eitaa logo
فرق تشیع | دانیال بصیر
34 دنبال‌کننده
17 عکس
6 ویدیو
77 فایل
فِرَق تشیع شاخه‌های مختلف شیعیان که در برخی باورها از جمله شمار امامان معصوم با یکدیگر اختلاف دارند. در این کانال به مهمترین فرق تشیع: امامیه، زیدیه و اسماعیلیه می‌پردازم. ارتباط با دانیال بصیر، دانشجوی دکتری فرق تشیع: @danial_basir
مشاهده در ایتا
دانلود
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدی در فرقه "کیسانیه" نام فرقه کیسانیه، از کیسان گرفته شده است؛ در شخصیت کیسان اختلاف است ولی فرقه کیسانیه در اعتقاد به این که محمد بن حنفیه فرزند امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) امام، پیشوا و واجب الاطاعه می‌باشد مشترک می‌باشند. آغاز و انجام و عقاید و عملکردهای این فرقه در میان مسلمانان و عکس العمل ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در برابر ایشان از مسائل مهم سیاسی و اجتماعی در صدر اسلام است که آشنایی با آن خود روشن کنندۀ چگونگی ظهور این فرقه است. در اسلام فرقه كيسانيه، از نخستين فرقى است كه مهدويت را، به ويژه با لفظ «مهدى» مطرح نموده و اهميت بسيارى براى آن قائل شدند. مهدى، امامى است كه پيامبر بشارت او را به برچيدن بساط ستم و گستراندن اسباب عدالت بر بسيط زمين داده است. مهدى پيش از ايفاى نقش عدالت گسترى، اگر چه غايب مى شود، امّا نمى ميرد؛ او پس از غيبت ظهور و ايفاى نقش مى كند؛هر چند زمان ظهور او معلوم نيست. لزومى ندارد مهدى از نسل فاطمه (س)، يا حتى امام على (ع) باشد، بلكه كافى است از بنى هاشم باشد. اما او پس از مستقر ساختن عدل بر جهان و به هنگام مرگ، امر حكومت را به فردى هاشمى از نسل فاطمه خواهد سپرد. مهدى در زمان غيبت در مكان خاص و دور از دسترس، همچون كوه ر ضوى، قرار دارد و در آنجا از محافظت و انواع مواهب الهى برخوردار است. محمد حنفيه، فرزند امام على، نخستين شخص از نسل امام على است كه به شكل آشكارى به عنوان مهدى اعلان گرديد. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان گونه شناسی "مهدی" در فرقه "کیسانیه" 1. به لحاظ ماهیت موعود "شخصی" است. 2.به لحاظ منجی شخصی، "متعین" است. 3. به لحاظ رسالت و کارکرد منجی: نجات بخش "جمعی" دارد نه نجات بخش فردی. البته این نجات بخشی جمعی جنبه "اجتماعی و دینی" دارد. 4. به لحاظ وضعیت پیش از تحقق، "متولد" شده است. و "غایب" است. و پس از غیبت "رجعت" می کند. 5. به لحاظ محتوای وعده برای "برپايى عدل، امن و رفاه اجتماعى" ظهور می‌کند. و همچنین موعود "تحقق اراده خدا در زمین" است. یعنی پیروزی قومی خاص بر اقوام دیگر. 6. به لحاظ خاستگاه، "وعده ای غیبی" است. 7. به لحاظ زمان ظهور موعود، یک موعود "پایانی" به شمار میآید. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان شباهات و تفاوت‌های در گونه شناسی سبئیه و کیسانیه: 1. هر دو فرقه به لحاظ ماهیت موعود را "شخصی" (نه برآمده از پیشامدها) می‌دانند. 2. هر دو فرقه به لحاظ منجی شخصی موعود را "متعین" میدانند نه نوعی. 3. هر دو فرقه موعود را به لحاظ رسالت و کارکرد منجی: نجات بخش "جمعی" دانسته نه نجات بخش فردی. و این نجات بخشی جمعی را جنبه "اجتماعی و دینی" میدانند. 4. هر دو فرقه به لحاظ فراگیری رسالتش موعود را "جهانی" قرار داده اند. 5. هر دو به لحاظ زمان ظهور موعود، یک موعود "پایانی" به شمار میآورند. 6. به لحاظ خاستگاه موعود، "وعده‌ای غیبی" است. 8. هر دو به لحاظ محتوای وعده، موعود را "تحقق اراده خدا در زمین" دانسته ولی در کیسانیه "برپايى عدل، امن و رفاه اجتماعى" را از محتوا ظهور دانشته است. 9. در فرقه سبئیه نیز به لحاظ موعود باوری (آرمان) یک موعود "رو به آینده" است. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدی در فرقه "زیدیه" زیدیه یکی از فرقه‌های شیعه است. که اعتقاد دارند که: 1) امام على (ع) افضل از ديگران است و در امامت اولويت دارد؛ 2) پس از امام على (ع) امامت از آن امام حسن و امام حسين است؛ 3) پس از آن دو امامت فقط حق فرزندان آن دو است، مشروط به فضل و دعوت و نه وراثت ؛ 4) خروج امامان بر ستمگران واجب است؛ 5) توحيد، عدل، وعد و وعيد از ديگر واجبات و اصول اعتقادى است. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان گونه شناسی "مهدی" در فرقه "زیدیه" 1. به لحاظ ماهیت موعود به باور زيديه ، موعود "شخصی" است و "نا متعین" . (مهدى كه يكى از فرزندان فاطمه و به عبارت ديگر فردى از اهل بيت است). 2. به باور زیدیه، موعود به لحاظ رسالت و کارکرد، نجات بخش "جمعی" دارد نه نجات بخش فردی. البته این نجات بخشی جمعی جنبه "اجتماعی و دینی" دارد. (به عبارت ديگر فردى از اهل بيت است بر پهنه زمين چيره خواهد شد و زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد، آن چنان كه پر از بيدادگرى شده بود؛ او قائم آل محمد است و مؤمنان و مستضعفان را عزت و كافران و ستمگران را ذلت خواهد بخشيد.) 3. به لحاظ محتوای موعود "تحقق اراده خدا در زمین" است. یعنی پیروزی قومی خاص بر اقوام دیگر. و وعده برای برپايى عدل ٬ امن و رفاه اجتماعى می‌آید. 4. به باور غالب زیدیه منجی پیش از تحقق، "در آینده متولد" خواهد شد. (اينكه مهدى متولد شده و از دنيا رفته و سپس رجعت خواهد كرد، يا متولد شده و غايب گشته و زمانى ظهور خواهد كرد مورد انكار جريان غالب زيديه است.) 5. به لحاظ خاستگاه، "وعده ای غیبی" است. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان چرا مسئله مهدویت در فرقه "زیدیه" همانند امامیه و اسماعیلیه از اهمیت کمتری برخوردار است؟ اندك بودن بازتاب مهدویت را در فرقه زیدیه این‌گونه می توان نشان بیان کرد: 1. به خاطر شمار اندک احاديث باب مهدویت از طرق زيدى؛ 2. اهتمام نه چندان قابل توجه امامان و يا عالمان زيدى به اين امر و مسئله مهدویت (شاید بخاطر خوانش خاص از امامت در زیدیه باشد)؛ 3. حوادث و تأثيرات اجتماعى مرتبط با موضوع مهدویت. 4. هر موضوع اجتماعی و یا سیاسی كه سبب تشعب در زيديه شده، به اين موضوع مرتبط نبوده و در قيام هاى متعدد زيديان، مسئله مهدویت منشأ اثر نبوده است. و فقط در چند مسئله ردپایی مسئله مهدویت را می‌توان پیگیری کرد: 1. در قیام نفس زکیه 2. یا در قیام محمد بن قاسم ( بن علی بن عمربن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب) 3. یا در قیام يحيى بن عمر بن الحسين بن زيد بن على بن الحسين على بن ابى طالب 4. یا در شکل گیری فرقه حسینیه @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدی در فرقه "حسینیه" حسینیه، یکی از فرقه‌های زیدیه قائل به رجعت حسین بن قاسم عِیانی (یکی از امامان زیدیه یمن)هستند. در تاریخ زیدیه درباره مهدی موعود و ظهور مدعیان مهدویت بحث‌های جدّی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین این موارد، ادعای مهدویت حسین بن قاسم عیانی در آغاز قرن پنجم است که به پیدایی فرقه حسینیه انجامید. حسین بن قاسم عیانی پس از مرگ پدرش، جانشین او و عهده‌دار امامت زیدیان یمن شد و در سال ۴۰۴ هجری قمری در میدان نبرد به قتل رسید. ولی گروهی از پیروان او مرگش را نپذیرفتند و مدعی شدند که او همان مهدی موعودی است که پیامبر اسلام(ص) ظهورش را وعده فرموده و پس از یک دوره غیبت، برای اقامه عدالت بازخواهد گشت. اعتقاد به علم غیب، دریافت وحی و انجام دادن کارهای خارق العاده در مورد حسین بن قاسم و باورهای شگفت‌انگیزی همچون برتری وی بر همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام (ص) و ترجیح سخن او بر همه کتاب‌های آسمانی و از جمله قرآن، از دیگر عقاید این فرقه است. فرقه حسینیه از قرن پنجم تا هفتم، در کنار جریان سنتّی زیدیه در یمن، حضور داشته و اعتقاد آنان به مهدویتِ حسین بن قاسم و سایر باورها درباره او، در طول بیش از سه قرن، معرکه آرای موافقان و مخالفان زیدیه بوده است. در قرن نهم خبری از این فرقه نبوده و منقرض شده بودند. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان سؤال مطرح این است که آیا این فرقه و اعتقادات آن واقعا از شخص حسین بن قاسم که این فرقه به او منتسب است، نشأت گرفته؟ و حسین بن قاسم نیز در زمان حیاتش مروج عقاید و باورهای حسینیه بوده؟ و اعتقادات ویژه یاران او پس از مرگش در ادعاهای خود او در زمان حیاتش ریشه دارد؟ و در نتیجه حسین را باید فردی منحرف از آموزه های اساسی مذهب زیدیه به شمار آورد؟! یا آنگونه که منابع زیدیه متاخر گزارش می کنند پیدایش فرقه حسینیه و اعتقادات ویژه در خصوص حسین بن قاسم و از جمله مهدویت او، تنها پس از مرگ او توسط یاران و نزدیکانش مطرح شده است؟ و شخص حسین بن قاسم از چنین ادعاهایی مبراست و همچنان به عنوان امامی قابل احترام در مذهب زیدیه باقی می ماند؟! جواب: در میان منابع معتبر به روشنی هر دو نوع گزارش را می‌توان دید؛ از جمله کسانی که به دیدگاه پیدایش این فرقه در زمان حیات حسین بن قاسم تصریح یا اشاره کرده‌اند می توان این افراد را نام برد: امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) در حقائق المعرفة و الحکمة الدُریّة و احمد بن عبدالله وزیر (م 985 ق) در الفضائل، مسلّم لحجی (زنده در552 ق) در تاریخ مسلّم اللحجی حسن بن بدرالدین (م 670 ق) در أنوار الیقین. از طرف دیگر بسیاری از منابع زیدیه و از جمله اغلب منابع متاخر آنان گزارش های پیش گفته را رد کرده اند. آنان حسین بن قاسم را از ادعاهای حسینیه منزه دانسته و از او به عنوان یکی از امامان زیدیه و پایبند به سنت آنان یاد کرده و ادعای مهدویت و عقاید غالیانه در مورد او را تنها به پیروانش نسبت داده اند. از این قبیل است: امام بسیار مهم زیدیه منصور باللّه عبداللّه بن حمزه (م 614 ق)، مورخ بزرگ و مشهور زیدیه حمید بن احمد محلّی (م 652 ق)، حمیدان بن یحیی عالم برجسته زیدیه در بیان الإشکال فیما حکی عن المهدی من الأقوال، علامه مجدالدین مؤیدی، در کتاب التحف شرح الزلف. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان تفاوت مهدویت در زیدیه و حسینیه (بررسی باورهای خاص) 1. زیدیه در بحث امامت پس از سه امام نخست، به امامتی این جهانی و دنیوی باور دارند. این امامت در بُعد سیاسی به معنای خروج بر ضدحکومت های ظلم و جور و به دست گرفتن قدرت سیاسی و در بُعد دینی به عنوان نگهبانی از دین و بیان احکام و معارف دینی است؛ 2. بنابراین در زیدیه هرگونه اعتقادی فراتر از این در مورد امامان، غلو به شمار می‌آید. به همین دلیل شخصیت های زیدیه و جریان اصلی این مذهب، هم زمان با طرح عقاید غالیانه در مورد حسین بن قاسم در برابر آن موضع گرفتند و راه خود را جدا نمودند؛ 3. می دانیم که پیروان حسین بن قاسم از میان شیعیان زیدیِ یمن برخاستند که به جهت پیروی از چارچوب فکری امام هادی الی الحق، هادویه نامیده شدند؛ 4. اما آنچه بیش از همه حسینیه را به عنوان یک فرقه متمایز ساخت اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم بود؛ 5. همچنین، اعتقادات دیگری نیز به آنان نسبت داده شده است که از منظر زیدی و بلکه از منظر عمومی اسلامی غلوآمیز می‌نمایند ( البته دور نیست که برخی از این باورها نتیجة انتساب مخالفان حسینیه باشد.) نقدهای که می شود به حسینیه داشت: 1) مهدویت حسین بن قاسم و زنده بودن او؛ 2) ادعای برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر اسلام؛ 3) ادعای برتری سخنان حسین بن قاسم نسبت به قرآن مجید؛ 4) ادعای برتری حسین بن قاسم بر ملائکه، (برتری بر ملکوت)؛ 5) ادعای برتری حسین بن قاسم بر پیامبران و امامان؛ 6) ادعای برتری سخنان حسین بن قاسم بر همه کتاب های آسمانی از جمله تورات و انجیل؛ 7) ادعای نزول وحی بر حسین بن قاسم؛ 8) ادعای علم غیب حسین بن قاسم؛ 9) ادعای دشنام به صحابه؛ 10) ادعای انجام حج در کنار قبر قاسم بن علی در عِیان؛ 11) ادعای صحت تیمم با وجود آب؛ 12) ادعای حشر و نشر حیوانات و به بهشت رفتن آنها؛ 13) انجام اعمال خارق العاده حسین بن قاسم؛ 14) جهنمی و کافر بودن غیر معتقدان به عقاید حسینیه. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان شباهات و تفاوت‌های در گونه شناسی زیدیه و حسینیه: 1. به لحاظ ماهیت موعود به باور زيديه، موعود "شخصی" و "نا متعین" است ولی در باور حسینیه موعود شخصی و متعین است. 2. هر دو فرقه باور دارند که به لحاظ محتوای موعود "ظهور اراده خدا در زمین" است. 3. هر دو اعتقاد دارند که موعود به لحاظ رسالت و کارکرد، "نجات بخش جمعی" است و این نجات بخشی جمعی جنبه "اجتماعی و دینی" دارد. 4. هر دو بر این باورند که موعود دارای کارکرد کیهانی است و یک دگرگونی حداکثری را انجام خواهد داد. 5. هر دو بر این باورند که رسالت موعود یک رسالت جهان شمولی است و نه فقط منطقه ای و برای قوم خاص. 6. هر دو باور دارند که منجی :رو به آینده" است. 7. بر این باورند که موعود پایانی است و دیگر امامی بعد از آن نیست. 8. به لحاظ خاستگاه، بر این باورند که "وعده‌ای غیبی" است. اما باید توجه داشت به باور غالب زیدیه منجی پیش از تحقق، "در آینده متولد" خواهد شد. (اينكه مهدى متولد شده و از دنيا رفته و سپس رجعت خواهد كرد، يا متولد شده و غايب گشته و زمانى ظهور خواهد كرد مورد انكار جريان غالب زيديه است.) اما در حسینیه منجی حسین بن قاسم عیانی است و رجعت خواهد کرد. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در اسماعیلیه (مستعلويه-طیبیه و نزاریه) مرگ مستنصر باعث انشقاق بزرگ در درون فاطمیان گردید. مستنصر، نزار پسر ارشد خود را به جانشینى خود منصوب کرده بود، ولى افضل که مى دانست با آمدن نزار از کار برکنار مى شود و یا قدرتش محدود مى شود، نقشه اى کشید که باعث ایجاد دو فرقه بزرگ در اسماعیلیه شد. وى به جاى نزارِ پنجاه ساله، کوچکترین فرزند مستنصر را که بیشتر از بیست سال نداشت، نامزد خلافت کرد و با لقب المستعلى بالله بر کرسى خلافت نشاند. عده اى به طرفدارى نزار برخاسته و نزاریان نام گرفتند و از فاطمیان بریدند و تعدادى طرفدار خلافت مستعلى گشته و مستعلویان نام گرفتند. اسماعیلیان مناطق دیگر دو دسته شدند. اسماعیلیان یمن و هند امامت مستعلى را پذیرفتند، ولى اسماعیلیان ایران به رهبرى حسن صباح آنرا نپذیرفته و روابط خود را با قاهره قطع کردند و این چنین نزاریان شکل گرفتند. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در اسماعیلیه (مستعلويه-طیبیه) سیر تاریخی و اعتقادی مهدویت در مستعلویان اینگونه است که "طيبيان" يمن كه شاخه اصلى مستعلويه بودند به دوره‌هاى متعدد و متوالى ستر و كشف (= ظهور) قائل شدند. الف) نخستين دوره ستر كه با دوره اسماعيليه نخستين همزمان بوده است با ظهور عبيدالله مهدى در شمال افريقا در سال 297 هـ پايان يافت و دور ظهور يا كشف آغاز شد. اين دور كشف تا اختفاى بيست و يكمين امام طيبى، يعنى طيّب فرزند آمر، دوام يافت. ب) با استتار طيّب، دور ستر ديگرى در تاريخ اسماعيليه آغاز شد كه تا روزگار حاضر ادامه دارد. بنا به عقيده طيّبيان دور ستر حاضر ادامه خواهد يافت تا آنكه امامى از ذريّه طيّب ظهور كند و آن امام ممكن است قائم دور كنونى تاريخ باشد. امّا تناوب بى شمار اين دورها تا ظهور قائم نهايى ادامه مى يابد و اين قائم، قيامت واپسين را در پايان كل ادوار (= كور اعظم) اعلان مى نمايد. قائم نهايى، يا قائم القيامة، خلاصة همه قائم هاى جزيى است كه در پايان هر دور ستر ظهور مى كنند. او آدم مُلكى را به مقام اصلى خود عروج داده و رستگارى بشر را تأمين خواهد كرد. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در اسماعیلیه (نزاريه) 1. مهدویت در نزاریه تا قبل از سقوط الموت الف) دوره حسن صباح و دو جانشين بعدى او، يعنى كيا بزرگ اميد و پسرش محمد «دوره ستر» تازه اى تلقى شد. (چون هيچ يك از فرزندان ذكور نزار، به شكل علنى مدعى امامت و جانشينى پدر نشدند، و چون امامت اساس نظام عقيدتى اسماعيليه بود، وضع تازه، نزاريان را دچار بحرانى خطير ساخته بود.) ب) ظهور حسن دوم همانی که حسن صباح وعده ظهورش را داده بود. حسن دوم ابتدا اعلان كرد كه بنا به دستور امام مستور زمان كه مخفيانه به او رسيده است، شريعت نسخ شده و قيامت فرا رسيده است. او در اين زمان خود را داعى، حجت و خليفه امام خواند. اما چند هفته بعد، او خود را خليفه خدا بر روى زمين خواند و به اين ترتيب از مرتبه خلافت امام به مقام امامت ارتقاء يافت. ج) نورالدين محمد که جانشين پدرش حسن شد، ضمن تأكيد بر عقيده قيامت خود را امام به مفهوم كامل كلمه اعلان كرد. د) حسن سوم، فرزند محمد دوم، با مرگ پدر بر سر كار آمد و تعاليم و عقيده قيامت را انكار كرد و حتى به فقه اهل تسنن روى آورد. و اين آغاز دوره جديدى در تاريخ نزاريان الموت بود كه باز «دور ستر جديد» ناميده شد و تا انهدام دولت نزارى به دست مغولان ادامه يافت. 2. مهدویت نزاريه پس از سقوط الموت در عقيده نزاريه پس از سقوط الموت، در مورد مهدى قائم ابهام‌هاى جدى‌ترى وجود دارد، زیرا: اولا حدود دو قرن نخست هيچ اطلاعات مشخصى از وضع عقيدتى آنان در دست نيست. علت اين وضعيت آن است كه پس از حملات ويران كنندة مغولان، جماعت نزارى مجبور بود براى حفظ و بقاى هويت خود به «تقيه» در شديدترين وجه آن پناه برد. ثانياً دچار انشعاب شده و به دو شاخه مومن شاهى و قاسم شاهى تقسيم شدند. امير محمد باقر، چهلمين و آخرين امام مؤمن شاهيان در 1210ق. براى آخرين بار با پيروان خود تماس بر قرار كرد و پس از آن ناپديد شد. مؤمن شاهيان كه نسبت به قاسم شاهيان در اقليتند و در برخى از نواحى سوريه يافت مى شوند در انتظار ظهور امام مستور خود از اعقاب امير محمد باقر هستند و اگر چه يك گرايش شيعى به شمار مى آيند، به لحاظ فقهى شافعى مذهب اند. ثالثاً، در شاخه قاسم شاهى نوع التقاط فكرى ـ عقيدتى راه يافت كه نتيجه پيوستن بسيارى از هندوهايى بود كه به كاست لوهانا (Lohana) تعلق داشتند و اين موجب توجه خاص آنان به اصول عقايد و سنت هاى هندوها گرديد. 3. مهدویت در پیوند نزاریه با خوجه‌ها (التقاط فکری نزاری با هندوها) يكى از تبعات اين التقاط در محورى ترين عقيده نزاريان يعنى عقيده امامت ظاهر شد. به اين نحو كه عقيده امامت جماعت نزارى كه در دوره الموت دچار تطورات قابل توجهى نسبت به دوره فاطمى شده بود در چارچوب هندويى مطرح شد. يعنى عقيده امامت بعد از «دور قيامت» را در گنان دَسَه اَوَتارَه (ده اوتار ياده مظهر) «بر پايه عقايد و يشنويى درباره اشكال مختلف مظهر ويشنو، خداى هندوها، در طى اعصار، همچون نجات دهنده اى موعود و منتظر» عرضه مى دارد. به اين ترتيب، منجى موعود فرقه نزارى با تبار اسماعيلى ـ شيعى از دهمين اوتاره يا دهمين مظهر نجات بخش و يشنو سر در آورد كه موعود منتظر هندو مذهبان است. نهایتا: دو منجى از دو دين و مذهب متفاوت بر يكديگر تطبيق يافتند. در اين تفسير و تطبيق، البته هر كدام از امامان نزارى و از جمله امام حاضر به عنوان نجات دهنده موعود و دهمين مظهر ويشنو معرفى مى گردد @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان تفاوت کتاب قاضی نعمان (معالم المهدی ) با عیون الاخبار ( عماد الدین قریشی) در موضوع مهدویت و نحوه استدلال هریک: الف) قاضى نعمان، كه از عوامل اصلى تحكيم پايه هاى حكومت فاطمى از جنبه عقيدتى و فكرى و فقهی به شمار مى رود در آغاز كتاب افتتاح الدعوه خود از رساله اى نام برده كه در موضوع مهدى تأليف كرده است. كتاب «معالم المهدى» در اوصاف مهدى، قيام او و روزگار او سخن گفته است. گويا اين كتاب در "شرح الاخبار" قاضى نعمان درج شده است. خود قاضى نيز در كتاب «شرح الاخبار فى فضائل الائمة الاطهار» آورده است كه كتاب معالم المهدى را پيش از اين مستقلا تأليف كرده، اما در اين جا آن را دوباره درج مى كند. قاضی نعمان: 30 حديث را در بخش پايانى جزء چهارم شرح الاخبار با عنوان معالم المهدى نقل كرده است: 1. هفت حديث نخست، ظهور قطعى مهدى، قائم اهل بيت از فرزندان حسين (ع) را بشارت مى دهند. 2. يك حديث بر اجر بسيار انتظار قائم تأكيد مى كند. 3. چهار حديث نيز در فضائل او سخن گفته اند. 4. در روايات بعدى بر وجوب پيروى از مهدى و ملازمت با او در نهضت و قيام تأكيد رفته است. دراين روايات كه يا از رسول خدا يا از امام على يا از امام صادق نقل شده، آمده است كه واجب است هر كس مهدى را ببيند، حتى در سخت ترين شرايط از او پيروى كند. (مهدى، از فرزندان پيامبر، از اهل بيت، از نسل فاطمه و كسى است كه زمين را، آن‌سان كه پر از جور و ستم شده، از عدل و داد آكنده خواهد ساخت. او از مغرب خروج خواهد كرد. در ساق پاى او خالى و نشانه اى و نيز ميان دو شانه او نشانه اى وجود دارد و تنها و غريب است چون از خانه و خانواده و وطن خويش جدا افتاده است. او بين 5 و 7 قيام كرده و شوكت بدعت گذاران را در هم خواهد شكست و گمراهان را خواهد كشت.) 5. قاضى نعمان اين حديث را بر عبيدالله مهدى بنيان گذار دولت فاطمى تطبيق نموده كه در 296 هـ امر او ظاهر شده و قيام كرد و در 297 هـ دولت فاطمى را در مغرب در شمال آفريقا بنياد نهاد. روايات بعدى نيز توسط قاضى نعمان بر همو تطبيق شده است. قاضى نعمان، در بخش پانزدهم كتاب شرح الاخبار 48 حديث ديگر را در موضوع مهدى گزارش كرده است و در ذيل هر حديث كوشيده است عبيد الله مهدى يا جانشينان او را مصداق آن حديث نشان دهد. در اين احاديث علاوه بر نكات قبلى به سيره مهدى اشارت رفته است كه همچون سيره امام على (ع) است. نيز اوصاف و ويژگى هاى مهدى ذكر شده است: مردى از فرزندان پيامبر، صورتش همچون ستاره اى درخشان، رنگ رخسار، عربى، همچون رنگ چهره پيامبر و به لحاظ جسمى همچون بنى اسرائل جسيم، و داراى نيروى ده مرد است. پيشانى بلند و بينى كشيده، خوشرو و گشاده وجه است و عدالت را جایگزین ستم مى‌کند. در چند حديث به فتوحات مهدى كه از جمله آنها قسطنطينه است اشاره رفته است. در پاره اى از احاديث اين نكته آمده است كه پس از قيام قائم دوازده مهدى خواهند آمد كه از تبار اويند. در حديثى به جاى عدد دوازده عدد هفت آمده است. ب) يكى ديگر از منابع مهمى كه روايات مربوط به مهدى را گزارش كرده است «عيون الاخبار و فنون الآثار» تأليف داعى بزرگ طيبى، ادريس عمادالدين قرشى است. 1. ادریس عماد الدین روايات متعددى را در اين زمينه نقل كرده است كه شمار قابل توجهى از آنها و بلكه غالب آنها در منبع پيش گفته نيز آمده است. در اين روايات نيز اوصاف مهدى، خروج او از مغرب، عدل گسترى او در زمين، اينكه از اولاد فاطمه (ع) و از فرزندان حسين (ع) است و نيز تطبيق او بر عبيد الله مهدى و... آمده است. در يك روايت آورده است: وقد قال بعض الائمة عليهم السلام كلنا مهدى و كلنا قائم. 2. در روايت ديگرى از امام على بن ابى طالب (ع) نقل كرده است كه فرمود: از ما (اهل بيت) دو مرد خروج خواهند كرد كه دومى از اولى است؛ اولى مهدى گفته مى شود و دومى رضى. ادريس عمادالدين توضيح مى دهد كه مهدى ظهور كرده و امامان از ذرّيه او ظاهر شده اند. پس از آن دوره ستر آغاز گشته و رضى امامى است كه منتظَر است و از فرزندان مهدى است، زيرا هيچ كدام از امامان ظاهر شده در دوره كشف رضى نام نداشته اند. نيز در روايتى به نقل از ابن عباس مقام مهدى، هم تراز پيامبر دانسته شده است. مؤلف عيون با تأكيد بسيار گفته است كه روايات موثقى وجود دارد كه امامان در برهه اى از زمان ظاهر شده و پس از آن دور ستر دومى فرا مى رسد كه خود دورفترتى محسوب مى گردد. در اين دور امامان ظاهر مستور مى گردند. 3. سرّ اين امر به علم خدا باز مى گردد كه به اولياء خاص داده است و به اينكه خداوند از اين طريق مؤمنان را بيازمايد و كافران را محو سازد، اما سرانجام بار ديگر خداوند اولياى خود را يارى خواهد رساند و امامان ظاهر خواهند شد. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان شیوه استدلال نعمانی بر وجود مهدی چگونه است؟ قاضی نعمان در کتاب معالم المهدی 30 روایت را نقل کرده است. 1. هفت حديث نخست، ظهور قطعى مهدى، قائم اهل بيت از فرزندان حسين (ع) را بشارت مى دهند. 2. يك حديث بر اجر بسيار انتظار قائم تأكيد مى كند. 3. چهار حديث نيز در فضائل او سخن گفته اند. 4. در روايات بعدى بر وجوب پيروى از مهدى و ملازمت با او در نهضت و قيام تأكيد رفته است. 5. اما قاضى نعمان حديث (وجوب پيروى از مهدى و ملازمت با او در نهضت) را بر عبيدالله مهدى بنيان گذار دولت فاطمى تطبيق نموده كه در 296 هـ امر او ظاهر شده و قيام كرد و در 297 هـ دولت فاطمى را در مغرب در شمال آفريقا بنياد نهاد. روايات بعدى نيز توسط قاضى نعمان بر همو تطبيق شده است. قاضى نعمان، در بخش پانزدهم كتاب شرح الاخبار 48 حديث ديگر را در موضوع مهدى گزارش كرده است و در ذيل هر حديث كوشيده است عبيد الله مهدى يا جانشينان او را مصداق آن حديث نشان دهد. در اين احاديث علاوه بر نكات قبلى به سيره مهدى اشارت رفته است كه همچون سيره امام على (ع) است. در چند حديث به فتوحات مهدى كه از جمله آنها قسطنطينه است اشاره رفته است. در پاره اى از احاديث اين نكته آمده است كه پس از قيام قائم دوازده مهدى خواهند آمد كه از تبار اويند. در حديثى به جاى عدد دوازده عدد هفت آمده است. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان گونه شناسی "مهدی" در فرقه "اسماعیلیه" نکته: فرقه اسماعيليه، بخاطر انشعاباتش كمتر مى توان حكم كلى واحدى را به اسماعيليه، به مثابه كل، نسبت داد، شايد عقيده امامت، و به تبع آن، انديشه «منجى موعود» از بيشترين تطورات برخوردار بوده است. 1. به باور غالب اسماعیلیه به لحاظ ماهیت موعود، "موعود شخصی" است و "متعین" به شمار میآید؛ 3. به باور این فرقه موعود به لحاظ رسالت و کارکرد، عملکرد او جمعی است؛ 4. اسماعیلیه موعود را دارای رسالت اجتماعی ومعنوی و نجات بخش آن را جهانی میدانند؛ (در زیدیه کارکرد موعود "اجتماعی و دینی" است) 5. رو به آینده (از جهت آرمان: نسخ شریعت، تحقق کامل عدالت، آشکار ساختن اسرار و حقائق باطنی)؛ 6. به باور اسماعیلیه دارای کارکرد کیهانی (قائم القیامه)؛ 7. ظهور اراده خدا در مهدی؛ 8. وعده‌ای غیبی؛ 9. به باور اسماعیلیه موعودهای متعدد ولی دارای موعود پایانی(قائم القیامه). @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در "واقفیه" چهار فرقه واقفی را بیان کنید: از نظر نوبختى «واقفه» چهار گرایش و فرقه اند : 1. موسی بن جعفر غایب شده و از دنیا نرفته است. 2. موسی بن جعفر فوت کرده و بلافاصله رجعت کرده و کسی از او اطلاعی ندارد. 3. موسی بن جعفر فوت کرده ولی هنوز رجعت کرده است. اما به هنگام فرا رسيدن زمان قيامش رجعت خواهد كرد . 4. حضرت کشته نشده بلکه فوت کرده و خداوند او را پیش خود برده و بازخواهد گرداند. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان منابع شیعی در موضوع مهدویت : ۱_ الغیبه نعمانی ۲_ الغیبه شیخ طوسی ۳_ کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق منابع زیدیه : ۱_ لوامع الانوار ۲_ العقد الثمین ۳_ ینابیع النصیحه فی عقاید الصحیحه منابع اسماعیلیه: 1.معالم المهدى قاضی نعمان 2. عيون الاخبار و فنون الآثار داعى بزرگ طيبى، ادريس عمادالدين قرشى @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان گونه شناسی "مهدی" در فرقه "واقفیه" 1. به باور واقفیه به لحاظ ماهیت موعود، موعود "شخصی" و "متعین" است. 2. به باور برخی واقفیه موعود "رجعت از غیبت" میکند. یا به عقیده برخی "رجعت از موت" میکند. 3. واقفیه باور دارند که موعود "ظهور اراده خدا در مهدی" است. 4. به عقیده این فرقه نجات بخشی موعود "جمعی" است. 5. برای موعود "کارکرد کیهانی" قائلند. 6. موعود رسالتش "جهان شمول" و "رو به آینده" است. 7. باور دارند که منجی "موعود پایانی" است و کسی بعد از او نخواهد آمد. 8. باور دارند که "وعده‌ای غیبی" است. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در "امامیه" شیوه كتاب الغیبه نعمانی در باب امامت و مهدویت: كتاب الغیبه نعمانی ( ابو عبدالله محمد بن ابراهیم نُعمانی م. 360 ق.)؛ نوشته شده در 342ق. دارای 26 باب و 478 روایت، شامل: 1. امامت و مسائل آن/ امام شناسی: نه باب/ مقدمه ای برای ورود به بخش اصلی کتاب (مهدی شناسی) امامت امری الهی 2. شمار امامان و اینکه آنان به حکم و اختیار الهی اند: - روایات منقول از روات شیعه (7 روایت). - روایاتی منقول از کتاب سلیم بن‌قیس (23روایت). - روایاتی منقول از اهل سنت (10 روایت). 3. در شناخت امام 4. خداوند زمین را بدون حجت نخواهد گذارد 5. نقل 24 روایت دیگر از طرق عامه در باب ششم در اثبات 12 امام (با تعابیری نظیر: 12 خلیفه، نقباء، اثناعشر یملکون الناس، 12 امیر، 12 قیّم) 6. 61 روايت در اينكه تعداد امامان شيعه 12 نفرند. 7. 12 حديث در اينكه خداوند زمين را از حجت تهى نخواهد نمود. 8. 6حديث در اين كه اگر در زمين تنها دو نفر باقى مانده باشند يكى از آن دو حجت (خدا بر ديگرى) خواهد بود. 9. 88حديث در مورد «غيبت» امام منتظر 10. 12 حديث در اوصاف و ويژگى هاى مهدى 11. 13 حديث در سيره مهدى 12. 6 حديث در نشانه ها و عملكرد مهدى @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان مهدویت در "امامیه" بر اساس روايات به باور شيعه اثنا عشرى مهدى: 1. همنام پيامبر اسلام است. 2. قريشى، از بنى هاشم، از نسل پيامبر، از فرزندان على و فاطمه، نهمين فرزند حسين. 3. او اندكى پس از تولد به امامت رسيده و پس از فوت پدر غايب شده است. 4. او داراى دو غيبت است: يكى كوتاه مدت و ديگرى بلند مدت و در غيبت نخست با وساطت سفيران و نايبان خاص و در غيبت دوم از طريق نائبان عام با شيعيان خود در ارتباط است. 5. در زمان غيبت ديده نمى شود، مگر توسط خواص شيعيان، اما او همه را مى بيند و از همگان آگاه است. 6. زمان ظهور او معين و مشخص نيست، امّا، علائمى همچون ظهور سفيانى، قتل و كشتار زياد و... به عنوان علامت هاى نزديك شدن زمان ظهور او ذكر شده است. 7. او قائم منتظرى است كه امام و حجت است و وجود او سبب قوام و دوام هستى و نگسيختن نظام و سامان آن است. 8ـ سيرت اخلاقى و صورت ظاهرى او همانند پيامبر اسلام است. 9. وى به لحاظ ظاهرى داراى پيشانى بلند و فراخ، بينى كشيده، دو...(الغيبه، طوسى، ص 282). پرچم او، پرچم رسول خدا، انگشترش، انگشتر سليمان و عصايش عصاى موسى است. 10. به هنگام ظهور عيسى بن مريم به او پيوسته و پشت سر او نماز مى گذارد. 11. مهمترين ويژگى او آن است كه جهان را پر از عدل و داد مى كند. 12. سنت هاى نادرستى كه به نام اسلام رايج شده از ميان بر مى دارد. 13. در حكومت و قضاوت عادلانه رفتار مى كند. 14. در حكومت او روزى و بركت فراوان مى گردد. 15. در زمان ظهور او عقل و درك انسان ها رشد مى كند 16. حكومت او جهانى است. 17. در حكومتش بر پيروان هر دينى به مقتضاى كتاب و دين آنان حكم مى كند. 18. به هنگام ظهور و برخورد با مخالفان كاملا سخت گير و اهل ششمير است نه مدارا و نرم خويى. 19. به وسيله او دين خدا بر جهان حاكم مى گردد و در اين امر فرشتگان او را يارى مى كنند. 20. در يك كلام، در دوران ظهور و سيطره او جهان به مدينه اى فاضله و آرمانى تبديل خواهد گرديد. @feraghe_tashayo
گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان گونه شناسی "مهدی" در فرقه "امامیه" 1. به باور امامیه به لحاظ ماهیت موعود، «شخصى» و «متعین» است. 2. به باور امامیه به لحاظ موعود باوری (آرمان) یک موعود "رو به آینده" است. 3. به باور امامیه به لحاظ رسالت و کارکرد منجی: نجات بخش "جمعی" دارد نه نجات بخش فردی. 4. به لحاظ فراگیری رسالتش موعود در امامیه فراگیر "جهان شمول" است. 5. امامیه باور دارد که بعد از امام امامی نخواهد بود لذا پایانی است. 6. به لحاظ خاستگاه موعود، "وعده‌ای غیبی" است. 7. به لحاظ محتوای وعده، موعود "تحقق اراده خدا در زمین" است. یعنی پیروزی قومی خاص بر اقوام دیگر. 8. موعود در امامیه زنده است و از پرده غیبت ظاهر خواهد شد. 9. امامیه منجی را عدل گستر میداند. 10. به عقیده امامیه موعود نجات بخشی جمعی و اجتماعی و معنوی است. 11. موعود تنها کارد کیهانی دارد بلکه نخست آنكه چون امام و حجت است و واسطه فيض از عالم علوى به سفلى است و بى وجود او سامان عالم از هم خواهد گسيخت، پس در سلسله اسباب نظام عالم از جايگاه كيهان شناختى مهمى برخوردار است. او امام است و جانشين پيامبر و «ولى» و «صاحب ولايت» و «صاحب الامر» است. او نه تنها جايگاه كيهان‌شناختى و تكوينى دارد و واسطه فيض تكوينى است كه يارى‌گر عقول و نفوس مستعد در سير صعودى به سوى كمال مطلق است و از اين‌رو واسطه فيض تشريعى نيز هست. به‌ويژه در مذهب اثناعشرى عقيده بر آن است كه غيبت امام مهدى كلى نيست و فقط از حشر و نشر ظاهرى و محسوس با مردمان غايب است كه «غيبت جزئى» و غيبت در يكى از شئون ولايت و امامت است كه «غيبت شأنيه» نام دارد. اما، او در ساير شئون ولائى و وجودى خود نافذ، حاضر و فعال است. ديگر آنكه، با ظهور منجى موعود شيعى و تحقق حكومت و آرمان‌هاى او جهان از نشئه مادى به نشئه ديگرى منتقل خواهد شد. در شيعه اثنا عشرى نيز، اگر چه روايات اختلافاتى در مورد مقدار فاصله زمانى ظهور مهدى و ظهور قيامت وجود دارد، اما به نظر مى رسد، در اين كه وضع و شرايط اين عالم رو به پايان خواهد گذاشت اختلافى در روايات مربوط وجود ندارد. البته دقيقاً روشن نيست كه پايان جهان پس از حكومت مهدى (ع) و جانشينان او مربوط به كار كرد كيهانى وجود و فقدان مهدى است يا صرفاً اراده الهى بر اين امر تعلق گرفته است كه پس از ظهور مهدى و تحقق اهداف و آرمان هاى الهى توسط او، اين جهان به فرجام خود خواهد رسيد. @feraghe_tashayo
اندیشه سیاسی فرق حکمت و حکومت اصل نظریه: آقاى حائرى منکر حق ولایت و حکومت‏براى نبى اکرم (ص) و ائمه‏معصومین (ع) است و مى گوید آن ها چنین شانى را از جانب خداوندمتعال ندارند، پس نائب خاص یا فقها هم که در اختیارات و شئون،جانشین ائمه (ع) هستند حق حکومت ندارند، بنابراین حکومت‏حق‏مردم است و لاغیر. سپس مى گوید: این مطلب منافاتى با حاکمیت‏بعض انبیا و ائمه (ع) که در تاریخ ثابت است، ندارد. چون مردم بودند که حاکمیت را به‏آن ها تفویض مى کردند نه این که به عنوان نبوت یا امامتشان ازجانب خداوند مالک منصب حکومت‏باشند. دلیل این که مردم، معصوم‏را متصدى حکومت مى کردند این بود که مردم گاهى به قدرى آگاهى‏پیدا مى کردند که مى فهمیدند اولا: معصوم داناترین آن ها به‏مصالح مردم است و ثانیا: معصوم در تصرفات و اعمالش از تاثیرهواى نفس و شهوات محفوظ است، بنابراین حکومت معصوم قطعا بهتراز غیر معصوم است. خلاصه این که حکومت‏به عنوان سیاست و اداره‏کشور و مردم جزو قلمرو دین نیست و از شئون انبیا و ائمه (ع)نمى باشد. @feraghe_tashayo
اندیشه سیاسی فرق گونه شناسی ارتباط دین و سیاست ارتباط دين و سياست 1-1- حداكثري­ها 2-1- منطقه­الفراغي­ها 3-1- حداقلي­ها حداكثري­ها: طرفداران اين گرايش به اين نكته كلی باور دارند كه اسلام چون كامل­ترين دين تلقی مي­شود و هيچ­گونه رطب و يابسی را فرو گذار نكرده، به مسائل سياسی و اجتماعی هم به شكل معتنابهی پرداخته است. بدون ترديد، قائلان به اين نظريه که انتظاری حداکثری از دین دارند، در طيف گسترده­ای قرار مي­گيرند.برخی در صددند كليه علوم (انسانی و طبيعي) را اسلامی نمايند؛ و در جواب اين سؤال كه چرا تاكنون «فيزيك اسلامي» و يا «سياست اسلامي» به شكل كامل تدوين نشده، چنين پاسخ مي­دهند كه طبق استدلال­های عقلی اين مسأله، امری بايسته است؛ و اگر تاكنون تدوين و ارائه نشده، دليل بر عدم امكان آن نمي­باشد. در این رویکرد، اسلامی­سازی معرفت نقشی محوری دارد. منطقه­الفراغي­ها: این گروه را می­توان بین حداکثری­ها و حداقلی­ها قرار داد. نايينی دايره امور غير­منصوص را وسيع مي­داند؛ و معتقد است معظم سياسات نوعيه از جمله كيفيت شورا از قسم دوم مي­باشد. او الزام در اين قسم را وظيفه حكومت حقه قلمداد مي­كند.اصطلاح «منطقه الفراغ» را سيد محمدباقر صدر، به معنای حوزه­ای كه شارع در آن­جا دارای احكام الزامی نيست، به كار برد. از ديدگاه او، مقتضيات زمان و مكان مستدعی وجود چنين فضای بازی در حوزه دين، و مستلزم نقش اجتهاد و انفتاح باب آن مي­باشد.صدر در نظريه «دولت انتخابی اسلامي»، مبنای فوق را به مسأله ثابت و متغير در شريعت پيوند مي­زند. حوزه منطقه­الفراغ كه لازم است بر اساس اصول كلی و ثابت دين اشباع شود، جزء احكام متغير شريعت است؛ و از استلزامات خاص زمانی و مكانی تأثير مي­پذيرد. بدين لحاظ است كه مي­توان اين گونه احكام را شرعی ناميد.بر اساس اين ديدگاه، اهداف و وظايف دولت اسلامی عبارت است از: بيان احكام شرعی (يعنی قوانين ثابت ديني)، وضع تعاليم (كه بقای آن به ظروف زمانی و مكاني و شرايط بستگی دارد)، تطبيق احكام شرعی (اعم از ثابت و متغير) بر امت، و قضاوت در خصومت­های افراد و دولت بر اساس احكام (ثابت) و تعاليم (متغير). در مجموع، بايد گفت منطقه­الفراغي­ها، دايره احكام غير الزامی شرع را كه به زمان و مكان وابسته­اند، وسيع­تر از حداكثري­ها مي­بينند؛ هر چند دايره احكام الزامی شرع را نيز نسبت به حداقلي­ها گسترده­تر مي­دانند. حداقلي­ها: مدعای حداقلي­ها آن است كه نبايد ترسيم نظام سياسي، اقتصادی و اجتماعی را از دين انتظار داشته باشيم. انتظار ایشان از دین، حداقلی (مبدأ و معاد) است. بر این اساس، بسياری از امرها و نهي­های صادر شده در باب معاملات (اجتماعات به معنای اعم) ارشادی است؛و دين اساساً امری اخروی تلقی می­شود. فقه مجموعه احكام است؛ و حكم، با برنامه تفاوت دارد. فقه برای تنظيم و برنامه­ريزی معيشت دنيوی كافی به نظر نمی­رسد؛ چرا كه كار آن رفع خصومات است.ريشه­های فلسفی سكولاريسم و بلكه علت اصلی آن را باید در نظريه­های محض فلسفی در باب ذوات اشيا جستجو کرد. هر چيزی كه از پيش خود ذاتی و ماهيتی داشته باشد، ديگر نمي­تواند ذاتاً دينی شود؛ چرا كه يك چيز نمي­تواند دو ذات و ماهيت داشته باشد. لذا جامعه­شناسی ذاتاً دينی يا فلسفه ذاتاً اسلامی يا مسيحی نمي­توان داشت؛ هم­چنان كه حكومت ذاتاً دينی هم قابل تصور نيست.مبنای ديگر این مدعا، ضرورت جدا كردن ذاتيات دين از عرضيات آن است. @feraghe_tashayo
اندیشه سیاسی فرق گونه شناسی ارتباط دین و سیاست ادغام نهاد دين و دولت رفداران ادغام يا اتحاد معتقدند در حكومت ديني، نهاد و كسانی كه صلاحيت اداره جامعه را دارد نهاد روحانيت يا فقيهان مي­باشند. تعامل نهاد دين و دولت در تعامل نهاد دين و دولت، وجود و همكاری دو نهاد فوق مفروض گرفته مي­شود; خواه اين فرض بر اساس رأی دينی و خواه به خاطر اضطرار سياسی و اجتماعی باشد. قيد اخير را به اين دليل اضافه كرديم كه ممكن است به طور مثال درباره نظريه «سلطنت مشروعه» اين اشكال مطرح شود كه قائلان به اين نظريه در اصل به ولايت انتصابی فقيهان معتقدند، اما از باب اضطرار مهر تاييد بر سلطنت مسلمان ذی شوكت زده­اند. پاسخ ما در اين­جا آن است كه دليل گرايش به اين گونه اقوال در طبقه بندی حاضر چندان مد نظر نيست. مهم آن است كه اين نظريه، مبنای عمل فقيهان در طول چند صد سال بوده است. نظارت نهاد دين بر دولت در اين فرض، نهاد دين و دولت دو وجود جدا از هم و همكار تلقی مي­شوند، اما نهاد دين نسبت به دولت از نظارت (همراه با ضمانت) برخوردار است. به طور مثال در نظريه «خلافت مردم با نظارت مرجعيت» (سومين نظريه سيد محمد باقر صدر)، خلافت جريان رشد انسان به سوی خداوند تلقی مي­شود نظارت دولت بر نهاد دين عكس حالت فوق را مي­توان در حالتی تصور كرد كه پادشاهان به نهاد دينی اعتقاد دارند ولی آن را بخشی از حاكميت خود قلمداد مي­كنند. همكاری نهاد دين ودولت همكاری نهاد دين و دولت با فرض هم­عرض بودن آن­ها را مي­توان در نظريه سلطنت مشروعه متجلی ديد. استقلال دولت از نهاد دين در اين فرض، بر خلاف دو صورت ادغام و تعامل، دو نهاد فوق همانند دو دايره متباين و مستقل تصور مي­شوند. چهار بخش: تفكيك گرايان انزوا گرايان (رخی فرقه­های صوفيه) تفصيل گرايان (نظريه «عرفي­گرايی ديني») مخالفان نهاد دين (نظريه «اسلام منهای آخوند») @feraghe_tashayo