فرهنگ این روزها یک کلیدواژهی شرعی نیست؛ درست مانند تروریسم یا دموکراسی یا آکادمی. هماین است که پیش از رسیدن به هر حکم، نهادن فرهنگ به عنوان حد وسط هر استدلال فقهی و استنباط شرعی بیراه است...
تا رسیدن به یک نامزد مجتهد مجاهد به نامزدهای مقلد مأذون، مشروط به تشرع رأی مشورتی باید داد...
این ستاد حکمرانی این نامزد اگر بر سیاق آن دوره از ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر باشد، برای عرفیسازی حکومت اسلامی بر ساخته شده است...
سازمان جامجم هر چند یک نهاد شرعی نیست اما درستش آن است که کسی را در رسانهی ملی در مقام کارشناس شرعیات بنشاند که ظاهر متشرعین را داشته باشد...
از شبکهی ضالهی پویا شروع کنیم. شبکهی ضدشرعی پویا دیسکوی شبانهروز خانهی متشرعین شده است. در خانهمان به آن خفهباش بدهیم، تا برسیم به مدیران عرفی آن...
حجاب اگر یک امر فرهنگی است و اگر امنیتی نیست، چه طور در جنگ احزاب حجاب تا اکنون جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره سهرقمی از ما شهید گرفته است؟ یا چه...
پنج دهه پس از بر پایی جمهوری اسلامی، متشرعها هنوز شبکهی زندهی خودشان را ندارند و سازمان جامجم هم خیال شبکه دادن به مکتبیها را ندارد. جدای بستر وب، دیر یا زود ناگزیریم شبکههای ماهوارهیی مؤمنین اهل نهضت را بالا بیاوریم...
رفع فیلترینگ نام تجاری رباط نکردن در محیط رایان است؛ تجزیهطلبی از حکومت اسلامی و پذیرش سبیل کفار حربی...
در فقرهی شبکههای ماهوارهیی درست مانند حمل سلاح، مؤمنین مکتبی دستشان را خالی کردند اما حریف با دست پر در محیط رایان و عیان ایران برابر آنها صف کشیده است...
خط استحسان کاش آن قدر شجاعت داشته باشد که خروج خود از خط اجتهاد و وا دادن به طاغوتهای ریز و درشت را با ارجاع به متنی شرعی چون منشور روحانیت توجیه نکند؛ صریح بگوید که پی عرفیسازی حکمرانی است و از اسلامطلبی به ابطالطلبی رسیده است...
قدس اگر با رزمایش موشکی آزاد بشود با شعار دادن زیر چادر ایرانیها در عرفات هم آزاد خواهد شد...
داستان بسی پیشتر از برنامه است، چه رسد به کارنامه. دشوارهی ریشهیی آن است که با کدام ایده و با کدام بینه برنامه نوشتهیید و کارنامه ساختهیید؟ یا چه...
عمق راهبردی یعنی هماین که جریان مرتدی که کف خیابانهای پایتخت طلبههای مدافع شریعت محمدی را به قتل صبر میکشت اکنون در رسانهی ملی پشت میز کارشناس انتخابات به اقامهی حجاب شرعی پنجه میکشد...
ابطالطلب سکولار ایرانی اسلامطلب نیست، حتا اگر دانشآموختهی آکادمیهای دوزیست الاهیات بوده باشد. اسلامطلبها در چشم ابطالطلبها افراططلبند؛ تکیهیکلام افراطی که آشنا است...
آخوند پروانهیی شرمنده است که به مکتبیها میماند و هماین است که برای ماندن به سکولارها گفتار شک را برگزیده است و هنری فرای تردید ندارد، تا برسد به کفر...
دوقطبی راست|چپ و اصولگرا|اصلاحطلب و میانهرو|تندرو و این آخری برنامه|کارنامه همه کمابیش به یک پایه سرکاریند. دوقطبی این انتخابات و هر انتخابات در ایران اسلامی به نظر دوقطبی مکتبی|سکولار و متأله|مستفرنگ و سرخ|صورتی است...
اگر برای کنش مطلوب معطل رأی آوردن در انتخاباتید، شما کارمند جمهوری اسلامی استید و نه رزمندهی انقلاب اسلامی...
نامزدهای انتخابات همه کمابیش گفتمان خود را به شریعت منتسب میدارند. با این همه گفتار شرعی همهی ایشان کمابیش لکنت دارد، اگر نگوییم که یکچند نفر از آنها گفتارشان عرفی پادشرعی است...
تا این جای کار گفتار معیشت و گفتار مشارکت در پویش انتخابات شنیده شده اما خبری از گفتار شریعت نیست. این آیا به آن معنا است که نامزدها در هر حال متشرعین را مکلف به رأی ریختن میپندارند و همت خود را صرف دلبری کردن از نامتشرعین کردهاند، اگر چه به قیمت لگد زدن به شریعت؟ یا چه...
در نبود نامزد مجتهد مجاهد ما رأی سپید نخواهیم داد، ما تیمم بدل از وضو خواهیم کرد...
این که سازمان عرفی جامجم در پویش انتخاباتی خود با نامزدها خود پرسش از اقتصاد را به اقتصاددان سپرده است و پرسش از سیاست را به سیاستدان سپرده است و پرسش از شریعت را به شریعتندان سپرده است به کفایت بینیاز از توضیح است...
هنگامی که در بینهی سیاسیتان مشروعیت برآیند اکثریت است، طبیعی است که به هوای مشارکت این اکثریت پا روی شریعت هم میتوان نهاد...
این که انتظار داریم نامزد انتخابات ما اقتصاد بداند و آن را با کارشناس میآزماییم و انتظار نداریم که نامزد انتخابات ما فقه بداند و حتا از کارشکنی در آن ابائی نداریم، نشانگر آن است که نظام انتظارهای ما شرعی نیست...