گفتم: این جنگ نه آخرین جنگ با اسرائیل است و نه به نظر میرسد که به این زودی فروکش کند؛ من اگر بودم میرفتم پی عربی آموختن و اگر فصیح میدانستم میرفتم پی لهجهی شامی آموختن...
دست کم در بارهی لبنان روایت درشت طی دههها بر روایت درست سوار بوده است. بسی روایت این روزها از جنگ لبنان با اسرائیل را هم کمابیش درشت باید خواند تا درست...
پشت سر ما پشت مرز اردن آمده بودند و در طریبیل خیمه زده بودند و با عراقیها هم روی هم ریخته بودند. میگفت: میخواهیم بیست هزار نفر ایرانی را بریزیم پشت مرز، اما کلیدش را حاجی باید در طهران بزند. گفتم: ما آخوندها با کلید حاجی کار نمیکنیم، با حجت شرعی کار میکنیم...
حزبالله در لبنان و حزبالله در ایران نه با کد کار میکند و نه با کلید؛ با حجت کار میکند...
خارج شدن حرکت حزبالله از ایران تا لبنان از مداری که کلید آن سالها به دست خط استحسان بوده است برای آنها دردناک است؛ این دلیل سادهی رجزمویه کردن آنها با خط اجتهاد است...
ما صبح به صبح با مراجع عظمای شیعه احتجاج شرعی میکنیم؛ احتجاج گاه به گاه با سرداران سپاه اسلام که سهل است...
تلاش درشت خط استحسان زدایش اجتهاد از هرم حزبالله در ایران و در جهان است؛ جاگزین کردن حجت با کد...
حزبالله در لبنان دست کم دو معنای رائج دارد؛ یک: جریان حزبالله، همآن حزباللهیهای مکتبی که به بیعتشان با ولی فقیه شناخته میشوند؛ دو: جماعت حزبالله، همآن حرکة المقاومة الإسلامیة، که خودشان این دومی را برای خلط نشدن با اولی به راحتی تنظیم میخوانند...
لبنانیها نزدیکترین عربها به ایرانیهایند، حتا بسی بیش از عراقیها. با این همه سطح پیچیده بودن لبنان برای ایرانیها با هیچ نقطهی دیگر در جهان قابل مقایسه نیست. و همه اینها در جغرافیایی انسانی اتفاق میافتد که به قدر قم مقدسه است...
محور مقاومت در پسآی طوفانالأقصی یک ایدهی تمام شده است. از این پس ما یا یک امت خواهیم بود و در یک ساحت واحد خواهیم جنگید و یا ملتهایی تکهتکه خواهیم بودیم که هر یک پشت مرزهایش سنگر گرفته است...
جبههی مقاومت همآن محور مقاومت نیست. محور مقاومت اکنون یک ماهیت مهمل است...