eitaa logo
فیضِ فیض
99 دنبال‌کننده
254 عکس
19 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همان؟! داداش حداقل خودت در حد یافتن منبع به حدیث عمل کن!😂 انقدر زود به ستوه نیا!🤣 @feyzefeyz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شوخی با شعر زیبای ! ☺️ در این سرای بی‌کسی نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم دریچه آه می‌کشد تو از کدام راه می‌رسی خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و دیر شد... @feyzefeyz
پنهان نبوده سابقه های خراب تان از ابتدا درست نبود انتصاب تان پیداست از سبیل شما که نبوده است یک روز هم بدون غذا اعتصاب تان با گرگ های کوفه یقین مو نمی زنید روزی اگر ز چهره بیفتد نقاب تان! با انقلاب زخمی این پابرهنه ها فرسنگ هاست فاصله انقلاب تان خواهیم دید سدّ تساهل چو بشکند ریزد به دره های خیانت پساب تان چرخیده است قبله نمای نیازتان از خانه ی خدا به سوی تختخواب تان از اسب و اصل هر دو می افتند عاقبت این چاکرانِ قاطر پا در رکاب تان دیگر به حرف و پند، شما را چه حاجت است وقتی که معجزات نکرده مجاب تان گر چه جنازه اید ولی این حساب نیست باری هنوز مانده حساب و کتاب تان.. شاعر: @feyzefeyz
🔴 منبریّه () غرق‌اید در صفات جمالی اگر شما من نیز متّصف به صفات جلالی‌ام 🔻شروع شعر❗️ چادر افتاده است از سرتان چه تماشایی است زیورتان جز مؤنث نبوده دوست‌شان دوستان فقط مذکّرتان در خیابان و کوچه پیچیده است بوی بسیار خوب عنبرتان روز روشن شدید می آید عطر شب از حضور انورتان روز و شب مثل ماه می تابد گردیِ صورت مدوّرتان همه فهمیده‌اند کوتاه است یا دراز است موی دل‌برتان حجم ساپورت تان اگرچه قشنگ باعث سکته است باورتان (می شود؟) سپر من دو پلک افتاده است ابروان شماست خنجرتان اهل عشق مجاز می خواهند بُخورند از تف مقطّرتان خواهران عزیز می دانید چه کسی هست در برابرتان، که به وی احترام بگذارید خواهران! این من‌ام برادرتان وسط منبرم مده چایی بنشین پیش من مرو جایی متأهل نگشته‌اید هنوز؟! پس حواس‌اش کجاست شوهرتان من که شوخی نمی کنم لی‌کن روسری هم نمی‌شود سرتان؟! پدران، مادران! نمی دانید که کجا رفته است دخترتان! خودتان را به قدر قافیه‌ای بگذارید جای دخترتان تا بفهمید وضع پوشش تان هست مانند وضع مادرتان کاغذی دست من رسید الآن که بگویید روی منبرتان: وسطِ کوچه جای خوبی نیست جای بد پارک هست خاورتان ای شمایی که دل به‌ هم بستید نکند چشم‌های تان کرتان بگذارید مؤمنان بکنند نهی از کارهای منکرتان مگذارید دشمنان برسند به حرم های تان به سنگرتان وسط منبرم مرو جایی خودم امروز خورده‌ام چایی عفت از عقل هست می دانید عقل های شما پیمبرتان است؟! پس باید اجتناب کنید که نمایان کنید گوهرتان را وگرنه به من چه دیگر چون روز محشر خداست داورتان خواهران و برادران عزیز! نکند شعر من مکدّرتان اهل هر مذهبی که می باشید؛ چه مسلمان‌تان چه کافرتان، اهل هر ملّتی که می باشید با تمام قوای لشکرتان، جان هرکس که دوست‌اش دارید البته من نه بلکه همسرتان، بپذیرید حرف هایم را من نه، آقا غلام نوکرتان منبرم شد تمام و حسن ختام: والسلام عَـ ... بدّو بدّو شام! شاعر: فیضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
قفل صندوق امانات بانک ملی! فیضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
امنیت جوراب و صندوق امانات بانک ملی! فیضِ فیض👇👇👇 @feyzefe
فیضِ فیض
به نام خدا. قم یه راه آهن داره که در خیابان رسالت واقع شده و روبروی خونه ما هم هست. تا وقتی دبستان می رفتم این راه آهن فعال بود و روش قطار میومد و مسافر پیاده می کرد. خونه ما تو یکی از کوچه های بالای سمت چپ تصویره. ولی این جایی که روش وایسادم جاییه روزی دو بار ازش رد می شدم تا برم دبستان خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در خیابان دورشهر و تنها مسیر عبور بود. هر چند رد شدن های من فقط مربوط به دبستان نبود چون نونوایی لواش و همچنین خانه خواهرم هم پشت خط بود. گر چه آخرش نفهمیدیم ما پشت خطیم یا اونا. وقتی قطار رد می شد در دوران کودکی شور و شوق عجیبی به ما وارد می شد به طوری که گاهی از خونه می رفتیم تا قطارو ببینیم و می دیدیم که بعضی بچه های دیگه هم اومدن بیرون! ما خیلی وقتا با دوچرخه از همین جایی که عکس گرفتم رد می شدیم. گاهی قطار میومد و خطر برخورد وجود داشت و با سرعت رد می شدیم یا منتظر می موندیم. در یک مورد یک نفر اط اهالی کوچه دوچرخه شو پرت کرد پایین چون نزدیک بود به قطار بخوره و له و لورده بشه! کلا معلوم نیست والدین هر کدوم از ما هر روز چقدر نگران رد شدن ما از روی ریل بودند. زندگی کنار ریل آهن سختی ها و لذتهای خودشو داره. مثلا سرپایینی رفتن با دوچرخه از روی خط کار لذتبخشی بود خصوصا به طرف خیابون سمت ما که به آسفالت منتهی می شد. حس سرسره رو داشت. قبلا خیابان سمت راست تصویر خاکی بود و خونه هایی داشت که برای ما عجیب و جالب بود و جلوی یکیشون کوزه های عجیب و قدیمی بود. ما نسبت به اونا خیلی باکلاس بودیم! گذاشتن سکه و سنگ روی ریل و مشاهده پرت شدن سنگ و له شدن و محوشدن تصویر روی سکه از لذتهای اون زمان ما بود. بعد از چند سال که از محله رفتیم و برگشتیم متوجه شدم قطعات ریل دیگه چوبی نیست و بتنی شده هر چند رفت و آمد قطار متوقف شده بود. واقعا نفهمیدم اینا که می خواستن قطارو متوقف کنن چرا ریل رو نوسازی کردن با اون همه خرج و زحمت؟ الان بعد از سالها دارن این ریل آهن بی مصرف رو جمع می کنن. ریل آهنی که انقدر جمع نکردنش بدون دلیل بود که من می گفتم شیرین کردن آب قم و برداشتن ریل آهن وسط شهر دو وعده همیشگی مسئولین قمه! هر چند تو این مدت افراد زیادی به قول یکی از دوستان "عاشقانه" باهاش عکس گرفتن و روش راه رفتن و از این جهت مصرف داشت! حتما علت برنداشتنش همین بوده و گر نه مسئولین که کار بی حکمت نمی کنند. امیدوارم جای این ریل ساختمون و مغازه نزنن و بذارن بعد از چندین سال طعم آزادی رو بچشیم! به هر حال ما با این ریل خاطرات زیادی داریم اونقدر که قسمتی از شعر شد: زندگی می گذشت مثل قطار که سر کوچه رفت و آمد داشت یاد دارم که ذوق می کردیم لحظاتی که بوق ممتد داشت فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
پلاک ماشین کاغذی!😄 فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که مسابقات تیم ملی در جریانه یه رالی زیبا ببینیم از بازی ایران و آرژانتین در سال ۲۰۱۹. این رالی حدود ۳۵ ثانیه طول می کشه. فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
انا لله و انا الیه راجعون دوست و شاعر اهل بیت علیهم السلام در راه تبلیغ دین در رفسنجان بر اثر سیل به رحمت خدا رفت. وی صاحب یک خیریه مردمی بود و به خانواده های فقیر زیادی کمک می کرد. خدا او را بیامرزد و با ارباب شهیدش امام حسین علیه السلام محشور کند. @feyzefeyz
داستان علیه السلام و از خودگذشتگی ایشان در اشعار گوناگونی آمده. یکی از شعرهای قدیمی، سروده «فضل بن محمد بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی» نبیره حضرت عباس است. وی در مقام تمجید و رثای جدّ بزرگوارش چنین می‌سراید: أَحَقُّ النَّاسِ أَنْ يُبْكَى عَلَيْهِ / فَتًى أَبْكَى الْحُسَيْنَ بِكَرْبَلَاءِ أَخُوهُ وَ ابْنُ وَالِدِهِ عَلِيٍّ / أَبُو الْفَضْلِ الْمُضَرَّجُ بِالدِّمَاءِ وَ مَنْ وَاسَاهُ لَا يَثْنِيهِ شَيْ‏ءٌ / وَ جَادَ لَهُ عَلَى عَطَشٍ بِمَاءٍ. ترجمه: سزاوارترين مردم به اين كه بر او گريسته شود جوانمردى است كه (شهادتش) حسين را به گريه آورد. برادرش و پسر پدرش على، ابوالفضلى كه با خونش سرخ رو گرديد. و کسی که به او (حسین) مدد رساند و چیزی مانع یاری او نشد و با اینکه خود تشنه بود در راه او از آب گذشت. منبع📚: لهوف، ص118 شرح الأخبار (مغربی): 3 / 193 حق شناس (علی مع الحق...)👇👇👇👇👇 @haqshenas110
هدایت شده از علوم و معارف حدیث
گزارش جراحات امام حسین علیه السلام.pdf
573.9K
📝 مقاله «گزارش رویدادهای مرتبط با جراحات امام حسین علیه السلام در روز عاشورا» ✍️ سید حسن فاطمی (موحد) محمد حسین فیض اخلاقی چکیده: شاید کمتر رویدادی را بتوان یافت که مانند «واقعه عاشورا» بر جریان تاریخِ پیش و پس از خود، اثری این چنین گذاشته باشد. در روز عاشورا، مصائبی به صورت مستقیم بر امام حسین علیه السلام وارد شد و مصیبت هایی نیز به اطرافیان ایشان رسید. نگاشته کنونی زخم هایی را که بر خود امام علیه السلام وارد شد، از منابع متقدّم یا کتاب هایی که از آن منابع بهره گرفته اند، بررسی می کند. همچنین در این نوشتار، قاتل امام حسین علیه السلام و نیز حملاتی که پس از شهادت ایشان به آن بزرگوار شده به بحث گذاشته می شود. مناجات های حضرت اباعبدالله علیه السلام پس از هر جراحت نیز، نقل می گردد. گردآوری همه اقوال به صورت خلاصه و بررسی مختصر آن از ویژگی های این مقاله است. نوشتار حاضر، دستیابی به گزارش این رویدادها را آسان کرده و مستندات آن را به روشنی نقل می کند. این نگاشته در شش گفتار، به جراحات و صدمات رسیده به امام حسین علیه السلام، تعداد ضربات واردشده بر ایشان، مناجات های امام علیه السلام پس از جراحت، قاتلان آن حضرت، سارقان اموال ایشان و دواندن اسب بر بدن مطهّرشان، می پردازد. @MaarefHadith
به نام خدا وقتی بچه بودم کلا در قم دو نفر شاخص رو می‌شناختم که به مجالس روضه مرتبط باشند. یکی آقای واعظی و دیگری آقای پناهیان که پای منبرش می‌نشستیم. البته اسم آقای فرحزاد رو هم گاهی می‌شنیدم. هر سال هیئت خادم الرضا علیه السلام مجالس دهه محرم رو در سالن فوتسال ورزشگاه شهید حیدریان برگزار می‌کرد که البته همچنان ادامه داره. اون زمان آقای واعظی روضه‌خوان ثابت این هیئت بود و ما هر سال اونجا می‌رفتیم. تا اینکه صدام سقوط کرد و واعظی دهه محرم به کربلا رفت و به جاش آقای بنی‌فاطمه اومد. ما هم یک سال و شاید یک جلسه رفتیم و مداحی بنی‌فاطمه نسبتا یا کلا تازه کار اون زمان رو نپسندیدیم و دیگه نرفتیم. چند سال پیش من یک روز به همین ورزشگاه رفتم و دیدم که سیب سرخی مداحی می‌کنه. انصافا خوب انرژی می‌گذاشت و خوب مداحی می‌کرد ولی از فیلم‌برداری مثلا حرفه‌ای اونجا خوشم نیومد. دوربین چرخان و سریع و... که باب شده بیشتر به سالن‌های کنسرت همراه با رقص می‌خوره تا هیئت! البته من نتیجه اون فیلم‌برداری رو ندیدم و شاید با کات و غیره، تدوین وزینی از آب درآورده باشن ولی مشابه این فیلم‌برداری های چرخشی و عنکبوتی! رو که مناسب کنسرت‌های دولتی خارجی است! در هیئت‌های دیگه دیدم. من به لزوم تذکر به همراهی شور و شعور حسینی معتقد نیستم چون گاهی خود شور حسینی، شعور میاره اما این دلیل نمیشه متولیان هیئت هر کاری خواستن بکنن! امسال هم یک شب به همین هیئت رفتم که دیدم داخل سالن از شدت شلوغی و دم و گرما، جای نشستن نیست و ناچار، بیرون و از طریق تلویزیون مستقیم، روی موکت نشستم و مداحی رو دنبال کردم. جایی که برعکس داخل، تا جایی که دیدم کمتر کسی حتی سینه می‌زد و بیشتر مردم، تماشاچی بودند. مداح امسال رو نمی‌شناختم و اسمش هم یادم نموند. اقای پناهیان رو هم پس از دوران کودکی تا سالها ندیدم تا اینکه با ریش تا حدودی سفید در صدا و سیما دیدمش که اصلا با تصویر ذهنی من هماهنگ نبود. دیدن هایی که تکرار شد و برعکس سابق، خاطرات چندان خوبی به همراه نداشت. چون سخنرانی‌های آقای پناهیان گاهی سیاسی بود که شخصا نمی‌پسندم و حتی گاهی دارای اشتباهاتی در زمینه آموزه‌های دینی _مثل تطبیق غیر موجه برخی از شخصیت‌های زمان ظهور بر افراد حاضر در جامعه_ و هر کدام یک نوع حاشیه و انتقاد در جامعه به همراه داشت. گر چه هنوز هم گاهی از ایشون سخنرانی‌های اخلاقی شیرینی به دستم می‌رسه. گاهی دلم هیئت‌ها و روضه‌های با صفا و بی شیله پیله اون زمان رو می‌خواد. البته که هست الحمدلله فراوان هم هست به خصوص در روضه‌های خانگی ولی انگار بعضی هیئت‌های بزرگ و باسابقه نسبت به بیست سال پیش، عقبگرد داشتند و خیلی کاری به مضمون اشعار و شیوه صحیح برگزاری ندارند و فقط می‌خوان مجالسشون باحال و جوون جذب کن باشه حالا به هر قیمتی. خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه. یاعلی. فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
قلم در بین انگشتان پر توان من چه روان است و روحش شادروان! امّا امروز قلم‌ها روحشان را به شیطان فروخته‌اند و تاریکی خریده اند امروز قلم‌ها به جای آن که سرشان را در دریای معرفت فرو ببرند با جهل و تعصّب در می‌آمیزند و گمراهی می‌نویسند بیچاره قلم! مجبور است فقط اطاعت کند ولی شکایت می‌کند در آن دادگاه که خداوند عدل مطلق است و قدرت مطلق و تنها قاضی‌اش. ای عالم بر هر چیز! صاحبم مرا در راهی به کار برد که برای آن آفریده نشده بودم و دوست نمی‌داشتم امروز ازو شکایت دارم و انگشتانش گواه من هستند و تو ای آفریننده عدل و درستی دادخواه من! در این محکمه مانند من فراوانند... یک قدیمی فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
«لطفا رو به جلو حرکت کنید!» کاش در جاده زندگانی یکی از علائم ما را اینگونه «راهنمایی» می‌کرد... فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم! عکس، برگرفته از کانال تانگوگراد   فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
هدایت شده از طنزک
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎 💰                کانال طنز طنزک👇👇👇 @tanzac
به نام خدا. سال سوم راهنمایی بودم. حدود 15-16 سال پیش. ایام نوروز رفته بودیم عراق. اواخر سفر و احتمالا اواخر نوروز، یهو متوجه جماعتی شدیم که از ابتدای شارع الرسول به طرف حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) به صورت راهپیمایی، مشغول شعاردادن هستند. اینطوری که یادمه و دیدیم اکثرشون جوون و نوجوون بودن و معلوم بود تفکری از خودشون ندارن. اول می‌گفتن: «الله! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» بعد ادامه می‌دادن: «الله! محمد! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» و در نهایت: ««الله! محمد! علی! مقتدی! مقتدی! مقتدی!» و بعد بلافاصله و به صورت بخش بخش و با همون صدای بلند «اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن أعدائهم و احفظ ولدهم مقتدی مقتدی مقتدی!». خدایا اینا دیگه کین؟ مقتدی کیه؟ بعد دیدیم یه گروهی به حالت کفن پوش مثلا در «سوق الحویش» نزدیک حرم، نشسته بودن در حالی که بعضیاشون جلوشون شمشیر بود! یکی از آشناهای ما بی خبر از همه جا دو ساعت رفته بود حرم و در راه با این صحنه های عجیب مواجه شده بود. وقتی برگشته بود پدرش که تو این‌ مدت به شدت نگرانش بود بی هوا و بدون توضیح یه چَک بهش زد! (: حق هم داشت! (: کلا صحنه‌های ترسناکی بود اونم در عراق اون روز که از سقوط صدام خیلی نمی‌گذشت و بیم تیراندازی می رفت. بعدا فهمیدیم مقتدی یکی از پسرهای شهید سید محمد صدره که تازه به میدون اومده. خیلی زود برای خودش طرفداران زیادی دست و پا کرد و سرودهایی در مدحش خونده شد و سی دی های سرودهای طرفداراش و عکس‌ها و فیلم‌های خودش دست به دست شد و به قم هم رسید. هر چند همون وقتا هم طرفدارای آقای سیستانی (حفظه الله) با شعار «نعم نعم للسید السیستانی» میومدن و سعی می‌کردن به نوعی با مقتدی مقابله کنن که البته جمعیتشون خیلی زیاد بود. خلاصه اینکه ما قدم‌های اول ظهور مقتدی در عراق رو دیدیم. گر چه حرکتش بعد از سقوط صدام آغاز شده بود. اما اینکه چطور یک جوون ظرف این چند سال اندک برسه به اینجا که خودش یا‌ طرفداراش یک کشور رو به هم بریزن و باز هم یک عده طرفدارش باشن همیشه برای من جای سؤاله. سؤالی که با نگاهی به سابقه مقتدی و خاندانش و اوضاع سیاسی داخلی و خارجی مربوط به عراق و شخصیت مقتدی قابل پاسخگوییه. چیزی که ابتدای تحرکاتش عیان بود، استفاده مقتدی و گروهش از نام پدر شهید و نیز سایر افراد برجسته خاندان صدر مثل شهید سید محمد باقر صدر بود. در هر حال خدا همه ما رو از فتن آخر الزمان دور بداره! الهی آمین. پ.ن: اون آشنای ما فرمودند سیلی نخوردم پس گردنی محکم خوردم! (:                                                    فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
ترجمه متن بنر: بهترین راه حل برای عراق، تعیین رئیس وزرای شیعه ای است که پدرش سنی و مادرش مسیحی است و با یک‌ زن کردی ازدواج کرده است. متولد ایران و تحصیلکرده سعودی است و گذرنامه آمریکایی دارد. روز شراب می نوشد و شب نماز می خواند! پ.ن: اگر تصویر، فتوشاپ باشد نیز از طنز ماجرا کم‌ نمی شود.                                فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
پدرم وقتی مُرد آسمان خونین بود. لاله ها خسته و پژمرده شدند. جغدها با گذر از باغ و گلستان و صفا رو به ویران کردند. کعبه مشکی پوشید. پدرم وقتی مرد شعر می گفت یزید. چوبها رقصیدند، عمه هایم ز غم و گریه بسیار بلند همه می لرزیدند. پدرم وقتی مرد پدر عالَم مرد. یک قدیمی                             فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
بنت الحسین! حضرت معصومه! کن نظر تا اربعین به قلب حزین و دو چشم تر تائب چو بُشر حافی و مستانه از نجف تا کربلا مصاحب مهدی کنم سفر @feyzefeyz
نوروز ۱۳۸۵ اربعین حسینی پ.ن: می رفتیم عراق وقتی اربعین عراق رفتن مُد نبود! (: @feyzefeyz
به قول یکی از رفقا: ۹۶ سالت بشه ولی بازی ایران و انگلیسو نبینی بمیری! (:                                     فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz
زندگی یعنی تلگرام بدون فیلتر در عراق و دیگر هیچ! (:                                                 فيضِ فیض👇👇👇 @feyzefeyz