eitaa logo
کانال ثامن
191 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
9.6هزار ویدیو
116 فایل
'بسم‌رب‌الامیرالمومنین' فردا دیر است! رهبر انقلاب: نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید . . .🌱 -مقام‌معظم‌رهبری ۱۴۰۰/۱۱/۳🖇 ارتباط با مدیر کانال @Yarogh
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 پسر آقای مقدم یا همون آقا هادی که هنوز خبر نداشت اون پسری که با پدر و خواهرش وارد خونه شده ، الان لباس هاش رو هم به تن کرده، قراره دوماد صوری حاجی هم بشه ؛ چنان داد و بیدادی به راه انداخت که اون سرش ناپیدا ...! جالبه که در تمام مدت آقای مقدم که من حس میکردم جذبه و نفوذ کلام بسیاری داره، در مقابل پسرش کاملاً ساکت بود و هیچ واکنشی نشون نمیداد! خانم مقدم رو به برادرش کرد و گفت : - مثه همیشه قبل از اینکه از مغزت کار بکشی از زبونت استفاده‌ میکنی! هادی با عصبانیت سمت خواهرش رفت و انگشتش رو به حالت تهدید بالا آورد و گفت : - دیگه چقدر باید از دست تو این مرد خونِ دل بخوره؟ والا که ما همیشه دیدیم پسر خانواده، یه خیره سَر و ناسازگاره ... اما تو با این گندهایی که راه به راه بالا میاری همه مون رو خسته کردی! جدیداً گندت با اون ... مادر خانواده لب به دهان گزید و رو به پسرش گفت : - بسه دیگه هادی تمومش کن. گرچه هادی ظاهراً بچه ی خوب خانواده بود و تا مادر اشاره کرد ساکت شد. اما خدا میدونست که چقدر دوست داشتم بفهمم خانم مقدم چه گندهایی زده بود که برادرش انقدر شاکی بود ...!‌ هادی با عصبانیت دستمال کاغذی جلوی من رو برداشت و دونه های عرقی که از شدت عصبانیت در حال ریختن بود رو پاک کرد. روی مبل دیگه نشست ظاهرش به کبودی میزد ... ظاهراً به خاطر سکوت ناموقع ، فشار زیادی رو تحمل میکرد ...! در حالی که هنوز با هم هیچ رد و بدل کلامی یا نگاهی نداشتیم، با تردید از توی پارچ لیوان آبی ریختم و جلوش گذاشتم . با خودم فکر کردم الانه که به من بتوپه و چه بسا شروع به فحش و ناسزا بکنه... اما ظاهراً به شدت فرزند خَلَف پدرش بود و در کمال احترام بدون اینکه نیم نگاهی به من بندازه؛ ازم بخاطر لیوان آب تشکر کرد! لیوان آب رو که سر کشید انگار حالش بهتر شد و بعد تونست سرش رو برگردونه و با من روبرو بشه. - عذرخواهی میکنم که توی اولین برخورد با عصبانیت بنده رو شناختین ... یه مقدار دردسری که خواهرم درست کرده ناراحتم کرده، اما از شما بخاطر حمایت از خواهرم و اون شالی که براش خریدین ممنونم. و اون شال برای ما یک دنیا ارزشمنده خانم های ما نسل در نسل همگی حجاب کامل داشته و دارن. فقط این وسط خواهر بنده تصمیم گرفت یهو چادر رو کنار بزاره و بعدشم که ...! خانم مقدم که انگار با این حرف آتشفشانِ وجودش فوران کرده بود با عصبانیت جواب داد : - خیلی کار خوبی کردم که اون چادر مسخره ی زورکی رو کنار گذاشتم. کدوم دفعه منو برهنه و در حال عشوه گری و دلبری دیدی که پا رو پا انداختی و داری قضاوتم میکنی؟ امثال تو هستن که دارن زن ها رو از خدا و پیغمبر متنفر میکنن ...! فقط باید با چادر حجاب داشت؟ هادی نیشخندی زد و جواب داد : - برای شما که یک عمر حجاب کامل داشتی همین مانتو پوشیدن هم بی حجابی به حساب میاد‌. از همین برداشتن چادر شروع میشه و برو که رفتیم ... خانم مقدم دندون هاش رو به هم سایید و گفت : - تو نگران مانتو و چادر من نیستی. تو هم مثل بابا نگران هستی نکنه اَنگ بی حجابی خواهرت نقل محافل بشه و خدایی نکرده حاجی و شازده پسرش نتونن به رجال سیاسی بپیوندن. فکر کردی نمیدونم چرا بین این همه دختر که با مامان برات انتخاب کردیم به حرف بابا گوش میدی و میخوای دختر وزیر و نماینده ها رو بگیری؟ پس تو دیگه برای من درس اخلاق نده که گوشم از این حرفا پُره . شما فقط ... آقای مقدم که تا الان ساکت بود نفس عمیقی کشید و رو به پسر و دخترش گفت : - دیگه کافیه! اینجا نیومدیم که بحث کنیم ...! نشستیم که راه حل پیدا کنیم و این ماجرا ختم بخیر بشه همین. آقا امیر و هُدی مخالف این هستن که یه نامزدی صوریِ چند ماهه بگیریم. خب حالا منِ پیرمرد نظر و پیشنهادم رو دادم و رد شد. شما که جوون تر هستید و علم و تکنولوژی روز بلدید هر کدوم تون هم یه پا نخبه و مهندس هستید ، یه راهکار وسط بزارید که قائله ختم بخیر بشه ...! بازم ضربان قلبم بالا رفت و نمیدونستم که باید چی بگم که دست از سرم بردارن. چه بسا واسه خرید اون شالِ ناموقع انواع و اقسام ناسزا ها رو به خودم دادم. برای همین از بحث خانوادگی شون فاصله گرفتم و توی افکارم در حال غرق شدن بودم که هادی رو به من گفت : - نظر شما چیه؟ با خجالت گفتم : - عذرخواهم من یک لحظه حواسم پرت شد! هادی دستاش رو به قصد اقناع افکار عمومی بالا آورد و گفت : - میدونم الان هم شما و هم ما توی عمل انجام شده قرار گرفتیم اما قبول کنیم شرایطی هست که پیش اومده ... از یک طرف پای عمو عماد وسطه که از هیچ تلاشی دریغ نمیکنه که یه جوری به ما خنجر بزنه و نباید آتو دستش بدیم شما چه مخالفت کنید و چه بابا اون پول رو بهش بده فقط باعث میشه عمو عماد به هدفش برسه و قطعاً میدونیم که ماجرا رو رسانه ای میکنه اما اصل ماجرا یه چیز دیگه ست ... 👇@fatemieh_1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فرازی از نامه ۵۳ نهج البلاغه 👈خطاب به مالک اشتر... 👈باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندی زبانت، را در اختیار خود گیر، و با پرهیز از شتابزدگی، و فرو خوردن خشم، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت، و بازگشت به سوی خدا.... ‏جملاتی از امام علی علیه‌السلام که کمتر شنیده شده است ⏰ مدت زمان : ۱ دقیقه 🌺یا أللّٰهُ یا رَحمٰنُ یا رَحیمُ! یا مُقَلِّبَ القُلوبِ! ثَبِّت قَلبی عَلیٰ دینِکَ🌺 https://eitaa.com/fatemieh_1401