#سلمان_فارسی روایت کرده که: روزی خدمت پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بودم یک اعرابی آمد و گفت: ای محمد مرا از آنچه در شکم این شتر است خبر ده تا بدانم، آنچه آورده ای حق است، و به خدای تو ایمان آوردم و از تو پیروی کنم، پس پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به علی(علیهالسلام) رو کرد و فرمود: جوابش را بده، علی(علیهالسلام) مهار شتر را گرفت و دست بر سینه اش کشید، سپس دستش را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! تو را به حق محمد و اهلبیتش و به اسم های نیکو و موجودات کاملت این شتر را به زبان آور تا ما را از آنچه در شکم دارد خبر دهد، ناگاه شتر رو به علی(علیهالسلام) کرد و گفت: یا امیرالمؤمنین! روزی این مرد بر پشت من سوار بود و به زیارت پسر عمویش می رفت و با من مواقعه کرد و من از او آبستنم.
اعرابی گفت: وای بر شما این پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است یا او؟
گفتند: او پیغمبر است و این وصی و پسر عموی او است.
اعرابی گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، و تو پیغمبر خدایی، و از پیغمبر خواست که از خدا بخواهد، شر چیزی را که در شکم شتر است برطرف کند، و خدا شر را از او گرداند، و اسلام آن مرد نیکو شد.
راوندی فرموده: عادت این شتر این است که از مرد آبستن نمی شود، ولی خداوند این عادت را در این جا برای معرفی پیغمبرش ایجاد کرد، با این که ممکن است نطفه مرد تا آن وقت به همان هیئت در شکم شتر مانده و هنوز علقه (:خون بسته) نشده بود، و خدا شتر را به سخن آورد تا صدق سخن پیغمبرش معلوم شود.
@fatemiioon135