سوال مهمی که در بحث وضع در علم اصول مطرح است:
بحث «وضع» با همه ی مطالبی که در ذیلش بحث می شود، مانند بحث از اقسام وضع، استعمال، حقیقت و مجاز، معانی حرفیه و... چه ارتباطی با مباحث الفاظ اصول دارد؟ آیا از مبادی تصوری مباحث الفاظ اصول است؟ تا چه اندازه در مقام استنباط اصولی و فقهی به درد می خورد؟
یکی از نکات بسیار مهم که در این جلسه مورد دقت قرار گرفت نظم منطقی شهید صدر در بیان مباحث «وضع»، «استعمال» و «دلالت» بود که به طور روشن و جامع توضیح داده شد.
مرحوم شهید صدر در بحث عناصر مشترکه ی لغویه کلمه ی «صعید» و «احسان» را عنصر خاص، و «فعل امر» را عنصر مشترک می داند؛ بنا بر این، بر طبق مبنای شهید صدر هر عنصری که صلاحیت دخول در دلیل هر موضوع فقهی ای را دارد عنصر مشترک بوده و عنصری اصولی است و هر عنصری که اینگونه نباشد مشترک و اصولی نیست.
حال پرسش اساسی این است که بررسی معنا و مدلول اسماء اشاره و ضمائر، و بحث از معنا و مدلول افعال ماضی و مضارع و... آیا عنصر خاص است یا مشترک؟ آیا ضمائر و اسماء اشاره و افعال ماضی و مضارع تنها در ابواب فقهی خاصی کاربرد دارند یا در همه ی ابواب؟ بحث از این موارد فقهی است یا اصولی یا تنها ادبی است؟
و به طور روشن تر:
آیا «مشترک بودن» یک عنصر برای اصولی بودن آن کافی است یا نه؟ آیا مساله ی اصولی غیر از «مشترک بودن» در عملیه ی استنباط نیاز به قید دیگری ندارد؟ آن قید چیست؟
11-الحلقةالأولی-رفیعی-14010524.amr
9.18M
📚 تدریس کتاب «دروس في علم الأصول» شهيد صدر
🎤 الحلقة الأولى
❎ جلسه ۱۱
📆 ۲۴ مرداد ١٤٠١
@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
📚 تدریس کتاب «دروس في علم الأصول» شهيد صدر 🎤 الحلقة الأولى ❎ جلسه ۱۱ 📆 ۲۴ مرداد ١٤٠١ @fegh_osoul
در این فایل صوتی سه مطلب اساسی نیز تشريح و توضیح داده شد:
💠 عدم امکان نظریه پردازی اسلامی توسط «غیر مجتهد» در هیچ علمی از علوم اسلامی، مانند کلام، فقه، تفسیر و... .
💠 عدم حجیت و اعتبار و عدم جوازِ اسناد و انتسابِ یافته های پژوهشیِ شخصِ «غیر مجتهد» به شارع تبارک و تعالی.
💠 چرایی ضرورت «اجتهاد» در دو علم «اصول» و «فقه» برای نظریه پردازی در هر علمی از علوم اسلامی...
📚 چرایی به وجود آمدن زبان و لغات، و معنای حجیت ظهور
توضیح این مطلب نیاز به بیان چند نکته دارد:
💠 انسان ناچار و ناگزیر است از آن که در اجتماع انسانی با دیگر انسانها ارتباط برقرار کند تا بتواند رفع حاجت کرده و دیگران را از مقصود و مرادش آگاه کند.
💠 بنا بر این، انسان برای ایجاد ارتباط با دیگران و به طور کلی برای ایجاد یک اجتماع انسانی، خود را ناگزیر دید که علامت ها و نشانه هایی برای مقاصد و معانی ذهنی قرار دهد تا با آن نشانه ها و علامت ها نیّات و مقاصد خود را به دیگران انتقال دهد و از مقاصد دیگران نیز آگاه شود و به طور کلی بتواند با دیگران ارتباط برقرار کرده و اجتماع انسانی -که مبتنی بر تعامل و ارتباط با دیگران است- را شکل دهد.
💠 بنا بر همین احساس نیاز، انسان ها «لغت» (زبان)، «نقش» و «خط» را اختراع و به عنوان یک نظام عام و همگانی در بین اجتماع انسانی برقرار کردند تا بتوانند به راحتی با استفاده از این سه عنصر اختراعی با دیگران ارتباط برقرار کنند و حتی با بتوانند مقاصد و نیّاتشان را به انسانهایی که در زمان یا مکان دیگر هستند یا خواهند بود برسانند و بفهمانند.
📌 این نظام ارتباطی در اجتماع باید یک ویژگی ضروری داشته باشد؛ آن ویژگی آن است که عام و همگانی باشد تا همه ی انسان ها بر یک اساس و بنا بر یک زبان و نقش و خط مشترک با هم تفهیم و تفهّم کنند؛ زیرا اگر قرار بر این باشد که هر انسانی زبان و خط خود را داشته باشد ارتباط و تعامل او با دیگران و دیگران با او مختل شده و گره ارتباط کور می شود و اجتماع به هم می ریزد.
📌 البته اختلاف انسان ها در زبان و خط در جای جای این دنیا که موجب به وجود آمدن زبان های گوناگونی مانند عربی، فارسی، انگلیسی، اسپانیولی، ترکی، کردی، عبری و... شده است به نوبه ی خود مناشئ گوناگون دارد، اما وجود چنین زبان های رنگارنگی هیچ گاه موجب از دست رفتن نیازهای بشری نشده است، زیرا اهل هر زبانی در طول تاریخ، خود یک اجتماع انسانی بوده اند که در قالب همان زبان می توانستند با اهل زبان خود ارتباط برقرار کرده و رفع نیاز کنند. پس ایجاد ارتباط و امکان رفع حاجت و شکل گیری نظام اجتماعی هیچ گاه موجب این نیست که حتما باید همه ی انسان ها تنها و تنها یک زبان مشترک داشته باشند، و بهترین دلیل این نیز چیزی است که در طول تاریخ بشر تا به امروز اتفاق افتاده است.
💠 حال که انسانها در اجتماع خود در قالب یک نظام عام و همگانی زبان های گوناگون را اختراع و وضع کردند، در مرحله ی ایجاد ارتباط نیز چاره ای ندارند جز آن که بر اساس همان نظام لغوی عام و همگانی سخن بگویند و بنویسند، زیرا اگر نظام لغوی عام و همگانی و اجتماعی خود را کنار بگذارند در واقع باید اجتماع را کنار گذاشته و قید ارتباط با دیگران را بزنند.
پس، انسان ها در اجتماع ناچارند که بر اساس نظام عام و همگانی زبان خود سخن بگویند و بنویسند، و همچنین ناچارند که بر اساس همان نظامِ عامِ زبانی سخن دیگران را تفسیر کنند و بفهمند.
این منشا و معنای دقیق «حجیت ظهور» است.
@fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به سوال و نقد مکتوب خواهر گرامی خانم زورمند 🔳
❓در حالت اول از سه حالتی که مرحوم شهید صدر در ذیل «تطبیقات حجیة الظهور» در الحلقة الأولى مطرح کردند معنای حقیقی، نصّی و قطعی است، زیرا فرض بر این است که هیچ معناى حقيقی و مجازی جز همان یک معنای حقیقی برای لفظ وجود ندارد، و چون هیچ معنای محتملی غیر از معنای حقیقی در میان نیست، پس، اصالت ظهور معنا نمی دهد.
📚 پاسخ: هر جا که «کلمه» و لفظ وجود دارد جای اجرای «اصالت ظهور» است. چه دلالت آن کلمه بر معنا، ظنی باشد، و چه قطعی و نصیّ.
هر جا لفظی در یک معنا ظاهر باشد و دلالت بر آن داشته باشد، جای اصالت ظهور است که البته آنجا که دلالتش بر معنا نصی و قطعی باشد حجیتش ذاتی است، و آن جا که دلالتش ظنّی و ناقص باشد نیاز به جعل حجیت از جانب شارع دارد.
پس، اصالت ظهور یعنی اصل و اساس بودن معنای ظاهری در تفسیر و فهم لفظ.
♦ البته در تعابیر اصولیان گاهی اصطلاح «ظاهر» در مقابل «نصّ» است، اما وجهی ندارد که ظهور در مقابل نصّ باشد، زیرا معنای نصّی نیز ظهور دارد و بدیهی است که ظهورش تامّ و تمام است و در مرتبه ی بالاتری از ظهور ظنی و ناقص قرار دارد.
📝 @fegh_osoul_rafiee
#مقام_اثبات
#مقام_ثبوت
#تطابق_اثبات_و_ثبوت
📚 حجیت ظواهر، و تطابق بین مقام «اثبات» و «ثبوت»
شهید صدر در حلقات در بحث حجیت ظهور عرفی به قاعده ای استناد می کند که در زبان ایشان به تطابق بین مقام اثبات و ثبوت معروف است.
مراد ایشان از «مقام اثبات» مرحله ی ظهورات عرفی کلام است که مبتنی بر نظام لغوی عام و همگانی ای است که در بین اهل لغت برقرار است. و «مقام ثبوت» نیز مرحله ی قصد و نیت درونی متکلم است؛ یعنی همان مراد جدّی و واقعی در نفس او.
اما ارتباط بین این دو مقام اینجاست که مقام اثبات قرار است پرده از مقام ثبوت بردارد. و به بیان دیگر، مقام اثبات، مقام ابراز مراد جدّی متکلم است.
و بنا بر آنچه در مورد ضرورت شکل گیری نظامهای لغوی همگانی و عام توضیح داده شد ضروری است که بین مقام اثبات و ثبوت تطابق برقرار باشد، یعنی اصل ضروری عقلائى حکم می کند که ظهورات عرفی کلام متکلم حکیم و عاقل، همان مراد جدّی و واقعی او نیز بوده است.
این، یعنی همان تطابق بین مقام اثبات و ثبوت که «حجیت ظواهر» را در پی دارد.
📝 @fegh_osoul_rafiee
#حجیت_ظهور
#عرفیات
#شرعیات
📚 آنچه تا به حال گفته شده بود به طور روشن اثبات کرد که ظهورات عرفی در میان اهل محاوره ضرورتاً حجت است، به طوری که اگر ظهورات عامّ و عرفی کلام هر متکلمی حجت و معیار تفسیر آن کلام نباشد نظام اجتماعی بشر از هم پاشیده و مختل خواهد شد.
اما این مطلب تنها «حجیت عرفی ظهورات عرفی را تنها در عرفیات و محاوراتِ روزمره» اثبات می کند، اما «حجیتِ شرعیِ ظهوراتِ عرفی در محدوده ی شرعیات و بیانات شرعی» تا این مرحله از استدلال اثبات نمی شود؛ از این رو، برای اثبات «حجیتِ شرعیِ ظهوراتِ عرفی در محدوده ی شرعیات و بیانات شرعی» باید قدم دیگری را نیز برداشت و به پرسش اساسی تری پاسخ داد.
🔍 و اما پرسش اساسی...
♦ پرسش اساسی اینجاست که شارع اقدس به عنوان نهاد الهی قانون گذاری حتماً لازم است که همان نظام لغوی عام و همگانیِ پذیرفته شده ی توسط اهل لغت را بپذیرد؟
آیا ضروری است که شارع نیز مانند یکی از اهل عرف و اهل لغت بر اساس ظهورات عام و عرفیِ مردم با آنان سخن بگوید؟
آیا شارع باید با زبان و الفاظِ شناخته شده ی بین اهل عرف احکام را به آنان برساند؟
آیا مشکل و محذوری دارد که شارع با زبان و الفاظ دیگری که خود اختراع کرده است با آنان سخن بگوید و احکام را برساند؟
آیا مشکلی دارد که شارع با آوردن شریعت نو و جدید، یک فرهنگ لغات جدید و یک زبان اختراعی جدیدی را نیز عرضه کند و بر مکلفان واجب کند که تنها و تنها باید از طریق زبان اختراعی شارع احکام شریعتِ او را بفهمند؟
🔑 و اما پاسخ...
📝 @fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#حجیت_ظهور #عرفیات #شرعیات 📚 آنچه تا به حال گفته شده بود به طور روشن اثبات کرد که ظهورات عرفی در می
با کمال تواضع و فروتنی در مقابل همه ی بزرگواران، پاسخ را با کمی تاخیر بیان خواهیم کرد تا شما بزرگواران هم کمی تامل و تفکر بفرمایید...
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#حجیت_ظهور #عرفیات #شرعیات 📚 آنچه تا به حال گفته شده بود به طور روشن اثبات کرد که ظهورات عرفی در می
🔲 پاسخ برادر عزیزم آقای سید محمد حسین باقری (دانشجوی رشته ی حقوق دانشگاه امام صادق علیه السلام)👇👇👇👇👇👇
سلام و رحمت الله
در پاسخ به پرسش اخیرالذکر در کانال به نظر می آید مرحوم مظفر این مساله را به خوبی پاسخ داده اند، بدین نحو که همه جا بنای عقلا از ۲ مقدمه تشکیل شده است:
یکم، همین مساله که سیره عقلا این است که مثلا در محل بحث ما الفاظ را حمل بر معانی ظاهر در عرف نمایند.
دوم، اینکه شارع مقدس هم آن را امضاء کرده است (و لابد ان یحکم الشارع بحکمهم لانه منهم، بل رئیسهم فهو بما هو عاقل بل خالق العقل کسائر العقلاء)
حال از کجا میگوئیم امضاء نموده است؟
از آنجا که اگر شارع مقدس این «بناء عقلاء» را و این «تطابق مقام اثبات و ثبوت» در عرف را [طبق بیان شهید صدر] نمیپذیرفت باید مردم را در محدوده الفاظ شرعیه ردع و منع مینمود و یا طریقت جدیدی در برداشت از آنجا تبیین مینمود [و الا نقض غرض میشد]. و اللازم باطل فالملزوم مثله...
(و لابد ان الشارع قد امضی هذا البناء و جری فی خطاباته علی طریقتهم هذه، و الا لزجرنا و نهانا عن هذا البناء فی خصوص خطاباته، او لبین لنا طریقته لو کان غیر طریقتهم طریقه خاصه یجب اتباعها الخ).
🔳 پاسخ به سوال خواهر گرامی خانم زورمند 🔳
❓سلام علیکم! در بحث اجماع شهید فرمودند: «قد اتفقوا جمیعاً علی هذه الفتوی»؛ سوال بنده این است که اتفاق فقهای یک عصر مراد است، یا تمام عصرها از عصر نص تا الان؟
📚 پاسخ: بنا بر مذهب فقهی امامیه آن چه در اجماع مهم است، کشف از رای و نظر معصوم (علیه السلام) است، و این مهمّ دارای دو ویژگی است:
❎ ۱- اجماع باید در بين متقدمین از فقهاء حاصل شده باشد؛ زیرا اجماع متاخرین یا مبتنی بر اجماع متقدمان است و یا معتمَد بر آیه یا روایت یا دلیل عقلی است که در نزد ما نیز هست و ما خود می توانیم از آن مستقیما استظهار کرده، یا آن را تعقل کنیم.
و البته این که فقیهان متقدم دقیقا تا چه عصری «متقدم» تلقی می شوند نیز نیاز به دراست و بررسی دارد، اما برخی فقهای تا عصر شیخ طوسی یا فقهای تا عصر زمان محقق حلی را متقدم می نامند.
❎ ۲- نیازی به اتفاق الکلّ ندارد، بلکه کاشفیت آن مهم است ولو در بین فقهاء فقیهِ مخالفِ با اجماع نیز وجود داشته باشد.
📝 @fegh_osoul_rafiee