eitaa logo
فرشته های زمین
89 دنبال‌کننده
963 عکس
761 ویدیو
16 فایل
گروه فرهنگی یاوران مهدی علیه السلام نکته های اخلاقی، طنز، داستان، شعر، بازی، سرگرمی های مفید کودکانه آیدی ارتباط : @hasani313 لینک کانال: 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 داستان شب 🎙 با اجرای نورالزینب و نورالزهرا خانمِ حافظی🧕🏻 📚 قصه های نهج البلاغه 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹 داستان امروز 🌹 🔰 مستمند و ثروتمند رسول اكرم صلي اللّه عليه وآله طبق معمول در مجلس خود نشسته بودند. ياران گرداگرد حضرتش حلقه زده، او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند. در اين بين يكی از مسلمانان كه مرد فقير ژنده پوشی بود از در رسيد. (و طبق سنت اسلامی كه هر كس در هر مقامی هست ، همين كه وارد مجلسي می شود، بايد ببيند هر كجا جای خالی هست، همانجا بنشيند و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شأن من چنين اقتضا می كند، در نظر نگيرد) آن مرد به اطراف متوجه شد، در نقطه ای جايی خالی يافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعين و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه های خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشيد. رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت : ترسيدي كه چيزی از فقر او به تو بچسبد؟! عرض کرد : نه يا رسول اللّه ! فرمود : ترسيدی كه چيزی از ثروت تو به او سرايت كند؟ عرض کرد : نه يا رسول اللّه ! فرمود: ترسيدی كه جامه هايت كثيف و آلوده شود؟ عرض کرد : نه يا رسول اللّه ! فرمود : پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشيدی ؟ عرض کرد : اعتراف می كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران اين خطا و به كفاره اين گناه، حاضرم نيمی از دارايی خودم را به اين برادر مسلمان خود كه در باره اش مرتكب اشتباهی شدم، ببخشم ! مرد ژنده پوش گفت : ولی من حاضر نيستم بپذيرم . جمعيت : چرا ؟! گفت : چون می ترسم روزی مرا هم غرور بگيرد و با يك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز اين شخص با من كرد. 📚 داستان راستان / استاد مطهری 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 🌸 ارزش خویشاوندی شخصی نزد رسول اللّه خدا صلی اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه كرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند. آيا من هم با آنها قطع رابطه كنم ؟ پيامبر صلی اللّه عليه و آله فرمود: با اين وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد. آن مرد گفت : پس چه كنم ؟ حضرت فرمود: ايجاد رابطه كن باكسی كه با تو قطع رابطه كرده است، و بخشش کن به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظلم كرده است . در اين صورت از سوی خداوند پشتيبانی در برابر آنها خواهی داشت. 📚 قصه هاي تربيتي چهارده معصوم عليهم السلام / محمد رضا اکبری 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹 تأثیر پیشانی‌بندِ شهید محمدحسین فهمیده روی جوانان مسلمان بوسنیایی 🦋 رهبرمعظم انقلاب: یکی از جوانانی که در بوسنی مجاهدت کرده بود، برای من نقل می‌کرد: وقتی که در زمینه‌ی اسکناس‌های جمهوری اسلامی، جوانان بوسنیایی عکس شهید «فهمیده»، پسرک فداکار سیزده ساله را دیدند، متوجّه شدند روی پیشانی‌اش چیزی بسته است. پرسیدند: این چیست؟ گفتم: این علامت بسیجی‌های ماست که در میدان جنگ و جهاد فی‌سبیل‌الله، پیشانی‌بند می‌بستند.✌️ ♦️ آن وقت جوانان مسلمان بوسنیایی صف کشیدند، لباس‌ها و پیراهن‌هایشان را تکّه‌تکّه کردند و پیش ما آوردند و گفتند: این جملات را روی لباس‌های ما هم بنویسید !🌹 🔶 ما نوشتیم و آن‌ها به پیشانی‌شان بستند و ندای الله‌اکبر این‌طور در قلب اروپا طنین انداخت. همه‌ی دنیا هم با آن‌ها مبارزه می‌کنند... نتیجه‌ی مجاهدتِ با ایمان به خدا همین است. ۷۴/۷/۲۲💕 🌷 او نوجوانی ۱۳ ساله بود که در دوران دفاع‌مقدس به‌شهادت رسید، به‌همین خاطر این روز به‌عنوان روز نوجوان و (بسیج دانش آموزی) نامگذاری شد. این روز را به همه نوجوان‌های عزیز تبریک عرض می‌نماییم. 🌹✌️🇮🇷 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
✨میخوایم یه داستان قشنگ براتون بگیم از یه پسرِ دلیر و شجاع که بخاطرِ حفظِ اسلام و کشور عزیزمون ایران با نهایتِ قدرت رو به روی دشمنان ایستادگی کرد...💪😊 ❣محمدحسین فهمیده فقط ۱۳ سال داشت و زمانی که صدامِ ملعون به ایران حمله‌ کرد، محمد حسین تلاش کرد تا به جبهه بره. چون سن و سال کمی داشت، اولش اجازه نمیدادن ولی محمد حسین اینقدر اصرار کرد تا بالاخره اجازه دادن که بره...اونقدر شجاع💪 بود که یکبار تونسته بود با دستِ خالی یکی از نیروهای دشمن 👺رو به تنهایی اسیر کنه و تحویل فرمانده بده...وقتی فرمانده دید خیلی شجاع و زرنگه، اون رو به خطِ مقدمِ جبهه فرستاد.🤗 زمانی که دشمنا😈 شهر خرمشهر 🕌رو محاصره کردن و با تانک هاشون میخواستن از پلِ شهر عبور کنن و وارد شهر بشن، محمد حسین شجاعِ ما فکر کرد که اگه تانک ها رو منفجر کنه، نمیتونن از روی پل عبور کنن. برای همین یه کمربند نارنجک به کمرش بست و رفت روی پل و خودش رو انداخت زیر تانکی که داشت از روی پل عبور میکرد.😞 👌بله بچه های قشنگ، محمد حسین عزیز ما💔 جون خودش رو فدا کرد و شهید شد تا نذاره دشمنا وارد شهر بشن...از همون زمان مردم ایران روز ۸ آبان رو که روز شهادت شهید محمد حسین فهمیده هست، گرامی میدارن و اسم این روز رو روز نوجوان گذاشتن🎈🎉 🦋ما این روز رو به تمامِ نوجوونای امام زمانی تبریک میگیم...👏😍چه خوبه ما هم از این دلاور مرد کوچک ایران یاد بگیریم و در راه امام زمان عزیزمون شجاع باشیم و تا آخرین لحظه ایستادگی کنیم.☺️ 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز🌷 معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را بنویسند، دانش آموزان شروع به نوشتن کردند.📝 معلم نوشته های آن ها را جمع آوری کرد، با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند . اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و .... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد، معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید : دخترم چرا چیزی ننوشتی؟ دخترک جواب داد : عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند، و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت: بسیار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم . در این هنگام دخترک مکثی کرده و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از....لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن . پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت. اکنون تازه همه به حقیقتی مهم آگاه شده بودند. ☘ آری... عجایب واقعی همین نعمت هایی هستند که ما آن ها را ساده و معمولی می انگاریم. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز 🌷 ✍مرحوم ایت الله حاج شیخ جواد انصاری می‌فرمودند: شخصی نزد میرفندرسکی آمد و مدعی شد که من از دنیا گذشته‌ام و به مرتبه‌ی فنا رسیده‌ام. 🔵👈 میر از او پذیرایی نمود و با کمک یکدیگر به تهیه‌ی غذا مشغول شدند و هر یک کاری را عهده دار گردید و آن مرد بنا شد کشکی بساید. میر از او تعهد کرد که اگر به مرتبه‌ا‌ی رسید، سه حاجت او را برآورد. 🔴👈 سپس میر در او تصرفی نمود و آن شخص، در حین کشک ساییدن، دید جماعتی از دربارِ سلطنت آمده‌اند و می‌گویند که شاه از دنیا رفته و ارکانِ دولت، شما را برای سلطنت انتخاب نموده‌اند. 🔵👈 آن مرد برخاست و به اتفاق آنها به دربار رفت و بر تخت سلطنت نشست و دستور داد که وسایل لازم را مهیا کنند تا به شکار برود. آنها هم اسب‌های سلطنتی را آماده کردند و آن شخص بر اسب سواریِ مخصوصِ شاه نشست. 🔴👈 بعد از مراجعت از شکار، به حرمسرا رفت و در بین زنانِ حرم، کنیزی را که بسیار زیبا بود انتخاب نمود و سپس به خزانه رفت و در حین بازدید از جواهرات، گوهر بسیار خوبی را با خود برداشته و با خود به دربار آورد. 🔵👈 پس از ورود به دربار، ندیمان به وی گفتند که مردی به نام میر فندرسکی، جلوی در، اذن شرفیابی می‌خواهد. آن مرد اذن داد که او وارد شود و از وی پذیرایی به عمل آورد. میر به آن شخص گفت: قرار بود اگر به جایی رسیدی، سه حاجت مرا بر آورده کنی. 🔴👈 یکی از سه حاجت من اسبِ سواری پادشاه است، آن شخص عذر آورد.میر گفت: حاجت دوم من، آن کنیزی است که مورد علاقه‌‌ی شماست و حاجت سومم آن گوهر پر قیمت است. 🔵👈 مرد آن دو را نیز عذر آورد. میر به آن مرد گفت: تو از دنیا گذشته‌ای؟!! کشکت را بساب که شب بدون شام نمانیم! آن مرد به خود آمد و دید مشغول ساییدن کشک است. ✳️ مزار شریف این عالم فاضل در تخت فولاد، تکیه میر فندرسکی می باشد. 📚کتاب سوخته، (زندگینامه مرحوم ایت الله انصاری) «با اندکی تلخیص» 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز🌷 🔰ابراهیم و چند نفر دیگر ازسربازهای آشپزخانه ی پادگان تصمیم می‌گیرند برای سربازهایی که می‌خواهند روزه بگیرند، سحری آماده کنند. درآن زمان تیمسار «ناجی» که بعدها فرماندار نظامی اصفهان نیز شد، فرمانده پادگان بود. به همه ی سربازها خبر داده شد که: «هرکس می‌خواهد روزه بگیرد، برایش سحری و افطاری آماده می‌کنیم. » 🔹عده ی زیادی از سربازها با شنیدن این خبر خوشحال شدند و با شروع ماه مبارک رمضان روزه گرفتند. 🔸چندی نگذشت که خبر روزه داری سربازان به گوش ناجی رسید. او به پادگان رفت و پس از تحقیق و بررسی، دستور داد که همت را بازداشت کنند. بعد تمام سربازها را درمحوطه ی اردوگاه به خط کرد و دستورداد تا به همه آب بدهند و تهدید کرد: «اگر کسی آب نخورد، عاقبت شومی درانتظارش است. » ✅در همان لحظه ورود پایش لغزید و کف آشپزخانه ولو شد. ضربه آن قدرسنگین بود که ناجی تا مدت‌ها نتوانست به پادگان بیاید و این فرصت خوبی بود تا محمد ابراهیم و دوستانش دوباره برنامه ی افطاری وسحری را اجرا کنند و سربازها با خیال راحت روزه بگیرند. 📚 خاطراتی از شهید ابراهیم همت 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز🌷 کاکتوس 🌵 مردی از خدا دو چيز خواست... يک گل و يک پروانه... اما چيزی که به دست آورد، يک کاکتوس و يک کرم بود. غمگين شد و با خود انديشيد : شايد خداوند مرا دوست ندارد و به من توجهی ندارد. چند روز گذشت... از آن کاکتوس پر از خار، گلی زيبا روييده شد و آن کرم تبديل به پروانه ای زيبا شد. اگر چيزی از خدا خواستيد و چيز ديگری دريافت کرديد به او اعتماد کنيد. خارهای امروز گلهای فردايند. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز🌷 💐 داستانک مهدوی به مناسبت ایام ولادت امام حسن عسکری علیه السلام؛ ▫️آمده بود دیدن امام، امام از فرموده های رسول خدا صلی الله علیه وآله برایش میگفت؛ ...از اینکه هرکس یتیمی را نگهداری کند خدا حافظش خواهد بود؛ از اینکه هرکس یتیمی را نوازش کند، به تعداد موهای سر آن یتیم، قصرهای بهشتی نصیبش خواهد شد... سپس امام عسکری علیه السلام فرمود: اما یتیم تر از کودک پدر مرده، کسی است که از امامش دور افتاده باشد؛ نه راهی به محضر امامش دارد، نه احکام دینش را میداند... هدایت چنین کسی، ثوابش مثل بر دامن نشاندن یتیم است... کسی که او را هدایت کند، در بهشت همنشین ما خواهد بود. 📚تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص338. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 دوستی نقل می کرد، یکی از دوستان مدتی سردرد عجیبی گرفت. مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برای او آزمایشات از مغز نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد، روزی که برای دریافت پاسخ آزمایش با او و یکی دیگر از دوستان به بیمارستان رفتیم، چشمانش و قلبش می لرزید. متصدی آزمایشگاه با اصرار زیادِ ما گفت : شکر خدا چیزی نیست. از خوشحالی از جا پرید. انگار تازه متولد شد. متصدی آزمایشگاه به من نیز کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو ، چیزی نیست ،شکر خدا سالم هستی. در فهم علت این کار او عاجز ماندم؛ متصدی که مرد عارفی بود، گفت: دوستت بعد از تحمل استرس و هزینه کردن مبلغ زیاد، الان که فهمید سالم است، دیدی چه اندازه خوشحال شد و اصلا ناراحت نشد که هزینه کرده بود؟ پس من و تو که سالم هستیم، اگر واقعا خدا را شاکر باشیم ، باید الان دست در جیب برده حداقل یک صدم هزینه ای که دوستمان کرد تا فهمید سالم است،صدقه ای به شکرانه این نعمت الهی بدهیم که بدون صرف استرس و پول، فهمیدیم مغزمان سالم است و بیماری نداریم..... الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ (268 بقره) شیطان با وعده و ترساندن شما از فقر ( مانع انفاق و بخشش شما و دیدن نعمت های الهی می شود) 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
سفر به شهر قم.mp3
29.44M
💚 سفر به شهر قم 💚 به مناسبت وفات حضرت معصومه سلام الله علیه 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷داستان امروز🌷 🎥 داستان یک گنجشک ▫️برخورد جالب یک عالم دینی با بچه هایی که به گنجشک آزار میرساندند.. 🏷 بر اساس خاطره‌ای از علامه طباطبایی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 ✍ پهلوان کیست!؟ 🔹‌از عالمی پرسیدند: بالاترین وزنه چند کیلوست که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟ 🔸عالم در جواب گفت: بالاترین وزنه یه پتوی نیم کیلویی است که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند. 🔹هرکس بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت: پهلوان. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
باغ پرندگان.pdf
1.46M
🌞 داستان : باغ پرندگان 🦜 🌹داستانی از زندگانی امام صادق علیه السلام 👦🏻 مخاطب: دبستان ✍️ نویسنده: مرتضی دانشمند علیه السلام 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 یک تکه از ماه دو دقیقه‌ای که حالتان را خوب می‌کند 🌷 شهید سید مجتبی علمدار 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌷داستان امروز🌷 ✍ هم‌نشینی با نادان 🔹"خواجه نظام‌الملک" وزیر ملک‌شاه سلجوقی به عللی به زندان افتاد. 🔸بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و زندان و گوشه‌گیری را به وزارت ترجیح داد. 🔹دربار ملک‌شاه دنبال چاره‌ای بودند تا خواجه را راضی به قبول شغل سابقش کنند. در این بین شخصی گفت: خواجه دانشمند است و هیچ‌چیز برای او بدتر از هم‌نشینی با انسان نادان نیست. 🔸پس فکری کردند و چوپانی که گله‌ای را به سبب سهل‌انگاری و نادانی به باد داده بود و در زندان به سر می‌برد، به نزد خواجه فرستادند. 🔹خواجه مشغول خواندن قرآن بود. چوپان وارد شد و جلوی خواجه نشست. ساعتی به او نگریست و بعد حالش منقلب شد و شروع به گریه کرد. 🔸خواجه گمان کرد تازه‌وارد عارفی است آشنا به معارف قرآن. رو به چوپان کرد و پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ 🔹چوپان آهی کشید و گفت: داغ مرا تازه کردی. 🔸خواجه گفت: چرا؟ 🔹چوپان گفت: من بزی داشتم که پیشاهنگ گله من بود و ریشش هم‌رنگ و اندازه ریش شما بود و مثل ریش شما که موقع خواندن تکان می‌خورد، هر وقت علف می‌خورد، ریشش تکان می‌خورد. برای همین یاد بزم افتادم و دلم سوخت. 🔸خواجه با شنیدن این سخن حساب کار دستش آمد و از شدت ناراحتی کاغذ و قلم طلبید و به حاکم نوشت: 🔹صد سال به کُند و بند زندان بودن در روم و فرنگ با اسیران بودن 🔸صد قافله قاف را به پا فرسودن بهتر که دمی همدم نادان بودن 🔹و مجددا قبول وزارت کرد و به سر شغل سابق برگشت. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 🌸 ارزش خویشاوندی شخصی نزد رسول اللّه خدا صلی اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: يا رسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه كرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند. آيا من هم با آنها قطع رابطه كنم ؟ پيامبر صلی اللّه عليه و آله فرمود: با اين وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد. آن مرد گفت : پس چه كنم ؟ حضرت فرمود: ايجاد رابطه كن باكسی كه با تو قطع رابطه كرده است، و بخشش کن به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظلم كرده است . در اين صورت از سوی خداوند پشتيبانی در برابر آنها خواهی داشت. 📚 قصه هاي تربيتي چهارده معصوم عليهم السلام / محمد رضا اکبری 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
«ایشان همیشه تا دیروقت سر کار بود و گاهی نیمه شب بر می گشت. یک شب به ایشان گفتم : وقتی دیر برمی‌گردی، بچه‌ها نگران می‌شوند. شهید لبخندی زد و گفت : «هر چه من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش می آید. پس اجازه بده بیشتر کار کنم .» همسر شهید فخری زاده بعد از بیان این خاطره گفت که : «وقتی حاجی شهید شد، نتانیاهو از شنبه‌ی آرام صحبت کرد، تازه فهمیدم، شهید فخری‌زاده آرامش را از صهیونیست‌ها گرفته بود.» به مناسبت هفت‌ آذر‌، اولین‌ سالگرد شهادت دانشمند هسته ای ودفاعی ایران عزیزمان. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 💠 همه جور شاگردی داشت؛ از حزب‌اللهی ریش‌دار تا صورت تراشیده تیریپ آرت. از چادری سفت و سخت تا آنها که مقنعه روی سرشان لق می‌زد. یک بار یکی از همین فکلی‌ها همراه دوست محجبه‌اش آمده بود پیش دکتر. پیش پای هردوشان بلند شد. جواب سؤالات هردوشان را داد. هردوشان را هم خطاب می‌کرد «دخترم». اذان گفتند. نگفت: «بروید بعد نماز بیایید». همان جا آستین‌هایش را بالا زد. سجاده کوچکی در دفترش داشت که هروقت فرصت نماز جماعت نبود، در دفتر نماز اول وقتش را می‌خواند. یک سال بعد، آن دختر فکلی، در صف اول نماز جماعت دانشگاه بود و قرآن بعد از نمازش ترک نمی‌شد. 👌 شهید دکتر مجید شهریاری این طور شاگرد تربیت می‌کرد. به مناسبت سالگرد شهادت دکتر مجید شهریاری دانشمند هسته ای کشورمان 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 ✅حمام رفتن بهلول ✍ روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمه حمام به او بی‌اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت و این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند؛ ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد. حمامی‌ها متغیر گردیده پرسیدند : سبب بخشش بی‌جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می‌پردازم تا شماها ادب شوید و رعایت مشتری‌های خود را بنمایید. 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
پرستار زخمی.m4a
7.77M
📚عنوان: پرستار زخمی 🎤گوینده: خانم وفایی 💐🌿💐🌿💐🌿💐 فرشته های مهربون شبتون بخیر و نیکی☺️ نازنینا🎉💫 امشب اومدیم پیشتون با یه قصه از مادرجون مهربونمون😊 با ما همراه باشید تا حرف های زیبای مادر جون👵 رو با گوش👂جانمون بشنویم🌸☘ 🌞نازنینا صلوات و دعا 🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉 💫🌿💫🌿💫🌿💫 🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز 🌹 👥بهانه ای برای آشتی کردن👥 ✅ امام علی علیه‌السلام در جمعی فرمودند: (اعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفنا؛ پناه می‌برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدنِ هلاکت خواهند شد.) "عبدالله بن کواء" پرسید: (آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت می‌شود، وجود دارد؟) امام علی پاسخ دادند: (آری، و آن گناه "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده‌ است که موجب هلاکت زودرس می‌شود. چه بسا خانواده‌ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می‌شوند، و همین کار موجب می‌شود که خداوند به آنها روزی می‌رساند؛ و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می‌شود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد.) 📚 اصول کافی ، جلد ۲، صفحه ۳۴۷ 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 🔰 داستان امام علی علیه‌السلام ✅ کمک حضرت علی (علیه السلام) به فقرا مرد فقیری نزد حضرت علی (علیه السلام) رفت تا کمی درددل کند. کودکان این مرد از شاخه‌ درخت خرمای همسایه، که به خانه‌شان راه پیدا کرده بود، خرما می‌چیدند و این کار سبب عصبانیت مرد همسایه می‌شد. حضرت علی به نزد مرد همسایه رفت تا به طریقی رضایت او را جلب کند تا اجازه دهد کودکان مرد فقیر روزی چند خرما از درخت بچینند، اما مرد همسایه به هیچ‌ وجه راضی نشد. سرانجام حضرت علی علیه السلام پیشنهاد داد که نخلستان ارزشمندش را با خانه‌ی کوچک مرد همسایه تعویض کند. مرد همسایه شگفت‌زده شده بود، پیشنهاد را پذیرفت و دلیل این کار را از حضرت پرسید. امام فرمودند : دلم می‌خواهد کودکان این مرد شاد باشند و بدون ترس، از درخت، خرما بچینند و بخورند. سپس حضرت علی (علیه السلام) به پدر کودکان فرمودند : این خانه را به تو می‌بخشم؛ به این‌جا اسباب‌کشی کن و بگذار کودکانت با خیال راحت خرما بچینند، بگذار این نخل، دل کودکانت را شاد کند.😊🌹 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹 داستان امروز 🌹 🔴 نگران کم بودن اعمال خود نباشید! ✍ مفضل بن عمر می گويد : در محضر حضرت امام صادق (علیه السلام) بوديم، سخن از چگونگی اعمال به ميان آمد، من گفتم : عمل من چه اندازه اندك است... امام علیه السلام فرمودند : آرام باش، از خداوند مهربان طلب آمرزش كن و اين را بدان كه : عمل اندك همراه پرهيزگاری، بهتر از عمل بسيار بدون پرهيزگاری است. پرسیدم : عمل بسيار بدون پرهيز، چگونه است؟ امام علیه السلام فرمودند : برای مثال، مثل كسی است كه از غذای خود به مردم می خوراند و به همسايگانش مهربانی مي كند و در خانه اش به روی مردم باز است؛ ولی در عين حال اگر دری از حرام به سراغش آيد، مرتكب آن می شود... شخص ديگری نيز هست كه اين كارهای نيك مثل غذا دادن، مهربانی به همسايه و … را ندارد، ولی اگر دری از حرام به رويش گشوده شود، وارد آن نمی شود... 🌷پس دومی بهتر از اولی است. 📚 اصول کافی، باب الطاعة و التقوی، حديث 7، ص 76، ج 2 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹داستان امروز🌹 حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید که دخترش را به چه کسی بدهد تا مناسب او باشد .. در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ... از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد .. هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و او را در حال نماز دیدند ، وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد .. تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ... جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ، فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم ! 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹 داستان امروز🌹 مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی. سلیمان گفت: تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد. سلیمان پرسید: کدام زبان؟ جواب داد: زبان گربه ها! سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت.... روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند. یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم! دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا فروخت! گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟ گفت : نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت. نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! پیامبر پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! حکمت این داستان : خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. او بلا را از ما دور میکند ، و ما با نادانی خود آن را باز پس میخوانیم...!! 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
🌹 داستان امروز🌹 💥داستان عجیب شیخ رجبعلی خیاط و زنی آتشین🔥 ✍️فرزند شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل می‌کرد: یک روز با جناب شیخ به جایی می‌رفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه می‌کند،😳 از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید: چشمتان را از نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی می بینم؟ 👈 ببین! نگاه کردم، دیـدم همینطور از بـدن آن زن مثل سُرب گـداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می‌ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبـال اوست، سـرایت می‌کند. 💥 شیخ رجبعلی فرمـود : این زن راه میـرود و روحـش یقـه مـرا گـرفته او راه میـرود و مردم را همینطور با خـودش به آتش جهنـم می بَرَد. 📚 بوستان حجاب، ص 10 🌸🌸🌸فرشته های زمین🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163
📍 چهار داستان و نقاشی با موضوع حضرت فاطمه علیها السلام 📌دانلود تصاویر علیهاالسلام 🏴💚🏴 فرشته های زمین 🏴💚🏴 https://eitaa.com/joinchat/206766124Ce9e3820163