https://eitaa.com/fazelenazari
به نسیمی همه ی راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد
آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#می_پندارم_ماه
شعر و غزل
لطفا کانال رو به دوستان خودتون معرفی کنید
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد
آہ! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
#فاضل_نظری
📚 از کتاب #گریه_های_امپراتور
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
اگر خطا نکنم، عطر، عطر یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است
گلی که آمده بر خاک من نمی داند
هزار غنچه ی خشکیده در کنار من است
گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم دچار چنانم که غم دچار من است
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگر چه سوخته ام، نوبت بهار من است
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی ام
چون زهر هرچه باشم اگر کم زیادی ام
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
مستی نه از پیاله، نه از خُم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آینه
آن قدر« خیره» شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آهِ من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
.
#فاضل_نظری |
#گریه_های_امپراتور |
#مکاشفه_در_آیینه
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی
شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی
شاید از آن پس بود که احساس می کردم
در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی
شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم
هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی
از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت:
از شانه ام هر روز می چیده است شب بویی
نام تو را می کَند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی
اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی
آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#آهو
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
کی به آتش می کشی تسبیح یا قدوس را؟
روح سرگردان این پروانه مایوس را!
کورسوهای چراغ عقل مردم منکرند
روشنایی های آن خورشید نامحسوس را
از صدای موج سرشارند و با ساحل دچار
گوش ماهی ها چه می فهمند اقیانوس را؟!
نسل در نسل زمین گشتند تا پیدا کنند
سایه ی پر های رنگارنگ آن طاووس را
تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را...
.
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#امیدواری_بزرگ
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ
گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودا زده بر سنگ
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است؟
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ...
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دلزدهای! من ز تو دلتنگ
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari
https://eitaa.com/fazelenazari
پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی
شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی
شاید از آن پس بود که احساس می کردم
در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی
شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم
هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی
از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت:
از شانه ام هر روز می چیده است شب بویی
نام تو را می کَند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی
اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی
آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#آهو
🔹صفحه دوستداران و نشر آثار استاد فاضل نظری
https://eitaa.com/fazelenazari