✨امام صادق علیه السلام در جواب كسى كه پرسيده بود :چه عملى در ماه #شعبان برتر است؟ فرمودند: #صدقه و #استغفار
📚اقبال الأعمال، ج3 ، ص 294
کانال خیریه حضرت اباالفضل علیه السلام
http://eitaa.com/joinchat/1292632082C4f20553b40
هدایت شده از هادی قطبی | زندگی بی نهایت
✳️توصیه علامه مصباح یزدی برای دفع بلا
🔺حضرت ایت الله مصباح برای دفع بلا به خصوص رفع بیماری #کرنا، اطرافیان و شاگردان خود را به پرداخت صدقه به دفعات متعدد توصیه کرده اند.
پ.ن:
برخی پیشنهاد کرده اند: می توان این #صدقات را در مدت کوتاهی از افراد متعدد جمع آوری نموده و با #قربانی نمودن گوسفند و توزیع بین #فقرا، هم صدقه داد و هم قربانی نمود و به فقرا داد که هر سه برای دفع بلا بسیار مجرب و موثر است؛ انشاء الله.
#صدقه
#بلا
#کرنا
✌️ #قطبی
@hadiqotbi
هدایت شده از سیاسی نیوز
یقینا یکی از مهمترین و قطعی ترین دستورات دین برای دفع بلا، #صدقه دادنه.
کسانی که میخوان برای حفظِ خود و خانوادشان از این بیماری (کرونا) و همچنین دفع این بلا از کشور عزیزمون صدقه بدن یکی از مطمئن ترین جاها سایت رسمی دفتر مقام معظم رهبری (حفظه الله) است که برای این امر اختصاص پیدا کرده
❇️سایت دفتر مقام معظم رهبری برای پرداخت صدقات
🌐 b2n.ir/000540
#نشر_حداکثری
➖➖➖➖➖➖
🇮🇷کانال #شهریه_طلاب
📡 @shahriye
هدایت شده از بهانه وصل
#اطلاع_رسانی
#امروز پنجشنبه
مصادف بااول #ماه_مبارک_شعبان
1441قمری
مختصر #اعمال
#غسل
#نماز اول ماه
#صدقه
خواندن هفت مرتبه سوره #حمد
برای دفع #درد_چشم...
♻️« جام طهور »
@tahoor133
هدایت شده از خاکریز
#سه_دقیقه_در_قیامت (قسمت 10)
💠 صدقه
🔰در میان روزهایی که بررسی اعمال آن ها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد.
چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال آگاه میشدیم .یعنی ماهیت اتفاقات وعلت برخی وقایع رامی فهمیدیم.
چیزی که امروزه به شانس بیان میشود، اصلاً آنجا مورد تأیید نبود، بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها رخ میداد.
✅ روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.
کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید
نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.
♻️بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آن ها را از خواب بیدار می کردیم!
برای همین یک چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم، به خاطر این کارها از دست دادم!😱
وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده!
من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت ومتوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند، لذا همینطور که پوتین پایم بود، جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم!
🔰 یکباره دیدم حاج آقا...که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید وقلبش را گرفته وداد می زد کی بود؟
چی شد؟ وحشت کردم .
سریع ازچادر آمدم بیرون.
بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای اینکه من را اذیت کنن، به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست!
اما لگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش به قلبش بودو یک دستش به پشتش! 😄
حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پات بشکنه،😱 مگه من چیکار کردم که اینجوری لگدزدی؟
اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید.
من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم.
اصلاً حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه.
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.
بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید، من می رم تو ماشین می خوابم، فقط با اجازه بالش خودم را برمیدارم.
چراغ برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب 🦂به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره!
حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم.
🔸حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو نجات دادی، اما بد لگدی زدی، هنوز درد دارم.
من هم رفتم توی ماشین خوابیدم .
روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم.
همان شب، من درحین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست.
✅ اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز برنامه عمل من، کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود.
جوان پشت میز به من گفت:
آن عقرب مأموربود که تو را بکشد.
اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه رادیدم...
عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت:
فلانی که همسایه ماست ،خیلی مشکل مالی داره.
هیچی برای خوردن ندارن.
اجازه میدی از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم.
گفتم: آخه این پول ها رو گذاشتم برا خرید موتور.
اما عیب نداره. هر چقدر می خوای بهشون بده.
جوان گفت: #صدقه مرگ تو را عقب انداخت.
اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد.
ولی به نفرین ایشان، پای تو هم در روز بعد شکست.
بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند:
" کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آن ها روزے داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارت (پرسودی) را امید دارند که نابودے و کساد در آن نیست."
یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده اند:
صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاے دنیا را دفع میکند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.
البته این نکته را باید ذکر کنم که من در آنجا مدت عمر خود را دیدم که چیز زیادے از آن نمانده بود .
اما به من گفته شد که صدقات،صله رحم، نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهی جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد.
مسابقه کتابخوانی « سه دقیقه در قیامت، وصیت نامه سردار سلیمانی و حدیث بسیار مهم عنوان بصری»
✨با یک میلیون جایزه نقدی 👇
https://eitaa.com/joinchat/1578631181Cf416aa6601
💠 تاثیر صدقه در جلو گیری از اجل معلق👇
منبع: کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰در میان روزهایی که بررسی اعمال آن ها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد.
چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال آگاه میشدیم .یعنی ماهیت اتفاقات وعلت برخی وقایع رامی فهمیدیم.
چیزی که امروزه به شانس بیان میشود، اصلاً آنجا مورد تأیید نبود، بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها رخ میداد.
✅ روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.
کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید
نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.
♻️بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آن ها را از خواب بیدار می کردیم!
برای همین یک چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم، به خاطر این کارها از دست دادم!😱
وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده!
من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت ومتوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند، لذا همینطور که پوتین پایم بود، جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم!
🔰 یکباره دیدم حاج آقا...که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید وقلبش را گرفته وداد می زد کی بود؟
چی شد؟ وحشت کردم .
سریع ازچادر آمدم بیرون.
بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای اینکه من را اذیت کنن، به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست!
اما لگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش به قلبش بودو یک دستش به پشتش! 😄
حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پات بشکنه،😱 مگه من چیکار کردم که اینجوری لگدزدی؟
اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید.
من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم.
اصلاً حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه.
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.
بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید، من می رم تو ماشین می خوابم، فقط با اجازه بالش خودم را برمیدارم.
چراغ برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب 🦂به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره!
حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم.
🔸حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو نجات دادی، اما بد لگدی زدی، هنوز درد دارم.
من هم رفتم توی ماشین خوابیدم .
روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم.
همان شب، من درحین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست.
✅ اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز برنامه عمل من، کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود.
جوان پشت میز به من گفت:
آن عقرب مأموربود که تو را بکشد.
اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه رادیدم...
عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت:
فلانی که همسایه ماست ،خیلی مشکل مالی داره.
هیچی برای خوردن ندارن.
اجازه میدی از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم.
گفتم: آخه این پول ها رو گذاشتم برا خرید موتور.
اما عیب نداره. هر چقدر می خوای بهشون بده.
جوان گفت: #صدقه مرگ تو را عقب انداخت.
اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد.
ولی به نفرین ایشان، پای تو هم در روز بعد شکست.
بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند:
" کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آن ها روزے داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارت (پرسودی) را امید دارند که نابودے و کساد در آن نیست."
یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده اند:
صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاے دنیا را دفع میکند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.
البته این نکته را باید ذکر کنم که من در آنجا مدت عمر خود را دیدم که چیز زیادے از آن نمانده بود .
اما به من گفته شد که صدقات،صله رحم، نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهی جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد.
کانال خیریه حضرت اباالفضل علیه السلام 👇
http://eitaa.com/joinchat/1292632082C4f20553b40
💠 تاثیر صدقه در جلو گیری از اجل معلق👇
منبع: کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰در میان روزهایی که بررسی اعمال آن ها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد.
چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال آگاه میشدیم .یعنی ماهیت اتفاقات وعلت برخی وقایع رامی فهمیدیم.
چیزی که امروزه به شانس بیان میشود، اصلاً آنجا مورد تأیید نبود، بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها رخ میداد.
✅ روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.
کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید
نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.
♻️بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آن ها را از خواب بیدار می کردیم!
برای همین یک چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم، به خاطر این کارها از دست دادم!😱
وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده!
من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت ومتوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند، لذا همینطور که پوتین پایم بود، جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم!
🔰 یکباره دیدم حاج آقا...که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید وقلبش را گرفته وداد می زد کی بود؟
چی شد؟ وحشت کردم .
سریع ازچادر آمدم بیرون.
بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای اینکه من را اذیت کنن، به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست!
اما لگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش به قلبش بودو یک دستش به پشتش! 😄
حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پات بشکنه،😱 مگه من چیکار کردم که اینجوری لگدزدی؟
اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید.
من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم.
اصلاً حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه.
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.
بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید، من می رم تو ماشین می خوابم، فقط با اجازه بالش خودم را برمیدارم.
چراغ برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب 🦂به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره!
حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم.
🔸حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو نجات دادی، اما بد لگدی زدی، هنوز درد دارم.
من هم رفتم توی ماشین خوابیدم .
روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم.
همان شب، من درحین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست.
✅ اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز برنامه عمل من، کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود.
جوان پشت میز به من گفت:
آن عقرب مأموربود که تو را بکشد.
اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه رادیدم...
عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت:
فلانی که همسایه ماست ،خیلی مشکل مالی داره.
هیچی برای خوردن ندارن.
اجازه میدی از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم.
گفتم: آخه این پول ها رو گذاشتم برا خرید موتور.
اما عیب نداره. هر چقدر می خوای بهشون بده.
جوان گفت: #صدقه مرگ تو را عقب انداخت.
اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد.
ولی به نفرین ایشان، پای تو هم در روز بعد شکست.
بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند:
" کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آن ها روزے داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارت (پرسودی) را امید دارند که نابودے و کساد در آن نیست."
یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده اند:
صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاے دنیا را دفع میکند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.
البته این نکته را باید ذکر کنم که من در آنجا مدت عمر خود را دیدم که چیز زیادے از آن نمانده بود .
اما به من گفته شد که صدقات،صله رحم، نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهی جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد.
کانال خیریه حضرت اباالفضل علیه السلام 👇
http://eitaa.com/joinchat/1292632082C4f20553b40
﷽ 🌙 نماز اول ماه 🌙
✅ حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره به خواندن نماز اول ماه مداومت داشتند و آن را به همه توصیه میکردند.
✅ از #امام_جواد علیهالسلام روایت شده است: هر گاه ماه جدید قمری آمد در روز نخست آن دو رکعت نماز بگزار:
1⃣ در رکعت اول آن پس از حمد ۳۰بار #سوره_توحید ؛
2⃣ و در رکعت دوم پس از حمد ۳۰بار #سوره_قدر را بخوان؛
3⃣سپس #صدقه بده.
🔺 که اگر این کار را کنی سلامتی در آن ماه را از خداوند متعال خریدهای.
🔻و در روایتی آمده است این دعا را پس از نماز بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا، مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ، رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ.
📚بهجت الدعا، ص۳۷۸
♦️ خاکریز فرهنگی 313
🆔 @khakrize313
هدایت شده از کانال خیریه حضرت اباالفضل علیه السلام
💠 تاثیر صدقه در جلو گیری از اجل معلق👇
منبع: کتاب سه دقیقه در قیامت
🔰در میان روزهایی که بررسی اعمال آن ها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد.
چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال آگاه میشدیم .یعنی ماهیت اتفاقات وعلت برخی وقایع رامی فهمیدیم.
چیزی که امروزه به شانس بیان میشود، اصلاً آنجا مورد تأیید نبود، بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها رخ میداد.
✅ روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم.
کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید
نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم.
♻️بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آن ها را از خواب بیدار می کردیم!
برای همین یک چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم، به خاطر این کارها از دست دادم!😱
وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده!
من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم.
چادر ما چراغ نداشت ومتوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده، فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند، لذا همینطور که پوتین پایم بود، جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم!
🔰 یکباره دیدم حاج آقا...که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید وقلبش را گرفته وداد می زد کی بود؟
چی شد؟ وحشت کردم .
سریع ازچادر آمدم بیرون.
بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچهها برای اینکه من را اذیت کنن، به حاج آقا گفتن که این جای حاضر و آماده برای شماست!
اما لگد خیلی بدی زده بودم.
بنده خدا یک دستش به قلبش بودو یک دستش به پشتش! 😄
حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پات بشکنه،😱 مگه من چیکار کردم که اینجوری لگدزدی؟
اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید.
من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم.
اصلاً حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه.
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم.
بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید، من می رم تو ماشین می خوابم، فقط با اجازه بالش خودم را برمیدارم.
چراغ برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب 🦂به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره!
حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم.
🔸حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو نجات دادی، اما بد لگدی زدی، هنوز درد دارم.
من هم رفتم توی ماشین خوابیدم .
روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم.
همان شب، من درحین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست.
✅ اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز برنامه عمل من، کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود.
جوان پشت میز به من گفت:
آن عقرب مأموربود که تو را بکشد.
اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه رادیدم...
عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت:
فلانی که همسایه ماست ،خیلی مشکل مالی داره.
هیچی برای خوردن ندارن.
اجازه میدی از پولهایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم.
گفتم: آخه این پول ها رو گذاشتم برا خرید موتور.
اما عیب نداره. هر چقدر می خوای بهشون بده.
جوان گفت: #صدقه مرگ تو را عقب انداخت.
اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد.
ولی به نفرین ایشان، پای تو هم در روز بعد شکست.
بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند:
" کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند و از آنچه به آن ها روزے داده ایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارت (پرسودی) را امید دارند که نابودے و کساد در آن نیست."
یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرموده اند:
صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاے دنیا را دفع میکند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد.
البته این نکته را باید ذکر کنم که من در آنجا مدت عمر خود را دیدم که چیز زیادے از آن نمانده بود .
اما به من گفته شد که صدقات،صله رحم، نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهی جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد.
کانال خیریه حضرت اباالفضل علیه السلام 👇
http://eitaa.com/joinchat/1292632082C4f20553b40