بنیادگرایان و عرفیسازان آن دائرهی یین و یانگ را به خاطر آدم میآورند؛ ظاهرش آن است که متناقض و متعارض با همند اما در واقعیت مکمل و متمم همند؛ عرفیسازی پیشران بنیادگرایی است و بنیادگرایی پیشران عرفیسازی...
با سلاح اتمی پی توازن وحشت با اسرائیل و امریکایید؟ این معناش این نیست که از تهدید وجودی کیان موقت اسرائیل دست شستهیید؟ یا چه...
سلاح اتمی در جمهوری اسلامی ایران نه تنها شاخص تمیز شریعتمدارها از عرفیسازها، که شاخص تمیز شریعتمدارها از بنیادگراها نیز است...
تشیع صهیونی در کشتار اسرائیل در فلسطین به بهانهی سنی بودن آنها سکوت میکرد؛ سکوت اکنونی تشیع صهیونی در کشتار اسرائیل در لبنان شیعه به ما نشان میدهد که مذهبش چه است...
فرمود: هیچ بندهیی حقیقت ایمان را نمییابد جز آن که دروغ گفتن را رها کند، چه به شوخی و چه به جدی. داستاننویسها و سینماگرها و تیاترگردانها شوخیشوخی دروغ میگویند یا جدیجدی؟ یا چه...
و الشعراء یتبعهم الغاوون. ألم تر أنهم في کل واد یهیمون؛ و أنهم یقولون ما لا یفعلون؟ میفرماید: دنبالکنندهی داستاننویس و سینماگر و تیاترگردان نباشید، که پیروان آنها گمراهانند...
داستاننویسها و سینماگرها با مشیت الاهی حال نمیکنند، اگر میکردند که خاطرهنویس و مستندساز میشدند...
تربیت ذهنی مشائی کار را به این جا میکشاند که جنگ سخت را رقومی میفهمیم: یا نمیجنگیم و یا اتمی باید بجنگیم. تربیت ذهنی صدرایی جنگ را یک پیوستار با هزاران گزینه روی میز میفهمد...
خیلی پیش از پری بلنده یا طاهرهی قرةالعین یا هند جگرخوار، مادر معنوی این جنبش فواحش که زیر شعار زن، زندگی، آزادی، به جنگ شریعت محمدی و حجاب شرعی آمده است، همآن دخترک روسپی است که سر یحیای نبی را پیشکش برای او بردند...
زن، زندگی، آزادی، نسخهی روزآمد شعار صهیونی نه غزه، نه لبنان است؛ در یک جا ساخته شدهاند و در یک کار استفاده میشوند...
کف درگیریهای غائلهی ژینا، زیر پل امینی بیات در محلهی نیروگاه قم، آنها تنها فحاشی میکردند و ما هم آنها را صهیونی خطاب میکردیم. و هر چه میگذرد بیشتر روشن میشود که صهیونی خواندن خیزش لختیها و جنبش فواحش و شورش هرزهها هیچ اشتباه نبوده است...
فصل مشترک عرفیسازها و بنیادگراها هماین تهی بودن دست آنها از حجت است؛ حجت فقهی که دست شریعتمدارها را پر کرده است...
اگر شک دارید که خیزش لختیها، جنبش فواحش بوده است یا نبوده است کافی است نظر هواداران آن در بارهی دوستپسر گرفتن یا همجنسبازی کردن را بپرسید تا برسند به تنفروشی کردن...
هواداران غائلهی ژینا امت اسرائیل به زبان پارسی کف کوچه و کافه و آکادمی در ایرانند؛ این دلیل سادهی آمدن شعارشان از اسرائیل و بازگشت آن به همآن جا است...
کسانی که چشمی برای دیدن داشتند صهیونی بودن غائلهی ژینا را در همآن ایران با قرآن سوزاندن و مسجد سوزاندن و حجاب سوزاندن شهرآشوبها میدیدند و معطل دیدن شعار منحطشان روی خرابههای فلسطین اشغالی به قلم خودشان نبودند...
محور مقاومت ترکیبی است که برای اشاره به وضعیت تحیر میان ملت مقاومت بودن و امت مقاومت بودن وضع شده است...
تشیع معاصر سه ضلع دارد: تشیع مصطفوی، تشیع صفوی، تشیع صهیونی. تشیع مصطفوی تلاش میکند با اتحاد با تشیع صفوی به جنگ تشیع صهیونی برود و تشیع صهیونی تلاش میکند با اتحاد با تشیع صفوی به جنگ تشیع مصطفوی بیاید...
تشیع صهیونی قبلهفروش است؛ قدس را قبلهی منقضی میداند؛ فلسطین را مسألهی سنیها خطاب میکند...
عرفیسازها و بنیادگراهای مدافع سلاح اتمی در ایران اسلامی نمیدانند که جنگ ما با کیان موقت اسرائیل جنگ وجودی است و سلاح اتمی در جنگ وجودی برای زدن است؟ مگر آن که بر موضع نزدن بمانند و وجود این کیان را به رسمیت بپذیرند...
تشیع صفوی برادران اهل سنت تشیع مصطفوی استند؛ اهل نهضتی چون تشیع مصطفوی با اهل بدعتی چون تشیع صهیونی هیچ برادری ندارند...
اشتباه ما در مفهومپردازی و مصداقیابی آن چه شیعهی لندنی یا تشیع انگلیسی میخوانیم در بسیاری این بوده است که برادران شیعهی صفویمان را به صف نابرادران شیعهی صهیونی راندهییم...
آن چه شیعهی انگلیسی خوانده میشود همآن تشیع صهیونی است؛ درست مانند ترکیب بدیع اسلام امریکایی که برای توصیف تشیع صهیونی و تسنن صهیونی ساخته شد...
مچ تشیع صهیونی و شیعهی انگلیسی و اسلام امریکایی را نه با قمه که در قدس باید گرفت...
تشیع صهیونی نابرادر ما است، همآن طور که تسنن صهیونی نابرادر ما است؛ اهل قبلهی دوم و اهل قبلهی اول، شیعی و سنی، برادر همند...