من به نادرستی رشتۀ حقوق را برگزیده بودم؛ خطائی که البته تا پایان آن را پیگرفتم!
✍️ هر کتابی خود، داستانی دارد و تاریخی! سالها پیش هنگامی که دست در کار نگارش پایاننامۀ دورۀ کارشناسی ارشد بودم، «گرفتار» #انسانشناسی شدم؛ دریافته بودم که نظامها و ساختارهای حقوقی سخت مثأثر از بنیادها هستند، بنیادهائی که در طول تاریخ، اندک اندک خود را برکشیدهاند و روبنا را ساختهاند.
👤 یکی از مهمترین و اثرگذارترین این بنیادها، فهم و رویکرد انسان به خودش، به این هستی شگفتانگیز، به #انسان است. آیا «انسان» وجود دارد؟ (نوع مشترکی به نام «انسان» هست؟) ما کیستیم؟ سرشت ما چیست؟ نیک یا بد؟ در آغاز چه بودهایم؟ در پایان چه خواهیم بود؟ مجبوریم که چنان باشیم یا مختاریم؟ نیکبختی و سعادت ما در چیست؟
💫 ما دل در گرو #ولایت امامانی داریم که آنان را معصوم و هادی میدانیم؛ سخنانشان برای ما حجت است، تکیهگاه است. پس شایسته بود و هست که برای یافتن پاسخِ پرسشهائی به این سترگی، سَری به دریای دانششان بزنیم.
📜 بازگشت و سرزدن به و جستجو در سخنان آنان، روش و شیوهای میجست، این شد که نوشتهای سامان یافت تا امکان و روش رجوع به آن سخنان نورانی از سوی نویسنده روشن شود (کتابی است در دست نشر).
[👈 کتاب «امکان و روش اعتماد به روایات»]
📖 از سوئی، ما در دانشگاه آموزش دیده بودیم و با آثار بزرگانی چون استاد شهید مطهری (ره) آشنا بودیم، از سَر علاقه کتب اندیشمدان حوزۀ #انسانشناسی را نیز میخوانیدم، تقریباً تمامی این آثار از مفهومی بنیادین در اندیشة دینی سخن میگفتند که «امّ المسائل» شناخت دین و انسان بود: «فطرت»، فطرت به مثابۀ هستۀ اصلی انسان، چنان توانی داشت تا رویکرد #انسانشناسی_اسلامی را سر و سامان دهد و در برابر تئوریهای غربی و شرقی انسانشناختی سکولار بایستد.
👀 اما مدعیات رویکرد فطرت مدعیاتی بود که با #تجربۀ روزمرۀ ما، با دادههای #تاریخی، و حتی با #روایتی که بر کل تاریخ از منظر دینی حاکم بود، سازگار نمینمود؛ 😕
🌪 نبود سازگاری، پژوهشگر را به این سوی میکشاند تا با خوانش دوباره منابع اصیل و دستِ اول، میزان قوت نظریه را بسنجد. این انگیزهای بود برای آغاز تحقیقی در منابع روائی شیعه در موضوع «انسان».
🌤 اما به آرامی برای نویسنده روشن شد که پایهایترین معنائی که در روایات برای توضیح بنیاد هستی و سرشت انسان و به تبع، توانائی عقل و نیروهای هستیاش در رسیدن به سعادت و نیکبختی به کار برده میشود، واژۀ «طینت» است و دیگر واژگان و معانی به پیروی از این پایه و ای بسا برای توضیح و روشن ساختنش به کار برده میشود.
☀️ در ادبیات روائی شیعی، «طینتها» هستند که عهدهدار بیان چگونگی خلق انسان، کیستی و سرشت انسان هستند و «فطرت» جنبۀ کاملاً فرعی دارد؛
💡رویکرد #طینت، علیرغم اشکالات ابتدائی که در ذهن ایجاد میکند (که مشهورترینشان بحث جبر است) مضامین کم و بیش روشن و قابل دفاعی دارد و برخلاف رویکرد فطرت، میتواند بسیاری از پدیدههای انسانی در تاریخ و تجربۀ زیستۀ بشری را تبیین نماید و با خوانش کلی روایات از تاریخ انبیاء، آغاز جهان و پایان آن، همساز است.
🔮 شاید به دلایل تاریخی و اجتماعی، معتقدان به «رویکرد فطرت»، فهمی نادرست از روایات فطرت داشتهاند و مفاهیمی را از روایات برداشت نمودهاند که منظور و مقصود روایات نبوده است و نه تنها با احادیث طینت، ارواح و قلوب مخالف است بلکه با مضامین روایات فطرت نیز سازگار نیست. 🙄
🚶🏻♂️یکی از #مشکلات توضیح رویکرد #طینت، مشکل بودن ساخت انگارهها و استعارات متناسب با مفاهیمش است... نظریۀ فطرت غالباً از انسان به مثابۀ «دانه» استفاده کرده است؛ انسان چون دانۀ یک گیاه، در خود «استعداد» رسیدن به یک وجود کامل را دارا است و تنها کافی است تا از این دانه مراقبت شود تا به کمال خود برسد، و الا انحرافات، عارضی هستند ... اما استعاره ساختن برای طینتها مشکل است؛ شاید یکی از انگارههای ممکن، انگارۀ انسان به مثابۀ «مسافر» باشد.
📚 بخشهایی منتخب از #پیشگفتار کتاب «انسانشناسی روائی: طینت یا فطرت» (در دست انتشار)
✍️ به قلم دکتر عطاءالله بیگدلی
@Elm_Tamadon