eitaa logo
هیأت خواهران فاطمیون تهران
2.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
92 فایل
هیئت خواهران فاطمیون ارتباط @fatemiioon ✅دفترشعر#گهر @daftaresher110 ✅کلیپهای کوتاه @cilip_f ✅آرشیو صوت @arshivesout ✅خانواده و تربیت @kanevadevtarbiat اخبار @fatemiioonakhbar صفحه آپارات https://www.aparat.com/fatemiioon135 فروشگاه @f_fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
هیأت خواهران فاطمیون تهران
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت شصت و پنجم: ماشاءألله نمی‌دونستم چطور باید رفتار کنم ... رفتار مسلمان‌ها رو با همسران شون دیده بودم اما اینو هم یاد گرفته بودم که بین بیرون و داخل از منزل فرقی هست ... . . اون اولین خانواده من بود ... کسی که با تمام وجود می‌خواستم تا ابد با من باشه ... خیلی می‌ترسیدم ... نکنه حرفی بزنم یا کاری بکنم که محبتش رو از دست بدم ... . . بالاخره مراسم شروع شد ... بچه‌ها کل مسجد و فضای سبز جلوش رو چراغونی کردن ... چند نفر هم به عنوان هدیه، گل آرایی کرده بودند ... هر کسی یه گوشه‌ای از کار رو گرفته بود ... . . عروس با لباس سفیدش وارد مسجد شد ... کنارم نشست... و خوندن خطبه شروع شد ... . همه میومدن سمتم ... تبریک می‌گفتن و مصافحه می‌کردن ... هرگز احساس اون لحظاتم رو فراموش نمی‌کنم ... بودن در کنار افرادی که شاید هیچ کدوم خانواده من نبودند اما واقعا برادران من بودند ... حتی اگر در پس این دنیا، دنیایی نبود ... حتی اگر بهشتی وجود نداشت ... قطعا اونجا بهشت بود و من در میان بهشت زندگی می‌کردم ... . . دورم که کمی خلوت شد، حاجی بهم نزدیک شد... دست کرد توی جیبش و یه پاکت در آورد ... داد دستم و گفت: شرمنده که به اندازه سخاوتت نبود ... پیشانیم رو بوسید و گفت ... ماشاءألله ... . . گیج می‌خوردم ... دست کردم توی پاکت ... دو تا بلیط هواپیما و رسید رزرو یک هفته‌ای هتل بود ... . ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon135
هیأت خواهران فاطمیون تهران
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت شصت و ششم: تو رحمت خدایی اولین صبح زندگی مشترک مون ... بعد از نماز صبح، رفته بود توی آشپزخونه و داشت با وجد و ذوق خاصی صبحانه آماده می‌کرد ... گل‌های تازه‌ای رو که از دیشب مونده بود رو با سلیقه مرتب می‌کرد و توی گلدون می‌گذاشت ... . . من ایستاده بودم و نگاهش می‌کردم ... حس داشتن خانواده ... همسری که دوستم داشت ... مهم نبود اون صبحانه چی بود، مهم نبود اون گل ها زیبا می‌شدن یا نه ... چه چیزی از محبت و اشتیاق اون باارزش تر بود ... . . بهش نگاه می‌کردم ... رنجی که تمام این سال‌ها کشیده بودم هنوز جلوی چشم‌هام بود ... حسنا و عشقش هدیه خدا به من بود ... بیشتر انسان‌هایی که زندگی‌هایی عادی داشتند، قدرت دیدن و درک این نعمت‌ها رو نداشتند اما من، خیلی خوب می‌فهمیدم و حس می‌کردم ... . . من رو که دید با خوشحالی سمتم دوید و دستم رو گرفت ... چه به موقع پاشدی. یه صبحانه عالی درست کردم ... . . صندلی رو برام عقب کشید ... با اشتیاق خاصی غذاها رو جلوی من می‌ذاشت ... با خنده گفت: فقط مواظب انگشت‌هات باش ... من هنوز بخیه زدن یاد نگرفتم ... . . با اولین لقمه غذا، ناخودآگاه ... اشک از چشمم پایین اومد... بیش از ۳۰ سال از زندگی من می‌گذشت ... و من برای اولین بار، طعم خالص عشق رو احساس می‌کردم ... . . حسنا با تعجب و نگرانی به من نگاه می‌کرد ... استنلی چی شده؟ ... چه اتفاقی افتاد؟ ... من کاری کردم؟ ... سعی می‌کردم خودم رو کنترل کنم اما فایده نداشت ... احساس و اشک‌ها به اختیار من نبودن ... . . با چشم‌های خیس از بهش نگاه می‌کردم ... به زحمت برای چند لحظه خودم رو کنترل کردم ... . - حسنا، تا امروز ... هرگز... تا این حد ... لطف و رحمت خدا رو حس نکرده بودم ... تمام زندگیم ... این زندگی ... تو رحمت خدایی حسنا ... . . دیگه نتونستم ادامه بدم ... حسنا هم گریه‌اش گرفته بود... بلند شد و سر من رو توی بغلش گرفت ... دیگه اختیاری برای کنترل اشک‌هام نداشتم ... . . ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon135
هیأت خواهران فاطمیون تهران
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت پایانی: خوشبخت‌ترین مرد دنیا قصد داشتم برم دانشگاه ... با جدیت کار می‌کردم تا بتونم از پس هزینه‌ها و مخارج دانشگاه بربیام که خدا اولین فرزندم رو به من داد ... . . من تجربه پدر داشتن رو نداشتم ... مادر سالم و خوبی هم نداشتم ... برای همین خیلی از بچه دار شدن می‌ترسیدم ... . اما امروز خوشحال و شاکرم ... و خدا رو به خاطر وجود هر سه فرزندم شکر می‌کنم ... . . من نتونستم برم دانشگاه چون مجبور بودم پول اجاره خونه و مکانیکی، خرج بچه‌ها، قبض‌ها و رسیدها، پول بیمه و ... بدم ... . . مجبورم برای تحصیل بچه‌ها و دانشگاه شون از الان، پول کنار بگذارم ... چون دوست دارم بچه‌هام درس بخونن و زندگی خوبی برای خودشون بسازن ... . . زندگی و داشتن یک مسئولیت بزرگ به عنوان مرد خانواده و یک پدر واقعا سخته ... اما من آرامم ... قلب و روح من با وجود همه این فراز و نشیب‌ها در آرامشه ... . . من و همسرم، هر دو کار می‌کنیم ... و با هم از بچه‌ها مراقبت می‌کنیم ... وقتی همسرم از سر کار برمی‌گرده ... با وجود خستگی، می‌ره سراغ بچه‌ها ... برای اون‌ها وقت می‌گذاره و با اون‌ها بازی می‌کنه ... . . من به جای لم دادن روی مبل و تلوزیون دیدن ... می‌ایستم و ساعت‌ها به اون‌ها نگاه می‌کنم ... و بعد از خودم می‌پرسم: استنلی، آیا توی این دنیا کسی هست که از تو خوشبخت‌تر باشه؟ ... . . و من این جواب منه ... نه ... هیچ مردی خوشبخت‌تر از من نیست ... . . اتحاد، عدالت، خودباوری ... من خودم رو باور کردم و با خدای خودم متحد شدم تا در راه برآورده کردن عدالت حقیقی و اسلام قدم بردارم ... و باور دارم هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست. پایان🌺 https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽امروز... نمایش اقتدار یک لیدر در بازار تهران 😂 وقتی دیگه خون مردم به جوش میاد...👌👏 https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ مطالبه رهبر معظم انقلاب اسلامی از سپاهیان و بسیجیان: "مانند کمیته های دهه 60 در همه محله ها حضور داشته باشید..." https://eitaa.com/fatemiioon135
خدا رو شکر امروز بازی کردن... براشون صلوات بفرستید
کسی که می‌خونه، دعای ملت پشت سرشه... این پیروزی به همه ملت تبریک اونا که گفتن چرا درمقابل انگلیس به بچه‌ها گفتید بی غیرت بازی امروز رو با بازی با انگلیس مقایسه کنن متوجه می‌شن منظورمون چی بود... https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز جماعت بیرون استادیوم، پیش از شروع بازی ایران - ولز این یکی با واسطه است ☺️ هر وقت و در هر زمینی مردم ایمان و غیرت و وطن دوستی رو با هم داشتن ما پیروز بودیم. https://eitaa.com/fatemiioon135
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸تصویر حاج در ورزشگاه احمد بن علی قطر در روز برد تیم ملی ایران https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ایران امروز جو احساسی حاکم بود حین سرود ملی بچه ها خوندن خیلیاشون تماشاچیا هم گریه میکردن جالب بود حسی که منتقل میکردن دیدید با خوندن سرود ملی چقدر دل هموطنان خودتون رو شاد کردید... https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 سجده شکر بازیکنان تیم ملی بعد از پیروزی مقابل ولز ایرانی اینه... و روش پیروز شدن توی دنیا همینه https://eitaa.com/fatemiioon135