هنوز بر آنید که جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره خواندن این جریان مسجدسوز و مصحفسوز و حجابسوز زیادهروی بود؟ یا چه...
باز گرداندن بازدارندهگی ما با مهار این هرزههای هار در ایران شروع میشود تا برسیم به سربازهای شرور در اسرائیل...
تروریست خواندن این و آن کار یانکیها و فرنگیها است؛ ما شما را تکفیر میکنیم و حکم کافر حربی را در بارهتان اقامه میکنیم؛ حتا اگر گذرنامهی ایرانی در جیبتان باشد...
انتقام سخت از امت اسرائیل به زبان پارسی شروع میشود تا برسیم به امت اسرائیل به زبان عبری...
شب از صور تا بیروت آمدیم و مه را رساند و خودش به خانهی عمهاش رفت؛ نمیخواستم مزاحمشان باشم و اگر نه آن جا گرمایش داشت. از دیروز در دسترس نبود. امروز پشت گوشی گفت: درگیر بیمارستان بودیم. خانهی عمهاش طبقهی چهارم ساختمانی بود که طبقهی دومش را آن پهپاد با موشک زده بود...
اکنون همه میدانیم که از چه دانشگاه شنیع شریف در حکم پایگاه عینالاسد است...
مردم؟ مردم ایران؟ ایرانی بودن حائز هیچ فضیلتی نیست اگر ایمان نداشته باشی و در بیعت امت محمد نباشی...
جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره را جریان بیناموس مینامیم و خود خواندهاند، چه ناموس ندارند؛ ناموس شریعت برای این جمعیت یاوه است...
واقعبینی شیعههای لبنانی این است که وقتشان را برای به دست آوردن دل مارونیهایی که سالها آنها را در جنگ داخلی از روی شناسنامه کشتار میکردند تلف نمیکنند، اگر چه اسمشان مردم لبنان باشد. مکتبیهای ایرانی هم باید بیاموزند که سکولارهای شرمنده تا درنده برای ما مردم نمیشوند...
در چهارچوب تنگ و گنگ ملی نمییابی که چه طور میشود مردم ایران از کشته شدن مردم ایران خوشحال باشند، یا چه طور مردم ایران مردم ایران را کف خیابان به قتل صبر میکشند؟ در چهارچوب امی مییابی که امت ابلیس اکبر درون مرزهای ملی ایران اسلامی در جنگ نرم تا سخت با امت پیامبر اعظم است...
پریروز اسرائیل قلب پایتخت لبنان در ضاحیهی بیروت را زده و امروز امریکا قلب پایتخت عراق در خیابان فلسطین زده است. دفعهی آخر با سید امیر از هماین خیابان فلسطین به طریبیل و مرز اردن حرکت کردیم. دلش را ندارم که پیام سید امیر را باز کنم: دو فرمانده شهید و شش مجروح...
سید طاقت نیاورده و پشت خط است؛ گویا خودش را به خیابان فلسطین بغداد رسانده است و تازه نیم ساعت از زدن مقر نجباء میگذرد. میپرسد: میشنوی؟ از پشت گوشی صدای جنگندههای امریکایی در ارتفاع پست روی بغداد شنیده میشود. میپرسم: وین السیادة الوطنیة؟ جوابش دو کلمه است: جبناء، عملاء...
ایدهی سید صریح است: بسیج را بسیج کنید تا سپاه وارد زدن ارتش امریکا در عراق شود. دیشب در پیادهروی خیابان سید هادی بیروت توضیح میدادم که فهم رقومی از جنگ و سازماندهی کلاسیک سازمان بسیج چه طور آن را در معرکههای ترکیبی زمینگیر کرده است، و امروز در خیابان فلسطین بغداد...
هنگامی که محور مقاومت را روی واحدهای ملی تکهتکه میکنیم و زیر بینهی امی آن آب میبندیم، طبیعی است که حریف امی ما با هر کدام از آنها به عنوان یک واحد ملی بجنگند و نگران واکنش امی جبههی مقاومت نباشد...
ابوتقوی هم تمام شد؛ علی میگفت: شیخ بیا با حرکت نجباء کار نظری کن و من پی این بودم که در شام فیل هوا کنم. دفعهی آخر با دوچرخه به داروخانه آمده بود و رفقاء از او پرسیده بودند: فرمانده، برنامهات برای سالگرد سرداران مقاومت چه است؟ گفته بود: مرگی مانند مرگ ابومهدی را میخواهم...
این که دمشق را میزنند و بیروت را زدند و بغداد را زدند و در طهران هنوز در زدن مستقیم امت ابلیس مرددند معناش آن است که خروج از بینهی امی به ملی ما را در انتظار زدن طهران نهاده است؛ اسمش را هم نهادهییم: دکترین دفاع ملی...
اجنبی؟ اجنبی کسی است که از امت ما نیست؛ بیگانه؟ بیگانه کسی است که در بیعت امام امت نیست...
نمیشود نیروهای امی در پهنای عالم را خرج ایدههای ملی کنی و زمان حمایت از امت پشت جزوههای دکترین امنیت ملی مخفی شوی؛ این امپراطوری کاغذی یک اسم دیگر هم دارد: امپریالیسم پارسی...
دوقطبی واقعی این روزهای محیط رایان و عیان ملت ایران هماین دوتایی امت اسماعیل | امت اسرائیل است؛ باقیش دوقطبیهای موهومی و دوتاییهای سرکاری است...
مقاومت در خوانش شیعی آن یک امر همواره است؛ نمیتوان آن را به زمان مناسب و مکان مناسب موکول کرد...
از صبح باران میآید و بند میآید و باز میبارد و هوا باز نمیشود. امروز شهدای حملهی پهپادی اسرائیل به ضاحیهی بیروت را تشییع میکنند. یک قبر تازه در روضةالحوراء کنده بودند، و صدای شلیک تیر هوایی از طرف محلههای فلسطینینشین قطع نمیشود...