👆حتی خواهران کشمیر وهندوستان وپاکستان برای رسیدن به آرمان حکومت واحد اسلامی خاورمیانه تحت منویات مقام معظم رهبری
#برای_اتحاد_کشورهای_اسلامی
جهت اعتراض به معامله قرن
و دعافرج تامرزقدس
#قدم_بر_می_دارند.
#علت_جنگ_داخلی_کشمیر
فتنه های مرموز رژیم غاصب یهود
با دست های پنهان است.
مردم این کشورها با زمینه سازی ظهور قدسی حضرت
در زیر یک پرچم لبیک یامهدی
زندگی خواهند کرد. 👇
@estegaseyehmogkaddas
حکومت جهانی تمدن نوین اسلامی
#کنار_تقریب_ادیان ابراهیمی
منجی خواهان مهدی یاورِ مسیح یار
#بسیار_زیاد_نزدیک_است.
الهی آمین
و الهی عظم البلاء https://eitaa.com/fatemyyon
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــر
بـــانو❗️
ویژگی های جسمانی زن
از اسرار اوستـــ ☝️🏻
️ و حجاب❣
حافظ اسرار زیبایی های زن است
پس مبادا اسرار خود را
بر نامحرمان افشا کنی
که اسرار خود را نادیده انگاشته ای.😔
https://eitaa.com/fatemyyon
🔸️مسئله این نیست که چند زن در خیابان با فلان جور حجاب ظاهر شده اند و تمام دستگاه های جمهوری اسلامی به فکر افتاده اند که با اینها مبارزه کنند ، نه مسئله ازین فراتر است.
🔸️مسئله این است که "فرهنگ غربی" برای اینکه جای خود را در جامعه انقلابی ما باز کند و سیاست های غربی برای اینکه نفوذ خودشان را در کشور انقلابی ما باز کند باید نسل جوان را به همان آرزوها و شهواتی که در همه دنیا جوانان را دارند به آن سرگرم می کنند،سرگرم کنند.
🔸️این یک سیاستی است که دارد تعقیب می شود و ما باید با آن مقابله کنیم.
..
#پویش_حجاب_فاطمے
https://eitaa.com/fatemyyon
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
✅ حکم لایک افراد بی حجاب . . .
❤️ نظر آیت الله خامنهای
https://eitaa.com/fatemyyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 افشاگری #ویژه‼️
🔴 پشت پرده ارتباط #ابتکار و #نجفی با خبرنگار خارج نشین مسیح علینژاد...‼️
😳😳😳🤨🤨🤔
https://eitaa.com/fatemyyon
#اللهم_ارزقنا_ازاینا😩😍😁
#علی_باش_فاطمه_ات_میشوم💕
✍ چای☕️ را میگردانم و به تو میرسم
سر به زیری☺️،همانطور فنجان چای را برمیداری و زیر لب تشکر میکنی!
آرام و باوقار شروع میکنی از خودت و تحصیلاتت🗣 میگویی،
از خانواده ی مهربان 😍و بافرهنگت!
از دین و ایمانت!👌
مال و ثروتی نداری،😕
یک شغل معمولی و یک مدرک دانشگاهی،👏
اما مردانه میگویی نان حلال 🍞🌮درمی آوری و تلاش میکنی،
خانواده راضی😒 نیست خب دلشان بهترین ها را برای دخترشان میخواهد،
اما من دلم ❤️میان #چشمان_معصوم👀 و #ریش های مرتبت میگردد🙄
،#صدای_محکم_مردانه ات دلم را لرزاند،🙈
به اصرار خانواده ی تو به خلوت میرویم تا ببینیم نظر من چه میشود!
بلند میشوم🚶♀،پشت سرم🚶 به حیاط می آیی،
کنار گلدان های شمعدانی🌺 با فاصله مینشینم، و میگویی:
نه بابا پولدارم!نه حقوقم میتونه یه زندگی آنچنانی بسازه🚗🏡!
اما آدمم!پیرو #مولا_علی👌 و #عاشق_حسین👌!
منم و یه مدرک دانشگاهی،شغلم به رشته م میخوره🤔،یه ماشینی هم دارم،خونه هم خدا بزرگه😌 اگه #بانو😯 افتخار بدن به برکت وجودتون و لطف خدا میخریم!
منظورت از بانو من بودم!😌😍
اصلا نام #علی را آوردی فهمیدم چرا دلم به تو گره خورد!💖
چیزی نمیگویم و ادامه میدهی: #اخلاق و رفتارم رو نمیتونم بگم شاید بگید از خودم تعریف😲 میکنم!
#خنده ام میگیرد🤣 چه اعتماد به نفسی داری آقا!خودت هم لبخندی به لب داری!😊
باز ادامه میدهی:نمیتونم عروسی چندصد ملیونی بگیرم، اما قول میدم در حد توانم کم نذارم ! ماه عسل هم هرجا تصمیم گرفته بشه جز خارج از ایران بچه پولدار که نیستم!
بچه مذهبی ام !☺️
#نماز و #روزه م همیشه سرجاشه باهاشون آرامش😍 میگیرم! دنیام #هیات_حسین! وسعم به این میرسه که هرسال بریم #پابوس امام_هشتم و #جنوب!😍
نظر شما چیه؟منتظر باشم فکر کنید🤔 و خبر بدید؟
بلند میشوم،چادرم را مرتب میکنم و همانطور که به سمت جمع میروم میگویم:
#علی_باش_فاطمه_ات_میشوم ! 💑
________________
⇱ https://eitaa.com/fatemyyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استاد_رحیمپور_ازغدی
🔸این کسایی که میگن ما آریایی هستیم و حجاب برای عرباست، اگه بفهن آریاییها چطور حجابی داشتن، خود به خود به اسلام پناه میارن😄
🔹زنان آریایی جلوی برادر و پدرشون هم حجاب داشتن
https://eitaa.com/fatemyyon
داستانک #خاطرات_من
میرم به اون روزی که تو مدرسه یکی از اون دخترای امل میخواست عقاید مزخرفشو به خوردم بده و منم یه دعوای حسابی باهاش کردم...
دوسال از اون ماجرا میگذره و تو این مدت با خیلی های دیگه هم دعوا کردم ولی این یکی هنوز رو مخم مونده و فکرش از ذهنم بیرون نمیره😶?😒
حتی چندباری خوابای عجیب غریب دیدم...
عذرخواهی تو مرامم نیست!😑
از بچگی هروقت کسی رو حرفم حرف میزد با دعوا جوابشو میدادم😤...
حتی اگه می دونستم حرفش درسته...
بزرگتر که شدم سعی کردم یه کم خوش اخلاق تر بشم ولی نشد....
خودمم بدم نمیاد همیشه حرف حرف خودم باشه😏
اما فکر اون روز و اون دختر ولم نمی کنه...
خیلی با خودم کلنجار رفتم که برم باهاش حرف بزنم ولی هربار باهاش روبرو شدم پاهام راهمو کج کردن😑
اون دختر می دونست اگه بخواد حرفی به من بزنه دعوا و زد و خورد رو شاخشه...پس چرا...؟🤔
تازه از فردای اون روز هروقت منو می دید بهم لبخند می زد...اوایل فکر می کردم خنده هاش مصنوعیه ولی بعد دیدم نه....🙁
واقعا فاز این بچه بسیجی ها رو هیچوقت نفهمیدم...
نمی تونم خودمو قانع کنم مگه اینکه بگم شیرین عقلن😏
-شیوا!شیوا خانوم با توام!😠
-😨بله خانوم؟!
-کلاسه ها! معادله ی دومجهولی چطور حل میشه؟
-اممم....ام...😰
🔔 صدای زنگ نجاتم داد...
بچه ها با خنده از کلاس خارج میشن و منم قاطیشون خودمو از نگاه😐😒 معلم دور می کنم.
از جمع بچه ها جدا میشم و تو حیاط قدم می زنم...
دستی روی شونه م احساس کردم و برگشتم 😱خودشه...
همونی که فکرمو مشغول کرده بود...جا خورم...عین بز نگاش کردم
-😄سلام
-س...سلام😐
-چرا اینجوری نگام می کنی؟😂دیدم چندوقته فکرت مشغوله گفتم بیام یه حال و احوالی کنم...ناسلامتی همکلاسیمی☺️
-چی؟!...آها...اممم...راستش...
بگم یا نگم؟😱نمی دونم هرچه بادا باد
-...راستش می خواستم ازت عذرخواهی کنم😢
-😳عذرخواهی واسه چی؟
-دوسال پیش...تو حیاط...باهات دعوا کرده بودم...
-واقعا؟من که یادم نمیاد🤔آها راس میگی یه چیزایی یادم اومد....ینی ذهنت بخاطر اون روز درگیر بوده؟😳
-خب آره...راستش اصن نمی دونم چجوری دارم این حرفا رو بهت می زنم....یادم نمیاد از کسی عذرخواهی کرده باشم...ولی این موضوع خیلی رومخم بود...نمی دونم چرا...🤨
-😊بیخیال بابا این حرفا چیه...راستش منم دنبال یه فرصت بودم باهات حرف بزنم ازت بپرسم علت کم محلیت به من چیه...اگه کاری کردم که ناراحتت کرده عذرخواهی میکنم...اون روزم من فقط خواستم بعنوان یه خواهر بهت بگم این موهای قشنگت حیفه ارزون دراختیار همه باشه و هرکی از پنجره خونه ش به حیاط نگاه کرد این زیبایی رو ببینه☺️
بد هم نمیگه ها...نمی دونم...🤭
-کار من اشتباه بود😢ببخشید
-نه بابا عذرخواهی لازم نیست😊
اون روز خیلی با هم حرف زدیم خیلی به حرفاش فکر کردم...می دونستم اگه زیاد باهاش باشم ممکنه دوستای خودم ازم دور شن اما اخلاقش...حرف زدنش...😇عالی بود...
دوستی اون دوستی واقعی بود ولی بچه های دیگه فقط بخاطر قلدر بودنم بهم نیاز داشتن😒
هیچ وقت فک نمی کردم این دخترا بتونن انقدر تو دل برو باشن...
تا خونه همه حساب کتابامو کردم عواقبشم مرور کردم...
ولی منم میخوام مثل اون باشم...
دیگه از این دوستیای الکی حالم به هم میخوره...
همه ی این افکارو پس می زنم...چادری که مدت ها پیش بهم هدیه داده بودنو از کشو درمیارم...
خاک هاشو می تکونم و به سیاهی قشنگش خیره میشم و برای همیشه انتخابش میکنم...☺️😍
✍به قلم: فاطمه حجتی
#داستان
🌸 https://eitaa.com/fatemyyon