eitaa logo
فِي الحِکمَة
934 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 : کافران را دوست ميدارم، از اين وجه که دعوي دوستي نميکنند. ميگويند:آري کافريم، دشمنيم. اکنون دوستيش تعليم دهيم، يگانگيش بياموزيم. اما اينکه دعوي ميکند که من دوستم و نيست، پر خطر است. 📚مقالات شمس تبريزي، دفتر اول. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
💠هجوم لشکر حُسن #معشوق به صفات وجودي #عاشق: 🌸شهسوار #عشق، چون خواهد که مملکت وجود عاشق را مرکز رايا
💠 : 🔹عشق در همه ساری ست ناگزیر جمله ی اشیاست، و کیف تنکر العشق و ما فی الوجود الا هو، و لو لا الحب ما ظهر ما ظهر، فبالحب ظهر الحب سار فیه، بل هو الحب کله (چگونه حقیقت عشق را منکر میشوی در حالی که در وجود جز آن نیست، و اگر نبودی آنچه که ظاهر گشته، عیان و نمایان نشدی، پس آنچه پیدا شده به عشق است که ظاهر گشته، و عشق در آن سریان دارد، بلکه آنچه پیداست جملگی عشق است.)، ذات محب ، و عشق او ، محال است که مرتفع شود بلکه تعلق او نقل شود از محبوبی به محبوبی دیگر.. نقل فوادک حیث شئت من الهوی ما الحب الا للحبیب الاول 🔸قلبت را از روی عشق به هر جا که میخواهی بگردان، که عشقی جز (عشق به) معشوق اول (ذات احدیت حق تعالی) نیست. 🔹هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی و به هر چه روی آوری ، روی به او آورده باشی، اگر چه ندانی.. میل خلق جمله عالم تا ابد گر شناسند و اگر نه سوی توست جز تو را چون دوست نتوان داشتن دوستی دیگران بر بوی توست 🔸غیر او را نشاید که دوست دارند بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند بعد از که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن دوست دارند یا بهر احسان، و این هر دو غیر او را نیست. 🔹الا آن است که پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است، نظر مجنون هر چند که بر جمال لیلی ست، اما لیلی آینه ای بیش نیست، و لهذا قال: من عشق و عف و کتم ثم مات، مات شهیدا( کسی که عاشق شد و خود را نگهداشته و عفیف ماند، و (عشق و راز خود را ) کتمان کرد، و آنگاه مُرد، شهید مرده است). 🔹نظر مجنون از حسن لیلی بر جمالی ست که جز آن جمال همه قبیح است و اگر چه مجنون آن را نداند. ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد. آن را که به خود وجود نبود او را ز کجا جمال باشد؟؟ 🔸اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود میکند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می‌دارد. مرد عشق تو هم تویی که تویی دائما بر جمال خود نگران 🔹 پس بر مجنونی که نظرش در آینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود، که نظرش در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید. 📚 (لمعه ی هفتم) _____________________________________ 🔰اقول: مطلقا تکرار ناپذير است؛ و بعد از اسقاط اضافات (که بواسطه ي تعالي و تصاعد حاصل ميشود) وصول به معشوقه ي حقيقي از تعين ناسوتيه معشوقه ي مجازي ممکن است و اين است معناي از محبوبي به ديگر(أي ي حقيقي و نقل از به حقيقت)؛ آري عنت الوجوه للحي القيّوم... 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠مسئله و : 🔹 متاخر(ابوالبرکات/فخررازي): قائل به تباين به تمام ذات بين موجودات بودند که اين ديدگاه مستدعي و حقيقي بودن و اعتباري و انتزاعي بودن وحدت است؛ که منجر به ميگردد. اين ديدگاه که مشهور به است نافي توحيد است، چه رسد به تفريد و وحدت شخصي وجود. 🔹 و قول مياني صدرا: ملاصدرا در قول مياني وحدت و کثرت را حقيقي معرفي ميکند به اين بيان که رجوع کثرت به وحدت است و اساسا وجود واحد را و معرفي ميکند و قول مشاء متقدم هم به تصديق صدرا و به قرينه ي فهم عرفا از کلام ابن سينا همين بوده. اين قرائت معروف به ميباشد و اگرچه به قول عرفا نزديک و مرقات فهم وحدت شخصي است اما اختلافاتي هم با آن دارد. 🔹قول نهايي صدرا و مختار عرفا: عرفا قائل به وجود هستند و کثرت را مطلقا اعتباري ميدانند در اين قول تشکيک در متن وجود راه ندارد بلکه وجود مطرح است لذا وجود را ميدانند نه ذومراتب و اين قول مشهور به ميباشد. 📋نکته: در چون کثرت حقيقي و وحدت اعتباري ميباشد لذا قدر مشترکِ دو مصداق در مفهومي مشترک که خارج از دو مصداق است گرفته ميشود. اما در تشکيک خاصي چون وحدت و کثرت هر دو حقيقي "عنوان ميشوند" لذا قدر مشترکِ بين دو شي بايد عين همان دو شي باشد(که اين تناقض ميباشد)نه خارج از آن دو؛ وگرنه تشکيک، عامي خواهد بود. 📋نکته: نه در و نه در حتي يک دليل در اثبات اين امر (تشکيک خاصي يا وجود ذومراتبي) نمياورند. اين قول زيبا ولي بي دليل، مخالف واقع و خلاف عقل است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
#تشبيه_در_عين_تنزيه 💠 #سوال: آيا اضافه ي بيت و ورح به خداوند متعال اضافه ي تشريفي است يا واقعيت دار
💠موضوع علم و : 🔹 : به تصريح در ميباشد؛ و اين امري است که بين تمام مشترک است. لذا کأنه مقولات مندمج تحت موجود بما هو موجود ميباشند. و به اين ترتيب نميتوان ادعا کرد که تنها به نحو لابشرط مقسمي، ديگر علوم را اندماجا در خود دارد، بلکه هم همينطور ميباشد. 🔸 : موجوديتِ مشترکي که موضوع علم فلسفه است گرچه شامل همه ي مقولات از اين حيث که عارض بر آنهاست ميشود؛ لکن خصوصيت هر مقوله داخل در موجوديت، که موضوع علم فلسفه است، نميشود. به بيان ديگر موجوديت، عين حيثياتِ مقوله نيست. در حاليکه مفاد اين است که حيثيات مقوله، در عين غيريت داشتن از آن، "عين خصوصيات و نفسِ حيثياتش" باشد. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠آيا ميتوان گفت يک علم است؟ 🔹 : در هر علمي از موضوع آن علم بحث ميشود(نه خوده موضوع). تعريف مشهور از اين است که ((ما يلحق الشي لذاته و ما يلحق الشي لما يساويه)). اما براي که است، عرض ذاتي نميتوان فرض کرد چون که يا بايد لحوق پيدا کند و يا اينکه بايد امري مساوي با آن باشد و حال اينکه غير از او چيزي نيست! پس عرفان نظري علم نيست. 🔸 : در هر عامي نسبت به اجزائش دو جهت مطرح ميشود؛ يکي جهت شموليت و ديگري جهت ملحوقيت. اما جهت ملحوقيت که محل اشکال است در بگونه اي است که لواحق متشرح از "صقع وجود لابشرط مقسمي" است. 🔸 ديگر برپايه : نسبت لابشرط مقسمي به اجزائش کأنه نسبت نفس به قوا ميباشد که (( )) و قوا خارج از وجود لابشرط مقسمي نيست که توهم شود لحوقشان موجب محدوديت در وحدت نفس شود، بلکه همه شأني از شئونات نفس اند. ⭕️فثبت که عرفان نظري علم است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فِي الحِکمَة
💠آيا ميتوان گفت #عرفان_نظري يک علم است؟ 🔹 #اشکال: در هر علمي از #عوارض_ذاتي موضوع آن علم بحث ميشود
💠 پاسخ استاد جوادي آملي به اشکال سابق: 🔹پاسخ : ((خصوصيات اين امور جزئيه که لاحق بر آن امر کلي اند از دو حال خارج نيستند؛ يا از صميم آن موضوع کلي برخواسته اند و خارج محمول اند، در اين صورت داراي مصحح حمل بوده و قابل اقامه ي برهان اند. يا اينکه بيگانه ي از موضوع بوده و محمول بالضميمه اند))؛( ،ج1،ص181). 🔸 پاسخ استاد: اولا استاد جوادي خلط بين عرض و عرضي کرده اند؛مقسم و که در مقابل است، ميباشند. حال اينکه عرضي براي محمول نيستند تا آنها را من صميمه بدانيم. ثانيا مبناي استاد در تعريف اين است که محمولِ من صميمه باشند؛ که اين مطلب هم خالي از اشکال نيست. زيرا عوارض ذاتيه همواره محمول من صميمه نيستند که عرضي للموضوع باشند، بلکه شايد ذاتي للموضوع باشند. لذا تعريف عوارض ذاتيه به محمول من صميمه تعريف به اخص است نه مساوي. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
هدایت شده از Aminikhaah
💠 حسن عباسی ، متهم به "نشر اکاذیب" و "توهین به رییس جمهور" بود. که بابت "توهین" محکوم شد و از اتهام "کذب و بهتان" تبرئه شد. عباسی مدعی بود "روحانی" در زمان جنگ با اسرائیلی ها مذاکره کرده. و عجیب اینکه این سخن او "نشر اکاذیب" تلقی نشده! با این حساب ، به دلالت التزامی ، جرایمی چون اخلال در امنیت ملی و خیانت ، برای آقای رییس جمهور قابل ادعا و پیگیری خواهد بود. ✅ @Aminikhaah
💠 الهيه ظهورشان خاص است؛ لکن تمامي اسماء در يک اسم حضور دارند. زيرا تجَزء در اسماء بسيطه راه ندارد و به اين ترتيب اسماء جلاليه عين اسماء جماليه هستند. به بيان عرفاني (())؛ به همين جهت است که ، بنفسه دفع اغيار و جلب احباب ميکند که اين انجذاب و اندفاع برحسب جبله ي ذاتي فرد ميباشد؛ لذا در کتاب مثال ميزند که سه نفر خواب ميبينند در حال اذان گفتن هستند لکن تعبير يکي ميشود دزدي کردن و ديگري دعوت مردم به دين و ديگري دعوت مردم به ضلالت. گرچه هر سه يک خواب ديده اند اما تعابير بر اساس رائي آن خواب متفاوت است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : چون حق متعال نور سماوات و ارض ميباشد پس خوده سماوات و ارض ميشوند ظلّ. و چون ماسوي اللّه ظل هستند اگر کلمه ي نور براي غير حق اطلاق شود(مثل اينکه گفته شود عالم ارواح نوراني است يعني بالاضافه ي به عالم اجسام نوراني است)، نفسي و ذاتي نيست بلکه نسبي و اضافي است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 نسبت به اهل مَعبر و نسبت به مستفيض مجلاي فيض است. پس اگر شخص بخواهد به عالم غيب سفر کند بايد از عالم مثال مقيد عبور کند و همچنين براي مستفيض شدن، فيض که از تنزل ميابد بايد از مثال مقيد شخص بگذرد تا به او برسد. که اگر مثال مقيد شخص تيره و تار باشد، نميتواند فيض را دريافت کند. مثل کسيکه بينايي اش کم است و فقط شبح ميبند و نميتواند درست ببيند. پس همواره بين کج فهمي و گناه رابطه ي مستقيم وجود دارد. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠تفاوتهاي و : 1⃣امکان خاص معقول ثاني فلسفي است اما امکان استعدادي، معقول اولي و يک صفت وجودي است. 2⃣امکان خاص بر خلاف امکان استعدادي شدت و ضعف نميپذيرد. 3⃣امکان استعدادي عارض بر ماده ي بالمعني الاعم است اما امکان خاص عارض بر ماهيت است. به تعبير ديگر امکان استعدادي عارض بر محل ماهيت و امکان خاص عارض بر خود ماهيت است. 4⃣امکان استعدادي قابل زوال است اما امکان خاص قابل زوال نيست. 5⃣امکان خاص اصل و امکان استعدادي فرع آن است؛ و همچنين امکان خاص در مجردات هم جاري است اما امکان استعدادي مخصوص عالم ماده است. 6⃣امکان خاص نسبت به طرفين(وجود و عدم)علي السويه است اما امکان استعدادي نسبت به يک طرف تعيّن دارد. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat