🌹 پاسخ کودک در کلاس، از علوم مختلف!!
⚜️ حضرت صادق آل محمّد (صلوات اللّه علیهم) در ضمن بیانی مفصّل حکایت فرماید:
🕋 روزی یک نفر عرب بادیه نشین به قصد حجّ خانه خدا حرکت کرد و در حال احرام چند تخم کبوتر از لانه کبوتران برداشت؛ و آن ها را شکست و خورد، سپس متوجّه شد که در حال احرام نباید چنین می کرد.
🐪🐫 🌴و چون به مدینه بازگشت از مردم سؤال نمود خلیفه رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) کیست؟ و منزلش کجاست؟
👤 او را نزد ابوبکر بردند و او پاسخ آن را مسئله را ندانست.
👥 و بالأخره در نهایت أعرابی را نزد امیرالمؤمنین علیّ (علیه السلام) آوردند و حضرت پس از مذاکراتی اظهار نمود:
🌷 آنچه سؤال داری از آن کودکی که در کلاس نزد معلم نشسته است بپرس که او جواب کافی را به تو خواهد داد.
👳🏽♂️ أعرابی گفت: «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون»، پیغمبر خدا رحلت کرد و دین بازیچه افراد قرار گرفت و اطرافیان او مرتدّ شده اند!!
🌷 حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: خیر، چنین نیست و افکار بیهوده در خود راه مده؛ و از این کودک آنچه می خواهی سؤال کن تا تو را آگاه نماید!
📜 وقتی أعرابی متوجّه کودک - یعنی؛ حضرت ابو محمّد حسن مجتبی علیه السلام - شد دید قلمی به دست گرفته و مشغول خطّ کشیدن روی کاغذ می باشد؛ و معلّم او را تشویق و تحسین نموده و به او آفرین می گوید.
👳🏽♂️ اعرابی خطاب به معلّم کرد و گفت: ای معلّم! اینقدر او را تعریف و تمجید و تحسین می کنی، که گویا تو شاگردی و کودک، استاد تو است!؟
👥👤اشخاصی که در آن جلسه حضور داشتند خنده ای کردند و گفتند: ای أعرابی! تو سؤال خود را بیان کن و پراکنده گوئی مکن.
👳🏽♂️ أعرابی گفت: ای حسن، فدایت گردم! من از منزل به قصد حجّ خارج شدم؛ و پس از آن که احرام بستم، به لانه کبوتران برخورد کردم؛ و تخم آن ها را برداشته و نیمرو کردم و خوردم و این خلاف را از روی عمد و فراموشی مسئله انجام دادم.
🌹دحضرت مجتبی (علیه السلام) فرمود:
🔅ای أعرابی! کار تو عمدی نبود و در سؤال خود اشتباه کردی.
👳🏽♂️ أعرابی گفت: بلی، درست گفتی و من از روی نسیان و فراموشی چنین کردم، اکنون باید چه کنم؟
📜 کودک (سلام اللّه علیه) در حالی که مشغول خطّ کشی روی کاغذ بود فرمود:
🔅«به تعداد تخم کبوتران که مصرف کرده ای، باید شتر جوان مادّه تهیّه کنی؛ و سپس آن ها با شتر نر، جفت گیری کنند؛ و برای سال آینده هر تعداد بچّه شتری که به دنیا آمد، آن ها را هدیه کعبه الهی قرار دهی و قربانی کنی تا کفّاره آن گناه باشد».
👳🏽♂️ أعرابی گفت: این کودک دریائی از معارف و علوم الهی است؛ و اگر مجاز باشم خواهم گفت که تو خلیفه رسول اللّه باید باشی.
🌹 آن گاه حضرت مجتبی (سلام اللّه) علیه فرمود:
🔅«من فرزند خلف رسول خدا هستم؛ و پدرم امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام خلیفه بر حقّ وی خواهد بود».
👳🏽♂️ أعرابی گفت: پس ابوبکر چکاره است؟
🌹 فرمود: از مردم سؤال کن که او چکاره است؟
✊🏻 در همین لحظه صدای تکبیر مردم بلند شد و حضرت امیر علیه السلام فرمود:
🌷«شکر و سپاس خداوندی را که در فرزندم علم و حکمتی را قرار داد که برای حضرت داود و سلیمان (علیهم السلام) قرار داده بود».
📚 تهذیب شیخ طوسی، ج ۵، ص ۳۵۴، ح ۱۴۴، مدینة المعاجز، ج ۳، ص ۹۴۴، هدایة الکبری، ص ۳۸.
📗 چهل داستان و چهل حدیث از #امام_حسن_مجتبی (علیه السلام)
عبداللّه صالحی
🆔 eitaa.com/fatemiyoon18
🆔 sapp.ir/fatemiyoon18
📜 فلسفه صلح و ظهور حجّت
🌘 به مناسبت ۲۶ ربیع الاول، سالروز صلح امام حسن مجتبی (علیه السّلام) با معاویه
⚔️ پس از آن كه نيروهاى رزمى و اكثر فرماندهان لشكر اسلام در جنگ با معاويه نسبت به قرآن و #امام_حسن_مجتبى (عليه السلام) خيانت كردند؛ و حضرت جهت مصالح اسلام و مسلمين مجبور شد با حكومت #معاويه آن هم طبق شرائطى صلح و عهدنامه اى را تنظيم و پذيرا گردد... پس از گذشت مدّتى از اين جريان، عدّه اى از مردم كوفه كه مدّعى شيعه و دوستى با اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بودند، شروع كردند به امام (عليه السلام) زخم زبان بزنند، و حضرت را به باد ملامت و سرزنش گرفتند.
🌹 آن گاه امام مجتبى (عليه السلام) خطاب به اين اشخاص ظاهر مسلمان كرد و اظهار نمود:
❓«واى بر شما! آيا مى دانيد چرا من چنين كردم؟
🔅قسم به خداوند، كارى كه من انجام دادم، براى شيعه از هر عملى و از هر برنامه اى بهتر و سودمندتر بود، آيا نمى دانيد كه من امام و رهبر واجب الا طاعه شما مى باشم؟
🔅و مگر نمى دانيد كه من يكى از دو سيّد جوانان اهل بهشت مى باشم، كه جدّم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بارها در مجالس مختلف به آن تصريح نموده است؟»
👥👥 در اين هنگام جمعيّت حاضر گفتند: بلى، قبول داريم!!
🌹 حضرت در ادامه فرمود:
❓«و آيا مى دانيد هنگامى كه حضرت خضر (عليه السلام) آن كشتى را سوراخ و معيوب نمود و نيز آن ديوار را تعمير و اصلاح كرد و آن غلام را به قتل رسانيد، موجب سخط و ناراحتى حضرت موسى (عليه السلام) قرار گرفت؟
🔅آرى چون در آن لحظه فلسفه و حكمت آن سه كار براى حضرت موسى (عليه السلام) مخفى بود، ولى در پيشگاه با عظمت پروردگار كارى صحيح و مفيد بود.
🌹 و سپس افزود: «و آيا مى دانيد كه ما اهل بيت عصمت و طهارت در مقابل طاغوت هاى زمان قرار گرفته و مى گيريم، كه بايد نسبت به تصميمات و انجام امور سياسى و اجتماعى، مصلحت انديشى كنيم؟
🔅وليكن بدانيد هنگام ظهور و قيام مهدى موعود، #امام_زمان (عليه السلام) چنين نخواهد بود، و حضرت عيسى مسيح (عليه السلام) به امامت او نمازش را به جماعت مى خواند.
🔅آرى خداوند متعال زمان و كيفيّت ولادت مهدى موعود (عليه السلام) را مخفى خواهد داش؛ و بعد از ولادت، از ديد افراد غايب و ناشناس مى باشد؛ و هيچكس بر او كوچك ترين حقّى نخواهد داشت.
🔅او عمرى بسيار طولانى دارد؛ ولى در هنگام #ظهور، به شكل جوانى شاداب در سنين چهل سالگى خواهد بود». (۱)
📚 پی نوشت ها:
۱. اكمال الدّين شيخ صدوق، ص ۳۱۵، ح ۲، احتجاج، ج ۲، ص ۶۷، ح ۱۵۷، علل الشّرايع، ص ۲۱۱، ح ۲، با اختلاف در الفاظ.
📗 چهل داستان وچهل حدیث از امام حسن (علیه السلام)، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی.
🆔 @fatemiyoon18
📌 سفر شگفت انگیز #امام_حسن_مجتبی (ع) به #چین و زنده کردن اطرافیان پادشاه چین
⛩ وزیر یکی از پادشاهان چین، پسری بسیار زیبا داشت و مورد توجه پادشاه نیز بود. خود پادشاه نیز دختری بسیار زیبا داشت که او نیز مورد علاقه شدید پدرش بود.
🎎 آن پسر و دختر یکدیگر را دیده و عاشق هم شده بودند، شاه بعد از آگاهی از این ماجرا خشمگین شده و دستور داد تا هر دو را کشتند!
⛩ سپس با توجه به علاقهای که به آن دو داشت به شدت پشیمان شد و دانشمندان و وزیران را گردآورد و از آنها راه چارهای خواست و گفت:
👑 من تاب این دو مصیبت را ندارم و همین که تاکنون نمردم عجیب است. آیا میشود آنان را زنده نمود؟! اگر فکری برای زندهکردن آنها نکنید، همه شما را قتل عام خواهم کرد!
👥👥 آنها گفتند: محال است که مرده، زنده شود و نیز کسی باشد که توانایی این کار را داشته باشد!
👤 ولی یکی از آنها گفت: میگویند در مدینه شخصی به نام حسن بن علی هست، او فرزند دختر پیامبر خدا محمد بن عبد الله است که پدرش علی بن ابیطالب است؛ او میتواند این کار را انجام دهد و کسی غیر از او نمیتواند. او میتواند این موضوع را از خدا بخواهد و خدا پاسخش خواهد داد.
⁉️ پادشاه گفت: تا آنجا چقدر راه است؟!
🏇 گفت: اگر فردی خیلی تلاش کند، بعد از شش ماه به آنجا خواهد رسید!
👑 پادشاه یکی از اطرافیانش را احضار کرده و به او دستور داد که تو را با نامهای به مدینه و نزد حسن بن علی میفرستم و باید او را یک ماهه نزدم بیاوری و گرنه ترا میکشم!
⁉️ او گفت: ای پادشاه! پروردگارم مرا پرنده خلق نکرده است! آیا پرندهای میشناسی که بال نداشته باشد؟!
🗡 پادشاه گفت: همان است که گفتم وگرنه تکّه تکّهات میکنم!
⛩ آن شخص با تضرع و زاری به سوی خدا، از شهر بیرون رفت. قدری که راه رفت، به چشمهای رسید. از آبش وضو گرفت و روی به سوی مدینه سر به سجده نهاد و عرض کرد:
✋🏻 ای آسان کننده هر دشوارى، اى برطرف کننده هر ناراحتى سخت و گلوگیر، اندوه و غم مرا برطرف گردان، گشایش در مشکل من ایجاد کن و کارم را آسان گردان؛ زیرا تو مرا ضعیف آفریدی و پادشاه را قوی! البته هیچ نیرو و قدرتی مگر به واسطه تو نیست، اى خداى بخشنده! اى خداى بخشنده! اى خداى بخشنده!
👣 او در همان حال سجده بود که امام حسن(ع) نزدش آمد و با پایش ضربهای به او زد و فرمود: برخیز!
👁 فرستاده پادشاه سربلند کرد و برخاست و جوانی را دید که دارای چهرهای به نورانیت چهره پیامبران و شادابی چهره پادشاهان بود.
🌹 آنحضرت به آن مرد فرمود: دنبال چه هستی؟ و کجا میروی؟
✋🏻 فرستاده گفت: پادشاه کاری را به من سپرده که در توانایی من نیست و سپس تمام ماجرا را برای او شرح داد.
🌹 حضرت فرمود: ای جوان! برگرد که به آنچه میخواستی رسیدی! من همان حسنی هستم که به سمتش روان شدی!
⛩ فرستاده به نزد شاه برگشت و شاه به دیدن او نهیب زد که وای بر تو! چرا بدون انجام مأموریت خود برگشتی؟!
✋🏻 فرستاده گفت: ای پادشاه! مژده باد که فردی را که به دنبالش بودی آوردم!
👑 هنگامی که پادشاه از آمدن امام حسن(ع) مطمئن گشت، بسیار خوشحال شده و دستور داد که جنازه آن پسر و دختر را بیاورند و سپس از امام درخواست کرد که دعایی کند تا آن دو زنده شوند!
🎎 امام فرمود: که آن دو را کنار هم قرار دهند و سپس ردایش را انداخت و دست به دعا برداشت و خدا آن دو را با دعای امام زنده کرد و بعد از آن بود که امام، دختر پادشاه را به عقد پسر وزیر درآورد. (١)
📚 پی نوشت
۱. حسینی رضوی حائری، سید ولی بن نعمة الله، مجمع البحرین فی مناقب السبطین، محقق، موسوی بروجردی، سید حسین، ص ۲۲۴ - ۲۲۶، قم، منشورات مکتبة العلامة المجلسی، چاپ اول، ۱۴۳۲ق.
به ما بپیوندید...👇👇
🆔 eitaa.com/fatemiyoon18
🆔 splus.ir/fatemiyoon18