هدایت شده از گلچین شعر
اربعین
تبر به جان من و ریشه ی بهار افتاد
و زخم خنده کنان بر تن نگار افتاد
هوای شهر پس از تو هوای کوفی بود
که قطره های غریبی ز چشم تار افتاد
و دست باد مخالف به باغ آفت زد
که غنچه در تب تو مرد و بی قرار افتاد
ستاره ها همه در بند و سلسله بودند
و ماه گریه کنان روی نیزه زار افتاد
کسوف،طالع خورشید سرخ خاکی بود
دمی که فال من و تو به انفطار افتاد
کشیده ام به سرانگشت زخمیم مویت
همان که بر دل تنّور روزگار افتاد
تو را نشد بشناسم تو هم مرا حالا
ز بس به صورت آیینه ام غبار افتاد
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher