🔹انسان است دیگر...عجول و لجوج!
🔹انسان موجود عجیبی است؛ آنقدر عجیب که شاید تنها موجودی باشد که دامنۀ تناقضات رفتاریاش اینقدر زیاد است. ادعا میکند روشنفکر است؛ اما در همان حال چراغ عقلش را خاموش میکند، بر طبل میدانم میدانم میکوبد؛ اما سرنا را از سر گشادش مینوازد، و یا با اینکه وانمود میکند به امور مسلط است، قیمهها را توی ماست میریزد. نمونه روشن این تناقضات را در واکنشهای مردم به طرح صیانت فضای مجازی میتوان دید.
🔹در یکی از کانالهای پر مخاطب تلگرام که بیش از یک میلیون عضو دارد، پیامی دربارۀ طرح صیانت فضای مجازی دیدم. به قسمت نظرات مخاطبان رفتم تا واکنشهای آنها را دربارۀ این طرح ببینم. تقریبا اکثریت نظر منفی به این طرح داشتند. برخی گله میکردند که چرا میخواهند بین مردم دیوار بکشند! برخی دیگر نیز از تعطیلی کسب و کارهای میگفتند و شکوههایی از این دست. تا اینجای کار من به آنها حق میدادم؛ اما آنچه باعث شگفتیام شد این بود که در بین اعضای کانال افرادی بودند فارغ از این که چه گفتوگویی در جریان است، لینک فیلمهای مستهجن به اشتراک میگذاشتند و برای این که در باغ سبزی هم نشان بدهند عکسهای کاملا برهنه در صفحه شخصی خود به نمایش گذاشته بودند. با خود گفتم آفتاب آمد دلیل آفتاب! اگر مردم دنبال دلیلی میگردند که فضای مجازی آلوده است، همین نمونهاش! اگر بازهم دلیلی میخواهند برای ضرورت سر و سامان دادن فضای مجازی بازهم همین دلیلش!
با اینکه مخاطب امروزی به وضوح آسیب رها بودن فضای مجازی را در مقابل چشمان خود میبیند؛ اما بازهم در واکنش به طرحی که اصلا از آن آگاهی ندارد، نالۀ میکند که وای اینترنت از دست رفت! در این بین، برخی نیز هستند که همه چیز را به این طرح ربط میدهند از واکسن و کرونا و آب و برق گرفته تا نظامی بودن فروغی مدال آورنده المپیک!
@fekreshanbe
🔹خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
🔹«زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست/ هر کسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود/ صحنه پیوسته بجاست/خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد» بدون تردید این شعر دربردارنده یکی از بهترین درسها برای این روزهاست. روزهایی که قدرت در حال دست به دست شدن است؛ پاستورنشین سابق جای خود را به رئیس جمهوری فعلی میدهد، شخص جدیدی به عنوان شهردار تهران راهی خیابان بهشت میشود و صدها نفر که در سرتاسر کشور به صندلیهای شورای شهر و روستا تکیه میزنند.
چه زود گذشت. انگار همین دیروز بود که رئیس جمهور اسبق و سابق آمدند و قیل و قال کردند و رفتند. همین یک درس کافی است تا همه کسانی که گوی قدرت به دامن آنها افتاده فراموش نکنند که این فرصت کوتاهی است که در اختیار آنها قرار داده شده است تا صحنه هنرمندی آنها باشد. کاش که بدانند آن همه گذشت و این نیز بگذرد. و ای کاش به خاطر داشته باشند شنبهای در پیش است که زنگ حساب دارد... فاعتبروا یا اولی الابصار!
@fekreshanbe
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 شب سوم محرم همیشه برایم رنگ و بویی متفاوتی داشته و دارد. شب سوم، شب سهساله است. شنیدهام ورودی حرمش این تک بیت را نوشتهاند: «آن کو در این مزار شریف آرمیده است/امالبکاء رقیه محنت کشیده است»
🔹 امشب روضۀ سه ساله خواندم. پیرغلامی بعد جلسه به من گفت: «در حرمش نیاز به روضهخوان نیست؛ فقط باید نشست و گریست»... اللهم الرزقنا حرم... .
@fekreshanbe
audio_۲۰۲۱_۰۹_۰۲_۱۶_۰۴_۴۶.mp3
134.6K
🌺کتاب خوانی از کارهای اصلی زندگی است. این را باید همه مان بفهمیم و باور کنیم.
١٣٨٩/٠٢/٢٢
#کتابخوانی
#فرهنگ_کتابخوانی
#امام_خامنهای
#روضه
ورود به دروازه ساعات
🌑🌑🌑
هی سنگ هاست بر سرِ سرها یکی یکی
...وقتی که می برند ز درها یکی یکی
خم گشته ست قامت زنها دو تا دو تا
وقتی که می رسند شررها یکی یکی
هر سنگ اگر که بر سرِ سرها نیامده ست
پس سوی #زینب ست ثمرها یکی یکی
چون سرو می روند به میدان کارزار
مثل #رقیه سینه سپرها یکی یکی
پوشانده اند در دل نامردمان شام
با آستین خویش قمرها یکی یکی
آسان که نیست گفتن این حرفها... ببین
بر روی بام هلهله گرها یکی یکی
از بیست روز قبل به حالا چنین نبود
از شهر می دهند خبرها یکی یکی
باید که از میانه ی بازار رد شوند
تاریک گشته اند قمرها یکی یکی
«بابا سلام وعده ی ما مجلس حرام
آنجا که خیزران و دُرر ها یکی یکی...»
🌑🌑🌑
#روح_الله_عمران #غزل استقبال #رقیه #یا_زینب
https://eitaa.com/bedaheh_110
🔹خستهنباشی دلاور!
🔹چرا برخی از خبرگزاریها، روزنامهها و سایتهای خبری با اقبال عمومی روبرو میشوند و برخی دیگر نه؟ چرا مخاطبان به تعدادی از بنگاههای خبری روی خوش نشان میدهند و به تعداد دیگر نه؟ عوامل گوناگونی در موفقیت یک رسانه نقش دارند و بدون تردید، «تازگی خبر» یکی از این عوامل است. اهل فن ارزش یک خبر را به تازگی آن میسنجند؛ هر چه فاصلۀ انتشار خبر با زمان وقوع آن کمتر، ارزش آن بیشتر. این اصلی است که بسیاری از خبرگزاریهای ریشهدار و غولهای رسانهای، آن را رعایت میکنند. این اصل برای برخی از خبرگزاریها چنان مهم است که برای بازتاب یک رویداد خبرنگار اعزام میکنند و آن واقعه را به صورت زنده و مستقیم پوشش میدهند. در چند دهه قبل شاید روزها طول میکشید تا یک خبر از کشوری به کشور دیگر و یا شهری به شهر دیگر برسد؛ اما اکنون در عصری زندگی میکنیم که اخبار در کسری از ثانیه به دورترین نقاط دنیا مخابره میشود.
با وجود این، برخی از خبرگزاریها -مثلا آنهایی که اسم حوزه را یدک میکشند- اخبار را لاکپشتی منتشر میکنند. خبری که دو روز پیش منتشر شده و موج سینوسی آن نیز خوابیده، تازه نامبردگان یادشان میافتد که فلان اتفاق افتاده است! خبری که پیرزنان روستایی در دورترین نقاط آن را شنیدهاند و لالایی اش را برای نوههای خود خواندهاند! گاهی نیز واکنش آنها به رویدادهای حوزوی مثل نوش دارو پس از مرگ سهراب است. چرا باید خبرگزاریهای غیر حوزوی خبرهای حوزه را زودتر پوشش دهند و نسبت به خبرهای درونحوزوی واکنش سریعتری داشته باشند؟!
یکی از استادان در کلاسهای یادداشتنویسی روی این اصل بسیار تاکید میکرد. ایشان میگفت: در بین ما رسانهایها، در انتشار سریعتر یک خبر رقابت وجود دارد. هر کسی یک خبر را زودتر از دیگران منتشر کند، او برنده است. اگر کسی خبری را بعد از انتشارِ دیگری، روی رسانهٔ خود قرار دهد و گمان کند که خودش اولین کسی است که این خبر را منتشر کرده، با شوخی به او زنگ میزنند و میگویند: «خسته نباشی دلاور!»
@fekreshanbe
🔹مرثیهای از سرِ درد
🔹چند روزی است با طلبۀ باصفا و بااخلاصی همکلاس شدهام. یک کوچه آن طرفتر ما زندگی میکند. در این مدت کوتاهی که با او همنشین و هم صحبت شدهام، دریافتم طلبۀ فاضل و باسوادی است. از آن طلبههایی است که «هر بیشه گمان مبر که خالی است، باشد که پلنگی نهفته باشد». چند سال ممتاز حوزۀ علمیه بوده و سطح چهار را هم تمام کرده است. جالب است که همه نمرات امتحان شفاهی درس خارج را ۱۸ و ۱۹ گرفته و پایاننامۀ سطح چهار را با نمره بیست دفاع کردهاست. دوستانی که صابون امتحان شفاهی به تنشان خورده میدانند که نمره بالا گرفتن در امتحان شفاهی حکمِ دست ما کوتاه و خرما بر نخیل را دارد. از کسانی این نمرات را گرفته که نمرۀ قبولی گرفتن از آنها برای برخی آرزوست!
دیروز در راه برگشت از کلاس جملهای را با لحن و حس خاصی به زبان جاری کرد که تکانم داد. او در حالی که به روبرو خیره شده بود، گفت: «حاج آقا! من وظیفهام را در قبال حوزه انجام دادم ولی حوزه وظیفهاش را نه!» ادامه داد که سالهای قبل تدریسی داشتم که امسال آن را هم دریغ کردند. البته این را هم اضافه کرد که از تدریس در حوزه برای کسی آبی گرم نمیشود؛ چون چیز دندانگیری در برابر آن نمیدهند. ولی با این حال، دلخوشی خود و همسرش همین تدریسی بوده که الان ندارد. به قول خودش تمام امید همسرش این تدریس بود و فکر میکرده بالاخره تدریس، گشایشی در زندگی آنها ایجاد میکند. حالا اما، این چراغ نیز خاموش شده است.
در تمام مسیر همه گوش بودم و به حرفهایش فکر میکردم. خوش نداشتم این سوال کلیشهای را بپرسم که چرا حوزه برای طلبهها کاری نمیکند؛ اما تمام راهکارها و اشکالاتی که به ذهنم خطور میکرد به «دارالشفاء» ختم میشد. دارالشفایی که خواست طلاب این است که اگر درمان نمیکند، کور هم نکند! شاید این حرف به مذاق برخی تلخ و گزنده به نظر برسد ولی نباید به واقعیت نیز چشم بست. پدرم مثال زیبایی میزد. میگفت:«اگر بچهای در بیرون خانه از دیگران کتک بخورد ولی پدرش در خانه حامی او باشد، شکست نمیخورد و دیر یا زود روی پای خود میایستد؛ ولی بچهای که در کوچه کتک بخورد و در خانه هم از تکیهگاهی چون پدر محروم باشد، محکوم به شکست و فناست.» درست یا غلط، بسیاری از طلاب بر این باورند که حوزه آنها را رها کرده است. اگر پای درد دل آنها بنشینی شاه بیت مرثیه آنها این است که بزرگان از حال ما بیخبرند و سری به ما نمیزنند. این نیز گفتنی است شاید برخی گمان کنند که مشکل طلاب معیشتی است. هر چند این نیز دردی از دردهای آنان است ولی دغدغه اصلی آنها این است که چه خواهد شد؟ نگرانی آنها این است که برای خود مقصدی نمییابند. اگر مقصدی برای آنها باشد با گامهای لرزان هم که شده خود را به آن میرسانند؛ اما کو مقصد؟! همیشه به خود میگویند: کجا بروم؟ چکار کنم؟ کجا میتوانم ثمرات تلاش این سالها را ببینم؟ در یک کلام مشکل طلاب این است که اندک امیدی به برون رفت از مشکل خود ندارند.
در این روزگار که جامعه نسبت به طلبهها بیمهر شده، کمترین چشمداشت این است که حوزه آنها را از آغوش گرم خود محروم نکند. روزی جوانان و نوجوانانی به امیدی در این وادی گام نهادند و امروز با تک تک سلولهای خود حس میکنند در جادۀ یک طرفهای افتادهاند که نه راه پیش دارند و نه راه پس!
@fekreshanbe
🔹 ناخدایِ باخدا
🔹آشنایی من با علامهٔ حسنزاده آملی(ره) به پانزده سال پیش برمیگردد. آن هم به زمانی که چشمم به این سخن علامه در گوشه یک مجله افتاد: «الهی، شنیدم که فرمودی: چه کنم با مشتی خاک مگر بیامرزم.» این جمله مثل مغناطیس من را به خود جذب کرد. آن زمان دفتری داشتم که جملات زیبا و دلنشین را توی آن مینوشتم. شیرینی این جملۀ حکیمانه به قدری به زبانم مزه کرد که آن را از گوشه مجله قیچی کردم و به دفترم چسباندم. از آن روز به بعد افتادم به دنبال خرید کتاب «الهینامه» و آخر سر هم یک نسخهٔ آن را از بوستان کتاب تهیه کردم.
وقتی خبر رحلت علامه را شنیدم خاطرهٔ آن روز برایم زنده شد. میدانستم جملاتی از الهی نامه را در دفترم یادداشت کردهام. چند روزی بود دلم پیش آن دفتر بود ولی پیدایش نمیکردم. دیشب بیخوابی و فکر و خیالش، من را به انباری کشاند و بالاخره آن را در میان کتابهای زمان دانشجویی پیدا کردم. با این که پانزده سال از آن روز گذشته بود؛ اما گرد زمان کهنهاش نکرده بود و همان تازگی و طراوت سابق را برایم داشت.
بعد از درگذشت این عالم پارسا شنیدم برخی به نیش و کنایه گفتند که فلانی(حسنزاده) چه و چه! نمیدانم غرض این عده از این حرفها چیست؛ اما بدانند آن مرحوم هیچ ادعایی نداشت که خود میگفت: «الهی، حسنزاده آدم زاده است، چگونه دعوی بیگناهی کند؟!» و بدانند این وصلۀ ناجورِ نا خدایی به این ناخدایِ باخدا نمیچسبد: «الهی چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم»
@fekreshanbe
۲۸ صفر یکی از خاطره انگیزترین روزهای دوران کودکیام است. پدرم هر ساله در این روز کارهای کشاورزی را تعطیل میکرد و ما را به زیارت یکی از امامزادگان میبرد. اینکه مقصد ما حرم کدام امامزاده باشد به وضع مالی پدرم در آن سال، گرمی و سردی هوا و پیشنهاد مادرم بستگی داشت. در هر حال، مقصد هر کجا که بود به ما خیلی خوش میگذشت. حرمهایی که جاهای زیادی برای سرک کشیدن ما داشت و هیچگاه با یک روز بازی از جاذبه و هیجان آن کاسته نمیشد. آن موقع نمیدانستم فلسفۀ این سفرها و زیارتها چیست و من فقط غرق در افکار و رویاهای کودکانه بودم، اما بعدها که بزرگ شدم فهمیدم پدرم این گونه میخواسته ما را با پیامبر(ص) و خاندانش آشنا کند.
وقتی به کار پدرم فکر میکنم میبینم مسیر مناسبی را برگزیده بود؛ چرا که این کار در کتابهای تربیتی، از جمله روشهای رفتاری آشنایی کودکان با اهل بیت(ع) است.
@fekreshanbe
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 داشتن ذوق یکی از پایههای نویسندگی است. راههای پرورش و افزایش ذوقِ نویسندگی هم بسیار است. یکی از این روشها انس پیوسته و لذتجویانهٔ شعر است؛ هر گونه شعری و از هر شاعری و به هر انگیزهای. (ر.ک: بهتر بنویسیم، رضا بابایی، ص ۱۹-۲۳)
غزلی زیبا در محفل دیدار شاعران با رهبری(حفظه الله)
#بنویسیم
@fekreshanbe
🔹 تندر کشتی چند امتیازی بود؟!
🔹«نان پدر و شیر مادر حلالت قهرمان!»؛ این جلمهای بود که در روزهای گذشته بارها و بارها از هادی عامل، گزارشگر دوستداشتنی کشتی شنیده شد. جملهای که هر بار، یک ملت را به هیجان میآورد و حکایت از یک برد شیرین داشت. هفتهای که گذشت رقابتهای جهانی کشتی آزاد و فرنگی در نروژ برگزار شد و کشتیگیران کشورمان توانستند مدالهای رنگارنگی را از این آوردگاه جهانی صید کنند. آنها خاطرۀ دلانگیزی از خود بجای گذاشتند و نشان دادند که کشتی میتواند لبخند را روی لبهای مردم بنشاند، اخلاق را به جامعه سرازیر کند، روح توانمندی را به جوانان بدمد و از همه مهمتر هنرمندی ایران اسلامی را بیش از پیش مقابل چشم جهانیان به نمایش بگذارد.
با این که مردم نجیب کشورمان در این برهۀ زمانی سختیهای زیادی را تحمل میکنند و کمتر خبر امیدبخشی میشنوند، ایستادن روی سکوهای قهرمانی حال خوب را برای این مردم به ارمغان آورد. عدۀ زیادی جلوی خانۀ دوبندهپوشان جمع شدند و پایکوبی کردند و بسیاری نیز به خیابانها ریختند و فریاد شادی سردادند. این حس خوب به اینجا ختم نشد و مردم فوج فوج برای استقبال از قهرمانان خود به فرودگاه هجوم آوردند و آنها را گام به گام تا منزل بدرقه کردند. حس خوبی که جوان ویلچری را از اردبیل به جویبار کشاند تا قهرمانی حسن یزدانی را به او تبریک بگوید! این شادی به اندازهای بود که رهبر معظم انقلاب در هر دو پیام خود به کشتیگیران آزاد و فرنگی به آن اشاره کردند.
ملیپوشان کشورمان در میدان اخلاق نیز خوش درخشیدند. توکل به خدا، مدد گرفتن از ائمه اطهار(ع)، ادب به مردم، احترام به مادر، تواضع، دستٰگیری از رقیب و... نمونهای از مفاهیم ارزندهای بود که در کلام و مرام قهرمانان به چشم میآمد. البته این چیز تازهای نیست، چرا که از دیرباز در این مرز و بوم، قهرمانی با پهلوانی همنشین بوده است. افرادی مانند جهان پهلوان تختی از پیشگامان این عرصه بودند و افراد نامدار دیگری قدم در جای پای او گذاشتهاند. اینکه مربیان کشورمان ورزشکار فلسطینی را که تنها به این رقابتها آمده بود، تمرین دادند، برخواسته از همین رسم مردانگی است.
این افتخارآفرینی در حالی به دست آمد که در چهل سالی که از انقلاب گذشته، عدهای همنوا با دشمن دائم در گوش جوانان ما آیۀ یاس میخواندند و میگفتند: «شما نمیتوانید». با این حال، کشتی هر آنچه را دشمن بافته بود رشته کرد و به همگان ثابت نمود هیچ قلهای نیست که برای ما فتح نشدنی باشد. در حقیقت این رقابتها درس عملی برای تحقق شعار« ما میتوانیم» بود. سالهای قبل متاسفانه برخی توانمندی کشور را به پخت آبکوشت بزباش تقلیل داده بودند و چنان وانمود میکردند که سرنوشت محتوم ما این است، ولی کشتی گیران ما این تفکر را با عمل خود ضربه فنی کردند.
تردیدی نیست که قدرت رسانهای جهان در اختیار تعداد محدودی از کشورهاست و این نیز به آنها این امکان را میدهد که دیگر ملتها را سانسور کنند. با این وصف، رقابتهای جهانیِ اسلو فرصت مناسبی برای کشتی کشورمان فراهم کرد تا بدخواهان را با تندرهای غیرتمندانه خود خاک کند؛ چرا که این رقابتها به صورت زنده در سرتاسر جهان پخش میشد و قدرتهای رسانهای کمتر میتوانستند اخبار مسابقات را گزینشی منتشر کنند.
عشق و علاقه به اسطورهها و قهرمانی ریشه در فطرت انسانها دارد و کسب مدال قهرمانی این حس خداداد را به جوشش درمیآورد. علاوه بر این، قهرمانان الگوهایی هستند که با رفتار خود مردم را به نیکی دعوت میکنند و بر همین پایه، تقویت این الگوها از سوی مسئولان، گامی است در گسترش اخلاق و فرهنگ ایرانی اسلامی.
@fekreshanbe