eitaa logo
فتنه و روشنگری
31 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
منتخب مطالب درباره فتنه و روشنگری
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ هادی حجازی فر، کارگردان فیلم موقعیت مهدی سخنان تکان دهنده ای درباره مسئولیت خون شهدا بیان کرد که بهانه این نوشتار را فراهم آورد. او در مصاحبه ای گفت: « فلش اشاره این فیلم به مسئولان در هر رده است. آنان باید بدانند که پشت هر میز خون است و باید جوابگوی خون این عزیزان باشند. امیدوارم که برخی مسئولین یادشان بیاید این میز که پشت آن نشسته‌اند، محصول خون بهترین آدم‌های روزگار است و چه مسئولیت عظیمی بر دوش‌شان قرار دارد. » این سخنان بیدارگر آقای حجازی فر مرا به یاد خاطره ای انداخت که در دوران جبهه برایم اتفاق افتاده بود: "امروزصبح صحرای مملو از سپاهی و بسیجی بود؛ همه آمده اند به صبحگاه مشترک ؛ همه گروهان ها وگردانها باهمه تخصص ها؛ پیاده، ادوات، توپخانه و.... آخه قراربود فرمانده لشکر برای همه سخنرانی کند. من تا آن زمان، نه فرمانده لشکر دیده بودم و نه مهدی باکری... اسم مهدی که می آمد مو بر تن آدم سیخ می شد و همه به وجد می آمدند. مسئول اطلاعات و عملیاتمان می گفت: عراقی ها از مهدی خیلی می ترسند؛ او می گفت خودم در شنود بی سیم بعثی ها شنیدم که می گفتند برای جنازه مهدی از طرف فرماندهان ارتش بعث جوائز سنگینی تعیین شده است . همین‌جور صحبتها باعث شده بود که فکر کنم مهدی باکری یک آدم متفاوتی با تیپ و هیکل خاصی است که تاکنون مثلش را ندیده ام. من و امثال من که برای اولین بار قرار بود فرمانده لشکر عاشورا؛ مهدی باکری را ببینیم، منتظر دیدن آدم روئین تنی در حد و اندازه رستم و سهراب بودیم 💫همه منتظر بودند... همه چشم ها به سوی معبر وردی فرمانده مهدی. درست سر ساعتی که از قبل اعلام شده بود، تکبیر و هلهله شادی لشکریان عاشورا در آسمان پیچید؛ چنان‌که گوئی اهل آسمان نیز با بسیجیان همراه شده بودند.اما در این میان چشم من به بود که ورود فرمانده غول پیکر و پرآوازه و روئین تن را به تماشا بنشینم اما با دیدن یک بسیجی بسیار معمولی و لاغر اندام با لباس کهنه بسیجی، انتظارم به پایان رسید. با خود گفتم: فقط همین؟ مهدی باکری!؟ فرمانده لشکرعاشورا که اسمش لرزه برجان دشمن انداخته است، همین؟! اما هنوز فکرمی کردم شاید با لحن و گفتار پرطنین اش، ویژه بودن مهدی را درک خواهم کرد که نا گاه با صحنه عجیبی مواجه شدم که راز اقتدار مهدی را برایم ترجمه کرد. واقعا عجیب بود و الان که از آن واقعه بیش از دهها سال می گذرد، هنوز آن صحنه برایم بی مثال مانده است. آری! با همین چشمان خودم دیدم که وقتی مهدی باکری؛ فرمانده نام‌آور لشکر عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی، خم شد و پتوی سربازی کهنه ای را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد و آن‌گاه با لحنی آرام جمله ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی به هر کسی نقل کرده ام هم اشک از چشمان من سرازیر می شود و هم اشک مخاطبم... به خدا سوگند همین الان هم با چشمان اشک آلود صدای ملکوتی اش در گوشم می پیچد که او می گوید: "خاک بر سرت مهدی آدم شده ای که بیت المال را به زیر پایت انداخته اند؟!" شادی روحش صلوات