هدایت شده از بصیرت
🔰ناصرالدین شاه، در سفرش به سبزوار، میل دیدار #ملاهادی_سبزواری به سرش زد؛
اما از آنجایی که ملاهادی اهل اعتنا به امرا نبود، خودش به دیدارش رفت.
◾️به ملاهادی گفت: می خواهم خدمتی به شما کنم.
◽️ملاهادی گفت: نیازی ندارم.
◾️اجازه بده از پرداخت مالیات معافت کنم.
◽️معافم کنی که بارم بر دوش بیوه زنان و ایتام بیفتد. کشور داری و تامین امنیت نیاز به هزینه دارد و ما باید در این هزینه سهیم باشیم..
◾️میل دارم ناهار مهمان شما باشم.
🔺ملاهادی به خادم گفت ناهار بیاورد و او همان غذای همه روزه را آورد. مقداری نان و دوغ و نمک.
◽️ ملاهادی به شاه گفت: بخور که نانی حلال است و گندمش را خودم کاشته ام. ملاهادی پس از بوسیدن نان ها، آنها را در دوغ ترید کرد. ناصر الدین شاه که به خوردن این نوع غذا عادت نداشت، بیش از یک قاشق نتوانست بخورد و اجازه خواست نان ها را تبرکا با خود ببرد.