#خاطرات_جنگ
این قسمت: #زنان_خرمشهر 1⃣
عروسی یکی از دبیرهایمان بود. تازه داشت خوش میگذشت که مادر عروس آمد و گفت: «مرز درگیری شده. یه وقت دیدی شهر رو هم زدن. همه برن خونه هاشون.»
حالمان گرفته شد.
◻️
روز اولی بود که میخواستم بروم دبیرستان. رفتم؛ بسته بود.
صدای انفجار میآمد. شهر آشفته بود. رفتم سمت مسجد جامع. گفتند: «سنگر احتیاج داریم»
با بقیه خواهران گونیها را پر از خاک و شن کردیم. بعد از دو سه ساعت دیدم دارم گونیها را با دست پر میکنم!
وعده داده بودند که «مهمات میرسه. لشکر قوچان توی راهه...»
بچهها میگفتند: «لشکر قوچان را گرگان توی راه خوردهاند.»
◻️
داد زد «بیاین کمک سیبها رو خالی کنیم. از لبنان فرستادن.»
نمیدانستیم خنده کنیم یا گریه!!
حتی لبنانیها هم برای ما کمک فرستاده بودند ولی از توپخانهی خودمان که میگفتند دارد میآید خبری نبود!!
◻️
رفتم گورستان شناسایی شهدا. تا به حال این همه جنازه ندیده بودم. چند نفر زن داشتند بچههایشان را میشستند. بقیه هم داشتند قبر میکندند.
◻️
یک وانت جسد آوردند بیمارستان. یکی گفت: «دست بچه را بردار...افتاده پایین»
هنوز هم که یادم میآید تنم میلرزد. قبل از جنگ حتی طاقت نداشتیم ببینیم سر یک مرغ را میبرند...
◻️
داد زد: «آهای چرا روی این صندوقها خوابیدید. اگه یه ترکش ریزم به اینا بخوره میرید روی هوا.»
خندهمان گرفته بود. چه میدانستیم مهمات یعنی چه!!
یک گونی میانداختیم روی صندوقها جای زیر انداز و رویش میخوابیدیم. یک گونی هم می کشیدیم رویمان.
کوکتل مولوتفهای دستساز خودمان را هم می چیدیم بالای سرمان میخوابیدیم... راحت!!
◻️
بالاخره رفتیم آبادان. درِ یک خانه را زدیم و پرسیدیم: «میشه از حمامتون استفاده کنیم» گفت: «بفرمایید»
بنده خدا لباسهایمان را هم شست و خشک کرد.
کلی ذوق کردیم.
برگشتنی یک "میگ" آمد بالای سرمان. ما هم پریدیم توی یک گودال خاکی.
انگار تمیزی به ما نمیآمد...
◻️
«بچهها کی میدونه به این قسمت تفنگ چی میگن؟»
داد زدم: «من میدونم؛ میگن جلنجدن» !!!
همه زدن زیر خنده...
یکی گفت: «کوچولو تو که ترک نیستی! بگو گلنگدن.»
گفتم: «چه میدونم! میخواستن برامون مربی ترک نذارن...»
◻️
گفتم: «چیه چرا اینجوری نگام میکنی؟»
- «تحمل داری بگم؟»
- «آره»
- «خواهرت زخمی شده، توی بیمارستانه»
- «بقیه؟ بقیه چی شدن؟»
«شهید شدن! همه شهید شدن!»
◻️
شهناز گفت: «دیشب خواب دیدم هردومون لباس سفید پوشیدیم»
این یکی شهناز گفت: «یعنی با هم شهید میشیم»
فردا جنازه هردوشان کنار گل فروشی افتاده بود.
◻️
هر وقت می گفتیم: «بنیصدر داره خیانت میکنه» ناراحت میشد!
تا روزی که بالاخره بنیصدر آمد خرمشهر و برگشت.
مصاحبهاش را که از رادیو شنیدیم میگفت: «من رفتم خرمشهر. شهر امن و امان بود. مردم نقل و شیرینی پخش میکردند»
کارد میزدی خونش در نمیآمد. از آن به بعد هر وقت صدای انفجار میآمد میگفت: «نترسید؛ اینا نقل و نباته که روی سرمون میریزن»
◻️
- «چرا اینجا نشستی؟ خطرناکه. بیا تو ساختمون»
- «می خوام تنها باشم»
- «چرا کسی ناراحتت کرده»
- «نه»
داشت روی دستمال کاغذی چیزی مینوشت.
فردا شهید که شد، رفتم دستمالها را پیدا کردم. نوشته بود:
«ای شهید حق، آیم به سویت»
◻️
گفتن: «لیلا بیا ببین این شهید رو میشناسی؟»
خشکم زد: «این که بابامه» !!
◻️
گفت: «حالا چیه مگه؟ بابای منم شهید شده»
گفتم «چاخان؛ بابای تو که چند سال پیش مُـرد.»
گفت: «آره ولی نگاه کن، خمپاره زدن قبرش شهیدش کردن»
📕 از: مجموعه روزگاران / کتاب زنان خرمشهر
مطالعه کامل کتاب در طاقچه:
https://eitaa.com/fatemyyon
🌼 ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ:ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه،کافیه...
نماز هم نخوندی نخون...روزه نگرفتی نگیر.و...
فقط سعی کن دلت پاک باشه❗️
✳️ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ :
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،
ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ]
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
#ﻫﻢ_ﺩﻝ ؛ #ﻫﻢ_ﻋﻤﻞ ❗️❗️ https://eitaa.com/fatemyyon
فاطمیون
🚗 رالی در جاده خاکی
🚷خبر کوتاه است: "گابی گارسیا برای چهارمین بار قهرمان سنگین وزن زنان شد" و ماجرا به همان اندازه غمناک است که خنده دار؛ در کامنتها به طنز میخوانیم : " عجب مردی!!! ". و این به خوبی این چهره ی نچسب و غیر عادی را توصیف کرده است.
🚷زن قطع نظر این که بتواند ادای مرد را در بیاورد یا خیر پرسش این است که آیا زن مطلوب کاملاً شبیه است به یک مرد مطلوب؟ و یا باید مسیر کمال را از یک جایی به بعد به دو شاهراه تصویر کرد؟
🚷زن امروز در اندیشه های مدرن، در یک مسابقه ی بی جا با مردان است. عقب ماندن از هر امری که مردان در آن خودی نشان داده اند، در زنان یک ننگ به شمار میرود. و این ننگ و خودتحقیری تا روزی ادامه می یابد که زن یا زنانی پیدا شوند که به بهانه باز پس گیری حقوق اجتماعی خود، زنانگی شان را در ازای اثبات " زن هم میتواند " بفروشند. و این گونه جامعه به دو جنس مردها و شبه مردها تقسیم خواهد شد. لذا بدیهی است نهاد خانواده در این تقریر از انسان، چالش هایی جدی را در متحمل شود.
🚷اما جامعه غربی در مسیر آزمون و خطای خود، یک روز از تکبرش در برابر وحی پشیمان خواهد شد.
https://eitaa.com/fatemyyon
هدایت شده از ذخیره
در جامعه ای که دسترسی به انواع لذت های جنسی آسان و فراوان باشد ، افراد به ندرت ارضای کامل و صحیح غریزه ی جنسی را تجربه می کنند لذا عشق در روابط زناشویی کاهش یافته و افراد به مانند گرسنگان که هرگز سیر نمی شوند ، دائما در طمع کسب لذت بیشتر و ارضای تنوع طلبی خویش بوده و به همین دلیل به انحرافات جنسی کشیده می شوند .
#حجاب_عفاف
🌸
https://eitaa.com/fatemyyon
فاطمیون
[In reply to 🏴 دختــران چــادری 🏴]
التماس دعا میگیم به اون کسایی که دارن
پیاده میرن دست بوس آقا
سلام عاشق
التماس دعا، ما رو هم فراموش نکنید...
یه زمانی کسی میرفت کربلا خیلی تو چشم بود
ولی الان کسایی که جاموندن بیشتر تو چشمن
یا اباعبدالله(علیه السلام)....
پایم که جامانده....
دلم را میفرستم به زیارت ارباب...
انگار که قسمت نیست....
چشمانم کربلایی شوند....
امسال هم دلم راهی کربلا میشود....
درآن زمین که پناه تمام عالم بود
فقط برای من روسیاه جا کم بود؟؟؟😭😭
هان ای کسانیکه به زیارت مولایمان شرفیاب می شوید::
از قول جاماندگان اربعین به مولایمان بگویید:::: ای آقایی که قوانین عبور رادرمرزهابه هم میزنی
وقانون عاشقی راحاکم میکنی !
کنارپل صراط منتظر
کرمت می مانیم
تابیایی قوانین عبور
راکناربزنی وعاشقانت را
بی حساب عبوربدهی... از همه ی دوستانی که زائر کربلا هستن التماس دعا🙏🙏🙏🙏 آخ اربعین 😔😔😭😭😭😭
#حسین_ع_جانم
#فاطمه_قبیله_دل_به_تو_دخیل_آیت_الله_العظمے_یا_حضرتِ_عقیله
#اربعین_ایران_بمانم_بی_گمان_دق_میکنم
#اربعینی_ها_التماس_دعا
#اربعینی_ها_هرقدمی_که_برداشتید_به_یاد_بیاورید_کسانی_بودند_که_آرزوی_برداشتن_تنهایک_قدم_رادراین_مسیر_داشتند
https://eitaa.com/fatemyyon