رأی بدهید حتما این ۲دقیقه را ببینید 🎤 استاد راجی 💢 یک رأی هم مهم است 🌷 ‌‌🇮🇷☫بسیجیان عزیزبه جمع کانال اگاهسازی امام صادق علیه السلام بپیوندید👇 سال مهار تورم ، رشد تولیدگرامی باد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @agahsazi_imam_sadegh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌ ‌
🔴مراقب پیامک‌های جعلی ثبت‌نام یارانه معیشتی باشید 👤سرهنگ سید مصطفی مرتضوی، رئیس پلیس فتا فرماندهی انتظامی استان اصفهان: 📌به تازگی با توجه به واریز یارانه معیشتی، مجرمان سایبری با ارسال پیامکی مبنی بر ثبت‌نام جاماندگان یارانه معیشتی، از افراد کلاهبرداری می‌کنند. ♦️در این ترفند پس از کلیک کاربران بر روی لینک موجود در متن پیامک، نرم‌افزاری بر روی گوشی آنان نصب شده و با آلوده کردن گوشی تلفن همراه، اطلاعات بانکی افراد به سرقت برده می‌شود. ♦️کاربران اخبار و اطلاعات مربوط به واریز یارانه معیشتی ازسوی سازمان هدفمند‌سازی یارانه‌ها را از طریق رسانه‌های ملی و رسمی کشور پیگیری کرده و به پیامک‌های جعلی به هیچ عنوان توجه نکنند. ‌ 🌷 ‌‌🇮🇷☫بسیجیان عزیزبه جمع کانال اگاهسازی امام صادق علیه السلام بپیوندید👇 سال مهار تورم ، رشد تولیدگرامی باد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @agahsazi_imam_sadegh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌ ‌
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 کلیپ ویژه 💥 ✅ در انتخابات مثل حضرت فاطمه سلام الله علیها عمل کنیم... ⬅️⬅️⬅️ از انتخابات بالاتر ، در جهت زمینه سازی ظهور و یاری امام زمان همانند حضرت زهرا سلام الله علیها عمل کنیم . 🔰 تا الان چند نفر از ما مثل حضرت زهرا در جهت تبیین مقام ولایت درب خانه دیگران رفتیم⁉️ 👈 اینکه تکی خودت واسه امام زمان کار کنی اثری ندارد ، باید یاد بگیری کار تشکیلاتی جهت ظهور داشته باشی‼️ 🌷 ‌‌🇮🇷☫بسیجیان عزیزبه جمع کانال اگاهسازی امام صادق علیه السلام بپیوندید👇 سال مهار تورم ، رشد تولیدگرامی باد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @agahsazi_imam_sadegh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌ ‌
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیانت والدین و نظام آموزشی در حق دانش‌آموزان! استاد شجاعی ‌ 🌷 ‌‌🇮🇷☫بسیجیان عزیزبه جمع کانال اگاهسازی امام صادق علیه السلام بپیوندید👇 سال مهار تورم ، رشد تولیدگرامی باد 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @agahsazi_imam_sadegh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌ ‌
قسمت ٣٨ داستان جنجالی کاردینال وارد یک مرحله جذاب میشه حتما بخونید
📚 📖 شهریار کت چرمی که به قول خودش هنوز قسط هاشم نداده بود بالا آورد و به تیکه ی جِر واجِر و پاره پوره ش که رسید ، یهویی‌چشم هاش اینجوری😳🙄 شد و رو به من گفت : - سگ گاز گرفته؟ کت ننه مرده رو از دستش گرفتم و پرتش کردم رو تخت ... شهریار بتادین رو برداشت و با پنبه به زخم صورتم زد و گفت : - مردشور خودت و مهمونی رفتنت رو بِبَرَن ایشالله! میزاشتی خبر مرگشون خودشون همدیگه رو تیکه پاره کنن؛ تو برای چی خودت رو قاطی کردی و کت نازنین من رو آش و لاش کردی آخه؟! به آینه نگاه کردم و تیکه ی دیگه از صورتم رو که خراش خورده بود با بتادین ضدعفونی کردم. سوزش عجیبی داشت که باعث شد اخم هام تو هم بره و جواب دادم : - با این اتفاقاتی که توی اون اغتشاشات مسخره افتاد ، پشت دستم رو داغ کرده بودم که توی هیچ دعوا و ماجرایی دخالت نکنم. اما تو که نمیدونی امشب چه سینمای بالیوودی رو دیدم! من که کاری باهاشون نداشتم ... به محض اینکه این زنیکه حوراء ، چه میدونم اسمش چی بود همون حامدِ کوفتی وارد خونه شد ؛ چنان دو تا خانواده شروع به دعوا و گیس و گیس کشی کردن که بیا و ببین!! باورت میشه پیکارجو تا فهمید این دختره ی آلامد خوشگل موشگل با کفش پاشنه بلند همون حامده ، چنان به سمتش خیز برداشت و موهاش رو کشید و باهاش گلاویز شد که بیا و ببین! فریاد میزد : - دیگه چشم و گوشت باز شده تصمیم گرفتی زن بشی آره؟ حامد کوچولوی احمق ...؟ مگه تو نبودی که هر بار اینجا شب میخوابیدی خودت رو خیس می کردی ها؟ الان برای من آدم شدی ...؟ آقای مقدمم که ترسید از غافله عقب بیفته شروع کرد با آقای پیکارجو شاخ به شاخ شدن جالبه که از حامد طرفداری میکرد و میگفت که پسر تو زیر پاش نشسته که فکر تغییر جنسیّت تو سرش بیفته!! کل ساختمون رو روی سرش گذاشته بود که پسر توئه که یه آدم‌ منحرفه ...! خلاصه که نگم برات که چی شد. شهریار کاپشن سگ گاز گرفته رو پرت کرد پایین و گفت : - این همه قصه شبستری تعریف کردی آخرشم نگفتی این کت بیچاره ی من چطوری اینطوری شد؟! سری تکون دادم و گفتم : - مثلا داشتم شرح ماجرا رو میگفتم دیگه نمیزاری که ...! بعد اینکه آقای مقدم و پیکارجو باهم شاخ به شاخ شدن یهو هادی وسط اومد که همون لحظه پیکارجو عین یه تیکه پنبه پرتش کرد اون ور و طفلی پخش زمین شد. منم با عجله رفتم کمکش کنم که از جاش بلند بشه. یهو هادی بهش برخورد منو محکم کنار کشید و هل داد منم خوردم به یه ساعت برنزی گنده که کنار خونه بود. نگو یه تیکه ی کت به گوشه ای ساعت برنزی گیر میکنه و شکافته میشه. اومدم برم اون ور خودم رو که کشیدم دیدم صدای جِر خوردن یه چیزی اومد. دیدم که اون تیکه ی سمت چپش پاره شده! توی اون هیری بیری که کاری ازم بر نمی اومد این ۳ نفر هم مداوم با هم گلاویز بودن. تو همون لحظه یهو آرتین و حوراء هم که فهمیدن هوا پسه فِلنگ رو میخواستن ببندن اما پیکارجو یقه ی پسرش رو گرفت و چنان شروع به کتک کاری کرد که آخر ماجرا پسره ی بیچاره حسابی زخم و زیلی شده بود.‌ اما این حامد خیلی زرنگ بود. با ورودش یه جنگ جهانی به راه انداخت و اصلاً معلوم نبود چطوری فرار کرد و رفت. شهریار خمیازه کشید و گفت : - منو باش که فکر میکردم حتماَ خیلی خوش گذشته و شب آقای دوماد رو نگه داشتن ...! با دیدن شهریار منم‌خمیازه کشیدم و جواب دادم : - تو سرم بخوره این‌ مهمونی ...! خلاصه که مهری خانم با این دعوا و درگیری ها یهو حالش بد شد و غش کرد. نگو که این بنده خدا دیابت داره و حالش بد شده. دیگه آقای مقدم اومد به من خواهش کرد که بیا خانم رو دکتر ببر! شهریار با تعجب گفت : - وا مگه خودش چلاق بود؟ خب خودش میبرد. لیوان و قرص مُسکن رو خوردم و گفتم : - اونا تازه یه کم کتک کاریشون تموم شده بود داشتن جر و بحث میکردن. خلاصه که من مهری خانم و زری خانم رو درمانگاه بردم ، دکتر هم برای جفت شون آمپول تقویتی و سِرم نوشت. شهریار سری به نشونه تاسف تکون داد و گفت : - اونی که سِرم و آمپول تقویتی لازم داشت تو بودی! خودت رو توی آینه دیدی؟ رنگ به رخسار نداری! انگار مَیّت بودی تازه از تو قبر بیرون کشیدَنِت ...! پتو رو روی خودم انداختم و جواب دادم : - فعلاً که دارم از سر درد میمیرم. پاشو اون برق رو خاموش کن که اصلاً جون ندارم تکون بخورم. شهریار جواب داد : - راستی گفتی زری و پری رو دکتر بردی، پس خود خانم مقدم کجا بود؟ سری تکون دادم و گفتم : - بعد از اینکه حامد غیب شد اونم با عجله دنبالش رفت، نمیدونم پیداش کرد یا نه! شهریار در حال پا شدن گفت : - مثلاً گفتیم خوبه دوستمون با مجلسی آدم وصلت کرده ... خداشاهده انگار با قوم یاجوج و ماجوج دم خور شدی! چقدر جالبن همه شون!! 👇
با خمیازه گفتم : رو به شهریار جواب دادم : - اره خودمم تو کارشون موندم. اون برق رو خاموش کن دیگه ... شهریار رو بهم گفت : - حالا بیهوش نشو چند دقیقه ی دیگه هوا روشن میشه چند دقیقه پیش اذان رو گفتن، حداقل نمازت رو بخون حاج آقا! در حالی که از شدت خستگی چشم هام در حال بسته شدن بود گفتم : - جون ندارم بابا! فردا قضاش رو میخونم. شهریار دستش رو توی لیوان آب کنارم فرو برد و چند قطره به صورتم پاشید‌ داد کشیدم و گفتم : - چیکار میکنی دیوونه؟! مگه مرض داری. شهریار گفت : - پاشو الان خدا و حوری پری هاش تو عرش دارن نگات میکنن ها با چشم های بسته جواب دادم : - این چرت و پرت های عَهدِ عتیق رو از کجات درآوردی. شهریار قیافه ش رو کج کرد و گفت : - عهد چی چی ؟! به سختی روی تخت نشستم و گفتم : - عهد عتیق دیگه! کتاب مقدس یهودی ها که مسیحی ها هم بهش اعتقاد دارن. توی اون کتابم نوشته که خدا یه تخت بالای عرش داره با حوری پری هاش نَعوذُبالله دارن از بالا آدما رو نگاه میکنن که چیکار میکنن. شهریار در حالی که به سمت آشپزخونه میرفت جواب داد : - جدی جدی توی کتابشونه؟ - اره بابا ... شهریار در حال وضو گرفتن گفت : - چطور این چرت و پرت ها رو باور میکنن حالا؟! کنارش وایسادم و جواب دادم : - خب اونا میگن کتاب مقدس هر چی که بگه وحی منزله و نباید بهش شک کرد. شهریار مسح سرش رو کشید و گفت : - خب ما همین رو میگیم دیگه ‌... میگیم که قرآن تحریف نشده. آب رو روی دستام ریختم و گفتم : - قرآن آیه به آیه ش با فطرت و عقل و علم سازگاره ...! برای همینه که الان دانشمندهای غربی ها وقتی میخوان به یه چیزی استناد کنن میگن توی قرآن مسلمون ها اومده ...! چرا؟ چون خود ادیان دیگه هم‌ تا قرآن رو میخونن کاملاً متوجه تفاوت فاحش اون با کتب آسمونی دیگه میشن. شهریار مُهر کوچیکش رو زمین گذاشت و گفت : - مثلاً چه تفاوت فاحشی داره؟ کتاب خداست دیگه ...! سجاده م رو پهن کردم و جواب دادم : - اولاً که عهد عتیق خیییلی داستان سرایی کرده! در مورد همین حرفی که زدی و بحث به اینجا رسید ،یه تیکه تو عهد عتیق هست که میگه : - خدا با داوود پیامبر روی عرش کشتی گرفت. داوود چون جوون تر بود زور بیشتری داشت و زیر یه خم خدا رو گرفت و خاکش کرد. بعد خدا دستی به زیر چونه ش گذاشت و گفت عجب چیزی خلق کردم ها ... خودمم از پسش برنمیام!! بعدشم داوود پیامبر که برنده شده بود ۲-۳ تا از حوری پری های خدا رو زیر بغلش زد و مثل سوپر من از بالا فرود اومد روی زمین!! شهریار با خنده گفت : - ظاهراً دیدشون از خدا مثه خدایان یونان باستانه ...! طفلی ها همونه که خیلی هاشون چندان معتقد نیستن. منم اگه خدای اینا رو داشتم چپ و راست نافرمانی میکردم. سجاده م رو مرتب کردم و ایستادم و گفتم : - توی ادیان دیگه غیر از اسلام میگه تحقیق جایز نیست و هر چی خوندی باید ایمان بیاری. اما تو اسلام میگه اول خوب تحقیق هاتو بکن بعد اسلام بیار و بعدشم کم‌کم ایمان قلبی به دلت وارد میشه. خودش سفارش میکنه که باید توی هرچیزی تحقیق کرد، حتی توی انتخاب دین و مذهب! شهریار سری تکون داد و گفت : - آخ اصلاً اسم تحقیق رو آوردی حالم خراب شد. جدی جدی تحقیق چیز مهمیه ها! با تعجب گفتم : - چطور مگه؟ با قیافه ی نالان نگام کرد و گفت : - یادم رفت بهت بگم که امشب سر کلاس زبان یه گندی زدم‌. - چیکار کردی؟ - از صدف عابدینی خواستگاری کردم ... ادامه دارد ...