#سیره_شهدا
#شهید_سیدعلی_هاشمی
#خاطرات_شهدا
#شهید_سیدعلی_هاشمی
🔰 در خیابانی عکس مدافع حرم شهید حججی را به دیوار زده بودند. گفتم: «علی اگر تو بری مدافع حرم بشی من مانعی نمیبینم، حتی خیلی دوست دارم و خوشحال میشم. برای من افتخاره تو مدافع حرم باشی.»
از خوشحالی خندید. دو بار پرسید: «اینو از ته دلت گفتی؟»
به نشانه رضایت لبخند زدم و سر تکان دادم. خیلی آرام و خوشحال شده بود. خیالش از من راحت شده بود، گفت: «من مدافع حرم نیستم ولی مدافع وطن هستم! درسته اونا از حرم حضرت زینب دفاع میکنن ولی منم با تمام وجودم از وطنم دفاع میکنم و هر لحظه امکان داره شهید بشم.»
▫️ خاطره ای از شهید مدافع وطن، #سیدعلی_هاشمی ، شهادت ۱۳۹۷/۴/۳ ، هنگ مرزی پیرانشهر، درگیری با گروه تروریستی پژاک
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
۸ تیرماه ، #سالروز_شهادت مبارز انقلابی #شهید_محمد_کچویی به دست منافقان کوردل ، گرامی باد . 🥀
#خاطرات_شهدا
محمد کچویی در مصاحبه سال 59 درباره نحوه دستگیریاش گفته بود:
" آن موقع ساواک مهمترین فردی را که میخواست بگیرد عزت(شاهی) بود، چون هرکس یا هرچیزی را میگرفتند، میگفتند: عزت گفته یا عزت داده است. البته خود عزت گفته بود که اگر چیزی از شما گرفتند بگویید از فلانی گرفتهایم تا پروندهشان سبک شود، عزت در ساواک غولی شده بود... یک راست مرا به زندان قزل قلعه بردند و بازجوییها و شکنجهها شروع شد، اما چیزی دستگیرشان نشد، هیچ مطلبی از من لو نرفت، هر مسئله و هر موضوعی را به نحوی توجیه میکردم، مدرکی علیه من نداشتند. کل بازجویی و حرفهایی که زدم دوازده صفحه شد."
کچویی درباره خاطرات زندانیشدن و شکنجهاش در همین مصاحبه میگوید:
"یادم است در زیر زمین اوین چهار ساعت حسینی(شکنجهگر معروف ساواک) یک سره با کابل به پاهایم میزد، طوری که الان پایم اصلاً غضروف ندارد. از همه جای پایم خون بیرون میپاشید، پاهایم تکه تکه شده بود، که چه، یاالله جای عزت را بگو! میگفتم: نمیدانم. الحمدالله چیزی هم لو نرفت، در دوباری که من دستگیر شدم به لطف خدا کسی به خاطر من یک سیلی هم نخورد..."
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#شهدای_ترور
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
#خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
📍کمک کردن...
🌟همیشه میگفت با کمک کردن به تو از گناهام کم میشه. گاهی که جر و بحثی بینمون میشد، سکوت میکردم تا حرفاشو بزنه و عصبانیتش بخوابه... بعدش از خونه میزد بیرون و واسم پیام عاشقونه میفرستاد یا اینکه از شیرینی فروشی محل شیرینی میخرید و یه شاخه گل هم میگذاشت روش و میآورد برام... خیلی اهل شوخی بود. گاهی وقتها جلو عمهاش منو میبوسید. مادرش میگفت: این کارا چیه! خجالت بکش. عمهات نشسته! میگفت: مگه چیه مادر من؟ باید همه بفهمن من زنمو دوست دارم. همه اون چه که تو زندگیم اهمیت پیدا میکرد، وابسته به رضایت و خوشحالی مهدی بود؛ یعنی واسه من همه چیز با اون تعریف میشد. مهدی مثل یه دریا بود.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
یاد شهدا با صلوات🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
هدایت شده از ستاد مرکزی راهیان نور
🔰 #خاطرات_شهدا | #سالروز_شهادت
📍بی نماز ها از شفاعت محرومند
🌟یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش گفت: من نمیتوانم شما را شفاعت کنم... فقط وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ کاری از من بر نمی آید...
📌خاطره ای از شهید سید احمد پلارک
📚منبع: مجموعه خاطرات ۱۳، کتاب پلارک صفحه ۲۶
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News