eitaa logo
فتنه و روشنگری
31 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
منتخب مطالب درباره فتنه و روشنگری
مشاهده در ایتا
دانلود
💢این داستان: مردم از اهالی بیرجند در دوره رضاخان تولیت آستان قدس رضوی را برعهده داشت. در ماجرای قانون لباس متحدالشکل و اجباری شدن غوغای بزرگی رخ داد. تیرماه ۱۳۱۴ مردم در اعتراض به این قانون قیام کردند که به قتل عام ختم شد. این خون‌ریزی وسیع در حرم امام رضا(ع) آن هم بدلیل یک عجیب که همه ی ملت باید یک مدل کلاه استفاده کنند سروصدای زیادی به پا کرد. و نخستین بار حکومت تحت فشار بین المللی قرار گرفت. برای فروکش کردن اوضاع رضاخان دستور داد تیرباران شود. اسدی، تولیت آستان شد اما او فقط مسول حرم نبود. دختر محمدعلی فروغی نخست وزیر عروس اسدی بود و با پسرش علی اکبر ازدواج کرده بود. تیرباران اسدی رابطه شاه و فروغی را بهم زد و نخست وزیری فروغی نیز به پایان رسید. داستان رضاخان و فروغی ریشه دارتر از این حرفهاست. وقتی بعنوان یک افسر به آمد محلی برای سکونت نداشت و به او پناه داد. اما وقتی از کشور اخراج شد نیمی از زمین‌های مرغوب استان‌های شمالی، تهران و خراسان به نام او بود. محمود فروغی، فرزند محمدعلی فروغی در خود در با حبیب لاجوردی که پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد را پیش می برد می‌گوید: پدرم به رضاخان گفت این وضع غصب زمین‌های مردم عاقبت ندارد. رضاخان در پاسخ به فروغی می‌گوید: شما هم که مدام میکنید پاسخ فروغی به رضاخان تاریخی و بی نظیر است. فروغی در با لحن آرام می‌گوید: در دنیا مردمان بی پادشاه دیده ام اما شاه بدون ندیده ام و هیاتی تشکیل دهید تا غصب زمین‌های مردم را مدیریت کند. شاهِ بی مردم عمر کوتاهی دارد. وقتی رضاخان با روس و انگلیس در سوم شهریور ۱۳۲۰ از ایران اخراج شد مردم در کوچه و بازار و حلوا پخش کردند. مردم در مقابل اجنبی‌ها از خود دفاع نکردند چون شاه را از خود نمی‌دانستند. حکومت بدون مردم عمری ندارد تاریخ قابل کتمان نیست. 👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. 📡 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات @GhararGahShayeat
⏰ دختر و پسر ؛نسل سوم انقلاب،داعیه داره رهبر! از میگویند ؛ تمام فکر و ذکرشان شده گشتن به دنبال شهادت! اما با سیره ی شهدا ها فاصله دارند... که تمام ، وصایا و زیروبم زندگی شهدا را از حفظ است ؛ اما وقتی خواستگاری اجازه ورود میخواهد، آنقدر از ملک و پول و ماشین و سرمایه می پرسد! که را از یاد میبرد ، و های دویده به دنبال مادران منتظر را هم... از یاد میبرد ک آن زمان ها ، زن هایی بودند که در زیرزمینی با کمترین امکانات حاصل عشقشان را؛ با و ،بوی نم بزرگ میکردند تا همسرانشان آسوده خاطر بجنگند! بدون ... و که زینت بخش در و دیوار اتاقش بود، و هر راهی شهرش؛ به یکباره فراموش میکند که وعده ای داشته بین خودش و دوستان آنقدر به و زیبایی و مال و ثروت می اندیشد که از ماجرا غافل میشود!! آنقدر سخت گیری میکند که فراموشش میشود که اش ازدواج میکرده قربه الی الله... نه قربه الی قد و بالای محبوب زمینی! آن روزها اصلا اهمیتی نداشت، زیبارو نباشی! یا نداشته باشی! حتی دست و پایت جا مانده باشد در آن دورها... مهم این بود که بخواهی با همسرت باشی،شانه به شانه، قدم ب قدم تا خود بهشت... این روزها اما بوی گند به قدری مشام ها را بی حس کرده که دیگر اسم شده زیاده روی و اسم تجمل ، ....!! اما خود دانی؛ میخواهی بدرقه ی راهت دعای عکس روی دیوار اتاقت باشد یا حرف مردم کوچه و بازار... ...)) 🚶‍♀ @NOORI82325