جریان سید فضلالله را سالها پیش در ایران با آن داستان شهادت حضرت صدیقه میشناختیم. این جا در لبنان اما محمد میگفت: به حلیت وضو گرفتن زنها با لاک ناخن و ناخن کاشته شناخته میشوند. بینهی اجتماعی جریان فضلالله چه در عهد پدر و چه پسر یکی اهمیت خیریه و دیگری اهمیت وحدت است...
آن که روی بردار خطی سنت-مدرنیته میزید حتا اگر یاغی هم که بشود باز حوالتی جز پستمدرن شدن ندارد؛ زیستن در چنبرهی ولایت طاغوت...
یک قبر را در روضةالشهیدین کنده بودند تا دوطبقهاش کنند و دو قبر را در آخرین ردیف روضةالحوراء میکندند؛ در بیروت شهید شدن عادیتر از مردن است...
زیر سایهی جنگی که هنوز در دورها در جریان است، مردم لبنان نرمنرمک برای سال تازهی میلادی و مراسم آن آماده میشوند. آن چه اما در بیروت منتظر دیدنش نبودم تنگهای ماهی قرمز بود که کنار خیابان چیده بودند، و گویا میفروختند...
جادهی کوهستانی بیروت به دمشق کمابیش به جادهی چالوس خودمان میماند؛ و جادهی بیادهی لبنان به سوریه هماین جاده است، تا به عراق برود. پای ثابت مثالهایم برای تبلیط در شریانهای بیادهی اربعین، محلهی ترسانشین عالیه در شمال بیروت و ابتدای این جاده است که به عظمیهی کرج میماند...
تفاوت فصیح صحبت کردن در محیط عربی و اندکی لهجه دانستن آن است که قیمت خدمات واقعی میشود، و اگر نه گاه پنج تا ده برابر باید اضافه بپردازی...
بیادهروی از بیروت به دمشق و زینبیه سالها است که انفرادی در جریان است؛ گام بعد کشاندن مسیر بیاده از دمشق به تدمر و رطبه است تا به کربلاء و نجف برسیم، و این دور نیست حتا اگر تا مدینه و مکه ادامه پیدا کند...
وضعیت مدرن یا وضعیت پستمدرن وضعیت آنهایی است که در ولایت طاغوت ایستادهاند...
تنها توصیهی ما به اینها که روی بردار، به زعم ایشان محتوم، سنت-مدرنیته زمینگیر شدهاند و حوالت خود را بسمل شدن در آن میدانند این است که صبح به صبح آیةالکرسی بخوانند، حتا سویههای ریشو|چادری ایشان...
امت ابلیس اکبر میخواهند با رقصیدن با امت پیامبر اعظم بجنگند؟ باکی نیست؛ برقصند، بجنگند. ما هم تفسیق و تکفیر با آنها میجنگیم...
رقص بیریبه نداریم. آن که کف خیابان و بازار و آکادمی میرقصد، امر جنسی را به آن جا کشانده است. هماین است که این جریان نباید بدش بیاید که جنبش فواحش یا شورش هرزه یا پویش پتیاره خطاب شود...