eitaa logo
| فضائل مولـٰا
473 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
37 ویدیو
42 فایل
.﷽. آن مايه اميدى كه به بقاى او دنيا باقى مانده و به بركت او خلق روزى خورند و به وجود او زمين و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمين را پر از عدل و داد كند.✨️ #بقیه‌الله‌عج🌸 @shams_hoda :شمس هدی| ناشناس: https://daigo.ir/secret/71655673
مشاهده در ایتا
دانلود
| فضائل مولـٰا
راوی می‌گوید: مقدار زیادی راه نرفته بودم که یکباره به سرزمینی سرسبز که گویا آن سرزمین بسیار قدیمی بو
پس به سوی آن قصر حرکت کردم تا به آن رسیدم در آن جا دو خادم سفید پوست دیدم به آن‌ها سلام کردم و آن‌ها با نیکی جواب سلامم را دادند و به من گفتند: خوب جایی آمده ای، در همین جا بنشین.
راوی می‌گوید: من نزد قصر نشستم و یکی از آن‌ها وارد قصر شد و چند لحظه بعد بیرون آمد و به من گفت: بلند شو! من نیز بلند شدم و وارد قصر شدم، داخل آن قصر بسیار زیبا و مجلل و رنگارنگ بود که تا به حال مانند آن ندیده و نشنیده بودم که چنین قصری وجود دارد، در آن قصر پرده ای بود، پس خادم نزدیک شد و آن پرده را کنار زد، سپس به من گفت: وارد شو.
راوی می‌گوید: من وارد اتاق قصر شدم و دیدم در آن جا شمشیر بسیار درازی بود که از سقف قصر آویزان شده بود و یک جوان خوش سیما و درخشانی در آن جا بود و آن شمشیر آن قدر نزدیک بود که گویا لبه تیز آن به مو‌های آن جوان خوش سیما می‌زد.
آن جوان خوش سیما در تاریکی راه می‌رفت، پس من به ایشان سلام کردم و ایشان جواب سلامم را داد، سپس به من فرمود: آیا می‌دانی من کیستم؟ عرض کردم: نه به خدا نمی دانم! شما چه کسی هستی؟ آن جوان خوش سیما فرمود: من قائم آل محمد (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) هستم من همان کسی هستم که در آخر زمان با این شمشیر که بالای سرم است قیام خواهم کرد و زمین را پر از عدل و داد می‌کنم همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است.
راوی می‌گوید: وقتی دانستم که آن جوان بزرگوار وجود مبارک و مقدس امام عصر (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) است خود را بر زمین انداختم و پاهای آن بزرگوار را لمس کردم و روی چشمانم گذاشتم، ایشان فرمود: این چه کاری است تو انجام می‌دهی؟ بلند شو که به راستی تواز فلان شهر که در نزدیکی فلان کوه است هستی که نام آن شهر همدان است. عرض کردم: راست فرمودید ای سرورم! ایشان فرمود: آیا دوست داری به شهر و دیار خودت همدان باز گردی؟ عرض کردم: بله ای سرورم! دوست دارم به آن جا بازگردم و به مردم شهرم بشارت دهم و بگویم خداوند چه نعمت بزرگی به من داده و آن دیدار وجود مقدس و مبارک شما امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) است.
پس ایشان با دست مبارک خود اشاره کرد به خادم و و آن خادم دستم را گرفت و بغچه ای به من داد و سپس از نزد وجود مقدس و مبارک امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) مرخص شدم، پس چند قدمی دورتر نرفته بودیم که یکباره سایه درختان و گلدسته‌ها را دیدم. آن مرد به من گفت: آیا می‌دانی این جا کجا است؟ به او گفتم: بله این جا شهری نزدیکی شهر ما معروف به اسد آباد است.
راوی می‌گوید: در آن بغچه نگاه کردم و دیدم که چهل یا پنجاه دینار در آن بود پس هنگامی که وارد شهر همدان شدم تمام اهل و عیالم و آشنایان و دوستان خود را جمع کردم و در مورد آنچه خداوند به من منت نهاده بود و آن دیدار وجود سر تا سر مبارک و مقدس امام عصر (عجل الله تعالی و فرجه الشریف) است و به آن‌ها بشارت دادم. همدانی می‌گوید: هم چنان آن سکه‌ها نزد ما بود و هرگاه حکایت را برای کسی نقل می‌کردیم یک سکه از آن سکه‌ها کم می‌شد تا وقتی که تمام سکه‌ها نا پدید شدند. ---------- |مدینة المعاجز ج۵
| فضائل مولـٰا
در كتاب «تفسير امام حسن عسكرى» عليه‌السلام آمده: روزى ثوبان، غلام رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بپا خاست و عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا! قيامت كى برپا مى شود؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: براى قيامت چه چيزى آماده كرده اى كه از آن مى پرسى؟ ..
گفت: اى رسول خدا! من عمل زيادى براى قيامت آماده نكرده‌ام جز آنكه خدا و پيامبرش را دوست مى دارم. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: چقدر پيامبر خدا را دوست مى دارى؟ گفت: سوگند به كسى كه تو را به حق به پيامبرى برانگيخته! محبّت تو در قلب من به اندازه اى است كه اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كنند، و با ارّه ببرند، و با قيچى ريزه ريزه نمايند و با آتش بسوزانند و با آسياب سنگى نرم كنند براى من بهتر و آسانتر است از اينكه در دل من نسبت به شما يا نسبت به يكى از اهل بيت و اصحابت خيانت و كينه و يا دشمنى بيابم. ..
اى رسول خدا ص! اين اندازه علاقه و محبّت من به شما و علاقه‌ام به دوستانت و دشمنى من با دشمنانت، يا دشمن يكى از دوستانت است، اگر اين مقدار از محبّت و علاقه از من پذيرفته شود سعادتمند هستم، و اگر عمل ديگرى غير از اين از من خواسته شود، من عملى ندارم كه بتوانم بر آن اعتماد كنم و جز آن عملى ندارم كه آن را به حساب آورم، همه شما و اصحابت را دوست مى دارم، گرچه توانايى انجام اعمال آنها را ندارم. ..