💙🍃
💠عشــــــــــق یعنی
جوان باشــے
خوش سیما باشـے
و با نگاهت نامحرم جذب شود
ولــــــــــے✖️
فقط بخاطر رضایت خـــــدا و امام زمانت
سرت و پاییـــــن بندازی
https://eitaa.com/fatemyyon
👑 #چادر کہ بہ سر کردے❗️
♨️ باید خیلی چیز ها را ز سر برون کنی...
🎈 یادت نرود تو بہترین و #ارزشمند ترین خلقت خدایے❗️
✨ #ریحانہ ے زیباے #خدا...
🌼 سخنت 🌼
🌸 رفتارت 🌸
🌺 ظاهرت 🌺
👒 بیانگر بانو بودنت هست❗️
♥️بانو بودن کم #مسئولیتی نیست...
😇 #مسئولیتپذیر ڪہ باشے...
ڪار حساس تر مےشود❗️
🌹 اینجا دیگر تنہا بحث چادر نیست...
🌸 #علاقہ و احساست 🌸
🌺 دخترانگے هایت 🌺
🌼 #زیبایے هایت 🌼
❤️ فقط و فقط میشود سهمِ #یڪ نفر...
💫 ڪسے ڪہ حتے بہ #باد هم #حسادت میکند اگر ببیند #زلف هاے پاکت را پریشان کرده❗️
❣ #تعهد داشته باش بہ این حسِ عاشقانہ...
🙂 متعہد بودن ڪار سختے نیست❗️
🌙مطمئن باش طعم شیرین #خوشبختے را میچشے...
https://eitaa.com/fatemyyon
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌛عاشقی به افق حلب🌜
#قسمت_پنجاهم
نور آفتاب از تراس به اتاق افتاده بود...
به ساعت نگاه کردم، ۸ صبح
از تخت خواب جدا شدم و به سمت تراس رفتم، در را باز کردم.
هوا سرد بود، تراس کمی خیس بود.
حدس زدم که دیشب باران آمده.
گلدان هایم را نگاه کردم...
پژمرده و خشک شده بودند...
ناراحتی من انگار روی آنها ام تاثیر گذاشته بود...
عاشقانه گل و گیاه را دوست داشتم.
به خاطر همین اتاق خواب و تراس پر شده بود از گلدان...
این علاقه من برمیگردد به کودکی ام در باغ خان بابا.
کلافه بودم از این همه رنگ و بوی افسردگی که همه جا به خود گرفته بود...
تراس را بستم و بعد از تعویض لباس رفتم طبقه پایین...
مادر روی مبل نشسته بود و قرآن میخواند...
سلام کردم و گونه اش را بوسیدم...
تمام خانه را دور زدم و متوجه شدم که جز منو مادر کسی خانه نیست!
+مامان! بقیه کجان پس؟
-عموت و مریم رفتن بیرون...کار داشتن! عمه هم رفت خونه اشون سر بزنه و برگرده.
+ آها...چیکار داشتن عمو و مریم؟
-نمیدونم مادر...صبحانه ات رو آماده کردم...برو بخور
+چشم...
یک ساعت بعد زنگ در زده شد..
در را باز کردم.
عمو و مریم بودند...
مریم آمد و سلام کرد بلافاصله دستم را گرفت و گفت :
-بدو بیا بریم بالا کارت دارم...
من از همه جا بی خبر به همراهش رفتم...
در اتاق منتظر بودم چیزی بگوید...
اما فقط از در و دیوار حرف میزد...
+مریم کلافه ام کردی...بگو دیگه!
مریم داشت فکر میکرد چه بگوید که در زدند...
+بفرمایید تو...
کسی نیامد و دوباره در زدند...
مریم با چشم اشاره کرد خودم در را باز کنم...
پوفی کردم بلند شدم و در را باز کردم...
با دیدن صحنه پشت در شوکه شدم...
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #میم_سلیمی
🌜🌹🌛 https://eitaa.com/fatemyyon
فاطمیون
.
.
آقای امیر نوری، حواست باشد که رهبری خط قرمز ماست... 😒 اگر فهمت از جهش تولید در حد همان غورباقه کاغذی است که درست کردی و شعار سال را مسخره میکنی، من حرفی با شما ندارم...
.
اما اگر فهمت از کشور، حتی در حد گروه سرود مدرسه ات هم بود، میفهمیدی که یکی از شروط اصلی برای موفقیتِ همان اندازه ای هم، هماهنگی و گوش دادن کامل به لیدر (رهبر) گروه است.... هر چه اندازه گروه سرود به ارکستر نزدیک تر شود، اطاعت از رهبر ارکستر برای نواختن زیباتر، حیاتی تر میشود...
.
اگر دچار خودتحقیری شدی و از ایرانی بودنت خجالت میکشی، حتما برو و نظرات بزرگان جهان در مورد رهبرت را بخوان...برو بببین که کوفی عنان (رئیس سابق سازمان ملل) را، که در خطاب به رهبرمان میگوید، ای کاش شما دبیر کل سازمان ملل بودید...😳😳😳
.
یا پوتین رئیس جمهور روسیه که میگوید اگر عرف هست که با پای برهنه به خدمت ایشان میرسید، بگویید که من هم همینطور بیایم... و تنها کسی که اندکی فهم دیپلماسی و سیاسی داشته باشد عظمت این جمله را میفهمد.....
.
پوتین میگوید، با دیدن رهبر شما تمام ویژگیهایی که برای مسیح نوشته بودند برایم متجلی شد...
.
و من چقدررر غصه دارم برای این مسیحی که اینگونه در کشورش غریب مانده
.
جناب نوری شک نکنید بعد از این توهین و تمسخر، قطعا دیدن تصویر شما در قاب تلویزیون برایم حس مثبتی نخواهد داشت... .
ما منتظر عذر خواهی شما بابت این تمسخر هستیم...
.
.
.
.
#رهبری #امیرنوری #بازیگران #فیلم #بهار #نوروز #جهش_تولید https://eitaa.com/fatemyyon