eitaa logo
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
341 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
547 ویدیو
13 فایل
گمگشتہ در خیال خویش بہ دنبال خاطره‌اۍ یادۍ گذشتہ‌اۍ صداۍخنده‌اۍ محو شدیم دیگر قلب‌ها هم یاریمان نمےڪند # آنہ‌باموهاۍمشکے اطلاعات: @aramesh_00 هرچہ‌مۍخواهد دل‌تنگت بگو :) https://daigo.ir/secret/916609249
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
تو فقط برام حرف بزن:)
این نور پور فروغ هر روز از پشت گنبد خدایا کمکم کن بلند میشد و شبی از جنس نا امیدی و تاریکی رو با نور خودش روشن و روشن تر میکرد و به ادمها ثابت می کرد پایان شب سیه سفید است... این خدایی که براتون میگم همونیه که یکی از دلایل خلقت صبحش اینکه به بنده هاش بگه هر چی دیروز اتفاق افتاد هر کار درست یا اشتباهی که کردی داخل دیروز میمونه و امروز یه روز تازه است بیا از اول بنده ی من :) خدایی که ازش دارم براتون میگم داخل عاشقی حرف اول میزنه اصلا یه جوری عاشق بنده هاشه که مغز ادم از فکر کردن بهش سوت میکشه ...اینا که میگم فقط حرف نیست برا همشون دلیل دارم شما وقتی به نماز می ایستید اون بالایی یه جوری بهتون توجه میکنه انگار تو کل دنیا فقط همین یه بنده رو داره اما ما طوری موقع نماز خوندن حواسمون پرته و به حرف های همسایه بغلی ونرخ دلار و قیمت پیازو... فکر میکنیم انگار هزار تا خدا داریم این خدا انقدر خداست که انگار واسه هزار تا بنده هزار تا خداست انقدر که سر حوصله داخل زندگی دونه دونه شون معجزه میکنه و حال خوب به دلهاشون هدیه میکنه... این خدا همون خدایی که اگه تو هزار بار راه اشتباه بری و توبه کنی با اغوش باز منتظرته حتی اگه یه ثانیه قبل مرگت توبه کنی بازم تو رو میبخشه.و میگه گر هزار بار توبه شکستی باز آی .. این بالایی این سلطان دلها این رفیق این سنگ صبور تو یه مرام و معرفت ردخور نداره میدونستید به فرشته هاش گفته اگه این بنده ی نازنین جاهل من یه کار درست کرد سریع براش بنویس و اگه گناه کرد ننویس چند ساعت صبر کن شاید توبه کنه شاید پشیمون شه ... میدونید دوستان نمیشه بنده ی این خدا بودو امیدوار نبود نمیشه بنده ی این چشمه نور بود و عاشق نبود نمیشه بنده ی این صاحب هزار و هزار نام بود و شرمنده نبود.... خدایی خیلی نوکرتم رفیق روزهای تنگم ، سنگ صبورم ،محرم اسرارم ،خدای من ... میخوام بدونی خیلی دوست دارم خیلی بیشتر از خیلی همه ی ما دوست داریم فقط بعضی وقت ها یادمون میره دوست داشتن باید فریاد زد مخصوصا وقتی دوست داشتن خداست ...:)!
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
#شما میشه روز مرگی بزارید ؟
آنه 198روز تا فارغ تحصیلی حس های عجیبی به قلبم هجوم میارن و اجازه ی نوشتن بهم نمیدن اجازه بدید وقتی به طور کامل خودمو برگردوندم براتون بنویسم...:)
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
درد!
این روزا واقعا غمگین ترین حالت غمگین شدن حس میکنم احساسات خودمو درک نمیکنم با خودم فکر میکنم تو که همیشه تو دردات تنها بودی به خودت بیا ... زود باش به خودت بیا ادما همیشه تو روز های سخت تنهان غم قلبشونو میگیره و کسی به جز خدا خبردار نمیشه وقتی که تن شما از فرط درد کبوده وبه خودش میلرزه و درد داخل رگهاتون جابه جا میشه و به جای اب درد که با روش انتشار ساده و تسهیل شده و انتقال فعال بین رگهاتون جابه جا میشه فقط خدا کنارتونه و بس حس میکنم این واقعا ریاست همه ی این چیزهایی که حس میکنم انگار مغزم و قلبم در دست تعمیر و شروع مجدداند تعمیری برای اپدیت شدن و دوباره بریدن انتظاراتم بریدن انتظاراتتون از ادما خیلی مهمه خیلی چون اگه از بقیه انتظار داشته باشید خودتونو نابود کردید ادما هیچ وقت دقیقا توی لحظه غم کنارتون نیستن فقط می تونند چندین ساعت بعد از مطلع شدن بیان بپرسن که دلیل درد و ناراحتی تون چی بوده و چی حالتونو خوب میکنه این خودش ازار دهنده است چون زمانی که میان از لحظات درد کشیدن شما گذشته پس این پرسش مال این زمان نبوده و از زمانش گذشته و این واقعا ازار دهنده است حالا از یه طرف دیگه اگه نیان این سوالات بپرسن بازهم ازار دهنده است یعنی از حال شما مطلع شدن و هیچ اهمیتی براشون نداشته زندگی همینقدر پیچیده است ادما همینقدر پیچیده اند اما باید باور کنید کسی به جز شماوخدا شریک لحظات غمتون نیست حداقل الان نه شاید سالها بعد که خونواده تشکیل دادید بتونید بگید یه همچین شریکی دارید و به اونایی که متاهلند واقعا از ته دل تبریک میگم ادمی دارن که در برابرشون سرد نیست احساسات و خودشو به زنجیر نمیکشه برای خوشحالیتون تلاش میکنه و می تونم با قدرت بگم شریک لحظاته غمتونه و این واقعا زیباست این که اولویت یه نفر حال شما باشه اما برای ادمهای مجرد خیلی پیچیده تره داخل ما قشری وجود داره که اولویتش حال ادمی که دوسش دارن در برابر این قشر ادمهای مختلفی وجود دارن اونایی که اجازه میدن فقط حال خودشون مهم باشه و فقط خودشون مهم باشن و به حال دختره اهمیت نمیدن و دسته دوم ادمایی که ادای اهمیت دادن در میارن و در حقیقت مثل یه زخم باز می مونند که هیچ وقت خوب نمیشه و همیشه تازه است و دسته سوم اونایی که سعی میکنند از بیرون جوری نشون داده بشن که اهمیت میدن و دسته چهارم اونایی که سعی میکنند اهمیت بدن و واقعا زیبان و اما دسته اخر که به شدت میشه ازشون نالید اونایی ان که بی تفاوت و سردن ... با همه ی این نتیجه گیری ها تو لحظه غم تنهایید و کسی نمی دونه چیا پشت سر میزارید لازم نیست خودتونو به این ادما حتی به اون نفرات خاص زندگیتون ثابت کنید یا خودتون توضیح بدید یه وقت دیدید همین روزا زد به سرم و برای مدتی رفتم یه جای دور که فقط تنهایی نفس بکشم و به تنهایی ببالم و اونو ترجیح بدم به تنها نبودن و کنار ادمها بودن اگر قراره شمارو غمگین یا دلتونو بشکنند شاید باورتون نشه اما حرفهایی که میزنمو تقریبا خودمم قبول ندارم اما با همه ی اینا بنظرم بعضی چیزا باید گفته بشه... من فقط از یه چیز مطمعنم کسی نمی دونه داخل طرف تاریک زندگیت چیا میکشی پس از کسی غیر خودت و خدای عالم به همه چیز انتظاری نداشته باش
چراغ های شهر سوسه میزنند سرمو روی پنجره ماشین تکیه میدم:) اشکام گونه هامو خیس می کنن گریه میکنی؟! نه باد رفته تو چشمام ... اشکامو پاک میکنم سعی میکنم ادامه بدم همه ی صورتم خیس شده با خودم زمزمه میکنم ... بیا روحمو ببر .... بیا قلبمو ببر ... بیا جسممو ببر ... بیا ضربانمو ببند ... بیا منو ببر ...خسته ام خستههه...بیا روحمو ببر :) شبتون بخیر همه ی مردم کل دنیا:)
از درد به خودم میپیچم ساعت هاست که از درد به خودم میپیچم واقعا سردمه دوتا پتو رومه و واقعا سردمه با همه وجود میلرزم دستم به گردنم که میخوره میسوزم شدیدا تب کردم پاهام قلاب میکنم تو بغلم الاناست که اشکام سرازیر شن الاناس که داد بزنم دیگ نمی تونم تحمل کنم قفسه سینمه پر از خونه نمی تونم راحت نفس بکشم دارم خفه میشم حتی نمی تونم حرف بزنم واقعا سرده پتو رو بیشتر به خودم میپیچم صدای بارون از بیرون میاد میرم میشینم بیرون سردرد دیگه امونم بریده صدای بارون قشنگه اما دردام دوا نمی شن واقعا سردمه شاید باورش براتون سخت باشه اما من واقعا دارم درد میکشم وچیزی نمونده که با یه داد بقیه رو بیدار کنم اما خودمو اروم میکنم میگم صبر کن صبر کن اندکی صبر سحر نزدیک است! نفسم بالا نمیاد گریه ام میاد خیلی هم گریه ام میاد کاش زودتر صبح شه:) تکه پاره هایی از مغز یک تنها وسط تاریکی شب در میان برهوت سکوت....
وقتی داشتم برگه های دفتر خاطراتمو ورق میزدم یه جایی دیدم چندین سال یش برا خودم نوشته بودم: مهم نیس چی پیش اومده و چقدر اسیب دیدی در هر صورت فراموش نکن زندگی همچنان زیباست
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
#ناشناس برای اینکه به از دل کسی باخبر بشیم چکار کنیم؟ لطفا هر دوتون‌ جواب بدین
از نظر من زمانی که داخل احساساتتون رفتاراتون و حرفاتون با طرف مقابل صادق باشید ... کم کم اونهم با صداقت باهاتون رفتار میکنه :) فقط کافیه دغدغه تون حال خوبش باشه و اون این موضوع بفهمه ... با رفتارهای کوچیک اروم دلشو بدست بیارید و مراقبش باشید... به چیزی جز حالش اهمیت ندید یعنی مهم نیس تو دلش چیه مهم اینکه حالش چطوره و کم کم اون اروم اروم در قلبشو به روتون باز میکنه صداقت و عشق بی دریغ و بی چشم داشت اولین و مهم ترین شرطه
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
هر کی هر چی گفت به درک ... به قول یکی از رفیقام به کیفتون دوستان ! به کیفتون !
اهمیتی نداره بقیه راجبتون چی میگن یا چی فکر میکنن نه من نمیگم کاملا بی خیال باشید اما توجه بیش از حد هم درست نیست اینکه بقیه چی راجبتون میگن یا چجوری راجبتون فکر میکنن مهم نیس خواهر من برادر من خودتونو ، اخلاقاتونو،شخصیتتونو دوست داشته باشید خوشگل یا زشت شما همینید و هر کسی شمارو واقعا دوست داشته باشه همین ادمو با همین اخلاق های بد و خوب دوست داره .... بقیه اش اهمیتی نداره بقیه اهمیتی ندارن فراموش نکنید هیچ ادمی کامل نیست و شما با همین نقص ها زیبایید :) چه بپذیرید چه نپذیرید این حقیقت تغییر نمیکنه که از شما فقط یه دونه تو دنیا هست :) مراقب این یه دونه هاتون باشید :) و با اخلاقاتون و حرفاتون دلشونو نشکنید :) هیچی بدتر از قطره اشکی نیست که بخاطر اینکه دلتون توسط عزیزتون شکسته میریزه پایین ... زشت و قشنگ تنبل و زرنگ باهوش و خنگ هیچ کدوم از این کلمه ها وجود خارجی ندارند ...
برگشت به خونه مامان‌بزرگ خیلی قشنگه... حس فوق العاده ای داره ! آدمهایی که میدونی همیشه کنارتن و دوست دارن ! خونه ای که قدم به قدم داخلش بزرگ شدی داخلش حرف زدن یادگرفتی راه رفتن یادگرفتی داخلش برای اولین بار زمین خوردی و دوباره پاشدی جایی که اشک ریختی و خندیدی باز خوابیدم گوشه ی ایوون که همیشه میخوابیدم از بچگی تا حالا خیره به آسمون پر ستاره بالا سرم وزش نسیمی دلنشین صدای جیرجیرک ها و باد و صدای آروم و دلنواز سکوت روستا همه چیز عالیه رد شدن شهاب سنگ از جلوی چشمام این لحظه فوق العاده تر میکنه (: فقط دارم با خودم‌ فکر میکنم شبیه انسانی که مرده بود و تنش دوباره آروم آروم داره جون میگیره در حقیقت داره کم کم سبز میشه ! آرامش سرتاسر منو فراگرفته یکی از عزیزان همیشه میگه من متعلق به مکانی نیستم ولی من متعلق به این خونه ام به این بچگی و همچنین من متعلق به اون عزیزم با همه وجودم خوشبختی حس میکنم آرومم و این آرامش برای یه عمر کافیه (: خداوندا این لحظه را به ابدیت بسپار
من از دعوا و کردن و بحث های بلند خسته شدم ... من نیاز به یه تنهایی طولانی دارم (: دلم یه گریه میخواد یه گریه ی مفصل ، فهمیدم چرا وقتی کتابخونه ام آرومم چرا وقتی تنهام همه چی خوبه چرا وقتی با کسی حرف نمیزنم خوبم من خسته شدم خسته شدم از توضیح دادن خودم به بقیه از درک نشدن ، از قضاوت شدن؛ من خسته شدم از اعتماد کردن و بعد مدتی دیدنش جلوم ایستاده با فریاد.. من خسته ام از امیدوار بودن برای نگه داشتن حال خوبم باید از آدمها فاصله بگیرم (: از این خسته ام(: باموهای مشکی
هدایت شده از ﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
این روزا واقعا غمگین ترین حالت غمگین شدن حس میکنم احساسات خودمو درک نمیکنم با خودم فکر میکنم تو که همیشه تو دردات تنها بودی به خودت بیا ... زود باش به خودت بیا ادما همیشه تو روز های سخت تنهان غم قلبشونو میگیره و کسی به جز خدا خبردار نمیشه وقتی که تن شما از فرط درد کبوده وبه خودش میلرزه و درد داخل رگهاتون جابه جا میشه و به جای اب درد که با روش انتشار ساده و تسهیل شده و انتقال فعال بین رگهاتون جابه جا میشه فقط خدا کنارتونه و بس حس میکنم این واقعا ریاست همه ی این چیزهایی که حس میکنم انگار مغزم و قلبم در دست تعمیر و شروع مجدداند تعمیری برای اپدیت شدن و دوباره بریدن انتظاراتم بریدن انتظاراتتون از ادما خیلی مهمه خیلی چون اگه از بقیه انتظار داشته باشید خودتونو نابود کردید ادما هیچ وقت دقیقا توی لحظه غم کنارتون نیستن فقط می تونند چندین ساعت بعد از مطلع شدن بیان بپرسن که دلیل درد و ناراحتی تون چی بوده و چی حالتونو خوب میکنه این خودش ازار دهنده است چون زمانی که میان از لحظات درد کشیدن شما گذشته پس این پرسش مال این زمان نبوده و از زمانش گذشته و این واقعا ازار دهنده است حالا از یه طرف دیگه اگه نیان این سوالات بپرسن بازهم ازار دهنده است یعنی از حال شما مطلع شدن و هیچ اهمیتی براشون نداشته زندگی همینقدر پیچیده است ادما همینقدر پیچیده اند اما باید باور کنید کسی به جز شماوخدا شریک لحظات غمتون نیست حداقل الان نه شاید سالها بعد که خونواده تشکیل دادید بتونید بگید یه همچین شریکی دارید و به اونایی که متاهلند واقعا از ته دل تبریک میگم ادمی دارن که در برابرشون سرد نیست احساسات و خودشو به زنجیر نمیکشه برای خوشحالیتون تلاش میکنه و می تونم با قدرت بگم شریک لحظاته غمتونه و این واقعا زیباست این که اولویت یه نفر حال شما باشه اما برای ادمهای مجرد خیلی پیچیده تره داخل ما قشری وجود داره که اولویتش حال ادمی که دوسش دارن در برابر این قشر ادمهای مختلفی وجود دارن اونایی که اجازه میدن فقط حال خودشون مهم باشه و فقط خودشون مهم باشن و به حال دختره اهمیت نمیدن و دسته دوم ادمایی که ادای اهمیت دادن در میارن و در حقیقت مثل یه زخم باز می مونند که هیچ وقت خوب نمیشه و همیشه تازه است و دسته سوم اونایی که سعی میکنند از بیرون جوری نشون داده بشن که اهمیت میدن و دسته چهارم اونایی که سعی میکنند اهمیت بدن و واقعا زیبان و اما دسته اخر که به شدت میشه ازشون نالید اونایی ان که بی تفاوت و سردن ... با همه ی این نتیجه گیری ها تو لحظه غم تنهایید و کسی نمی دونه چیا پشت سر میزارید لازم نیست خودتونو به این ادما حتی به اون نفرات خاص زندگیتون ثابت کنید یا خودتون توضیح بدید یه وقت دیدید همین روزا زد به سرم و برای مدتی رفتم یه جای دور که فقط تنهایی نفس بکشم و به تنهایی ببالم و اونو ترجیح بدم به تنها نبودن و کنار ادمها بودن اگر قراره شمارو غمگین یا دلتونو بشکنند شاید باورتون نشه اما حرفهایی که میزنمو تقریبا خودمم قبول ندارم اما با همه ی اینا بنظرم بعضی چیزا باید گفته بشه... من فقط از یه چیز مطمعنم کسی نمی دونه داخل طرف تاریک زندگیت چیا میکشی پس از کسی غیر خودت و خدای عالم به همه چیز انتظاری نداشته باش
من همان نرگس بدون چَشم لعل بدون لب سرو بدون قد ماه بدون روی و رخ هستم من همانم ک‌در لبخند معشوق بازماندم من همانم؛ من همان سنبل بدون زلف بادام بدون چَشم و شکر بدون لب و لبخند هستم من همانم ک دل شکستم :) من همانم ک خود شکستم :) اما در شکستگی های خویش پاره استخوان هایم را فدای لبخند تو کردم :) لبخندی ک هرگز برای من نشد ما تنها مالک اشک ها بودیم اشک هایی از جنس دلتنگی غم و دلشکستگی من همانم با تنی بی جان که جان خویش را فدای تو کردم