eitaa logo
آرزوی‌بیـن‌الحرمــین"(:
1.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
- صَـل‌الله‌عَلیک‌یا‌اَباعــبدالله ! -چه‌خوش‌گفت‌شاعرشیرین‌سخن +چه‌گفت؟! -دلمان‌یک بغل‌سیرحرم‌میخواهد:))!'💔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتنشم تلخ تر...💔
یک‌ࢪوز‌دیگھ‌میشہ‌سہ‌سال‌ڪھ‌ حاج‌قاسم‌مون ڪناࢪمون نیسٺ ؛ سہ‌سالے‌هسٺ‌ ، ڪہ‌باکلے‌آه‌‌وحسࢪت صدا‌میزنیم‌ : 「 ... حاجے‌ڪجایے‌ ... 」 اما ڪسی جواب‌نمیدهد ✋" دلتنگ‌هستیم‌حاجے ..
زائرای مزار به جایِ مزار امشب خودِ حاجی رو زیارت می‌کنن:)))
جلوی‌بعضی‌ازخاطره‌ها‌بایدنوشت: آهستہ‌تربه‌یادآورده‌شوند، خطرریزش‌اشک:)💔 _ ‌توهمان‌خاطره‌ای..
بهم‌ می‌گفت: همیشه‌ یه‌ مداحی توۍ گوشیت‌ داشته‌ باش! چون‌ گاهے‌ اوقات همون‌ مداحی تمام‌ چیزیه که‌ تو‌ بهش‌ احتیاج‌ دارۍ.. :) 💔
صدا رفت تصویر رفت یادت ... ؟ ! یادت اما نمی رود . :) هر ثانیه .. ! دلتنگ تر از دیروز💔
سجده‌ۍِ نماز معجزه است به خاک می‌افتی اما به آسمان میرسۍ :) 💔
بہ‌سفررفتےو خوبان‌همہ‌گیسوکندند درفراقِ‌توعجب‌سلسلہ‌هاریخت‌بہ‌هم... ‎ 💔
دخترم! شهدایِ‌مدافع‌حرم‌راالگو‌بگیر ومهم‌ترین‌شادیِ‌آنها،عفت‌وحجاب‌است 💔
اگر امروز کسی را دید که بوی شهید از کلام او از رفتار او،از اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد 💔
اینکه در جامعه مدام بگوییم او بی‌حجاب و این باحجاب است یا اصلاح‌طلب و اصول‌گراست پس چه کسی می‌ماند..؟! این‌ها همه مردم ما هستند.. :) 💔
باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آنکس که باید ببیند میبیند...! 💔
یڪےازهمرزمـٰانش‌حـٰاج‌قـٰاسم‌میگفت: گفتم:حـٰاجےدستت‌تون‌روبندازیددورِ گردن‌من‌بـٰاهم‌عڪس‌بگیریم حـٰاجےگفت‌من‌دستموبندازم‌دورگردنت خطریہ‌هـٰاگفتم‌چراحـٰاجے گفت‌:آخہ‌من‌دستمودورگردن‌هرڪے انداختم‌شهیدشدجزخودم‌ویک‌دنیـٰاحرف! 💔
سرزده آمد به جلسه‌ی قرآن روستا مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن از حفظ... با تعجب پرسیدم: شما با این همه مشغله چه طور فرصت حفظ قرآن داشتید؟ گفت: در ماموریت‌ها فاصله‌یِ بین شهرها را عقب ماشین می‌نشینم و قرآن می‌خوانم 💔
دل نمی‌بستی، ولی محبوب دلهــــایی چقدر...
آرزوی‌بیـن‌الحرمــین"(:
دل نمی‌بستی، ولی محبوب دلهــــایی چقدر... #حاج_قاسم
عزیزتر از جان چه بود؟! تـو همان بودی! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
می‌خواستند تسبیحش را بگیرند؛نداد گفت: کسی در میدان نبرد تفنگش را به دیگری نمی‌دهد بعد از خداحافظی یک نفر از طرفش برای همه انگشتر آورد... 💔
دنیا‌را‌بردی‌همراهت‌بہ‌نابودی دنیا‌غم‌شده‌مگر‌تو‌چند‌نفر‌بودۍ..
در شبِ والفجر هشت وقتی چشم‌مان به آب‌هایِ پُر طوفانِ و خشمگینِ و ترسناکِ اروند افتاد و لرزیدیم و ترسیدیم اونجا هیچ پناهگاهی و هیچ نامی آشناتر از نامِ زهرا(س) نداشتیم او را در کنارِ اروند صدا زدیم در تلالو اشک‌هایِ غریبانه و مظلومانه بسیجی‌ها سیمایِ سفیدِ او را جست‌وجو کردیم و اروند را با یازهرا به کنترل درآوردیم و عبور کردیم.. :) 💔