.
🟧➕ #ادامه_شرح_حکمت_۲۳
در اینجا این سؤال پیش مى آید که ما در روایات اسلامى درباره فضیلت سادات و فرزندان پیامبر مطالب زیادى داریم و در نامه مالک اشتر، على(علیه السلام) به او توصیه مى کند که فرماندهان لشکرش را از خانواده هاى اصیل برگزیند (ثُمَّ الْصِقْ بِذَوِى الاْحْسابِ ...) و در دستورات مربوط به انتخاب همسر نیز آمده است که همسران خود را از خانواده هاى اصیل برگزینید و اینها نشان مى دهد که نسب و اصالت خانوادگى نیز مؤثر است.
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن این که منظور امام از نسب، نسب هاى تشریفاتى دنیوى است که فلان کس شاهزاده است یا پدرانش از مالکان بزرگ و ثروتمندان معروف شهر بوده اند; و اما نسب هاى معنوى که بر اساس ارزش هاى والاى اخلاقى و انسانى بنا شده به یقین مؤثر و در عین حال باز هم اصالت با عمل است و این گونه نسب ها نیز در درجات بعد قرار دارد. به همین دلیل افرادى از خانواده هاى اصیل بوده اند، همچون فرزند نوح و جعفر کذاب که بر اثر سوء عمل به اشقیا پیوستند و برعکس افرادى از خانواده هاى فاسد بودند که بر اثر حسن عمل در صف سعدا جاى گرفتند.
🍃در حدیثى در حالات «سعد بن عبدالملک» که از خاندان بنى امیه بود آمده است که نزد امام باقر(علیه السلام) آمد و همچون زنان مصیبت زده گریه و ناله مى کرد. امام(علیه السلام) فرمود: چرا گریه مى کنى؟ عرض کرد: چگونه نگریم در حالى که من از همان طایفه اى هستم که به عنوان شجره ملعونه در قرآن از آنها نام برده شده! امام(علیه السلام) فرمود: تو از آنها نیستى; گرچه از بنى امیه اى; ولى از ما اهل بیتى. آیا این آیه را نشنیدى که خداوند از زبان ابراهیم در قرآن فرموده:
✨«(فَمَنْ تَبِعَنِى فَإِنَّهُ مِنِّى); آن کس که از من پیروى کند او از من (و از خانواده من) است». (از این رو سعد را به موجب اعمال نیکش سعد الخیر مى نامیدند)(4). (5)
📚پی نوشت:
(1). حجرات، آیه 13.
(2). احزاب، آیه 33.
(3). بحر المحبة غزالى، ص 41-44 (با تلخیص). علاقه مندان مى توانند براى شرح بیشتر به تفسیر نمونه، ج 14، ذیل آیه 101 سوره «مؤمنون» مراجعه کنند.
(4). بحارالانوار، ج 46، ص 337، ح 25.
(5). سند گفتار حکیمانه: ابن اثیر در کتاب نهایه همین کلام حکمت آمیز را با تفاوتى نقل کرده که نشان مى دهد آن را از جاى دیگرى گرفته است و نیز ابن عبد ربه (متوفاى 328) در عقد الفرید و آمدى در غررالحکم آن را از على(علیه السلام) نقل کرده اند در حالى که فخر رازى در تفسیر خود آن را (ذیل آیه 81 سوره بقره) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل نموده (و این دو منافاتى با هم ندارد، زیرا امیر مؤمنان باب مدینه علم النبى است و علوم زیادى را از پیامبر فرا گرفته است). (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 24). قابل توجه این که مرحوم سیّد رضى در حکمت 389 عین این جمله را آورده و نسخه دیگرى با کمى تفاوت براى آن ذکر کرده است. در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله هاى حکمت آمیز را نیز در ضمن خطبه اى معروف به «خطبة الوسیلة» آورده است. (تمام نهج البلاغه، ص 159).
#شرح_حکمت_های_نهج_البلاغه
#شرح_حکمت_۲۳
#فیض_سحر
#بیت_الرضا_علیه_السلام
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/feyzesahar
✨
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
... و ممکن است معنى گسترده اى داشته باشد که هرگونه مقابله با دشمنان را چه در میدان نبرد و چه در غیر آن شامل شود.
💥منظور از غضب براى خدا این است هنگامى که حدى از حدود الهى شکسته شود یا مظلومى گرفتار ظالمى گردد انسان خشمگین شود و به دفاع برخیزد.
🔸در حدیثى مى خوانیم هنگامى که موسى(علیه السلام) از خداوند سؤال کرد: چه کسانى را روز قیامت که سایه اى جز سایه تو نیست در سایه عرشت قرار مى دهى؟ خداوند به او وحى فرمود و گروهى را برشمرد از جمله فرمود:
«وَ الَّذِینَ یَغْضَبُونَ لِمَحَارِمِی إِذَا اسْتُحِلَّتْ مِثْلَ النَّمِرِ إِذَا حَرِدَ;
کسانى که به سبب حلال شمردن محارم الهى خشمگین مى شوند همچون پلنگى که مجروح شده است».(14)
🔹در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است هنگامى که دو فرشته مأمور شدند شهرى از معصیت کاران را زیر و رو کنند پیرمردى را دیدند که به دعا و تضرع در پیشگاه الهى مشغول است یکى از آن دو فرشته به دیگرى گفت: مگر این پیرمرد دعا کننده را نمى بینى؟ بار دیگر از خدا کسب تکلیف کنیم خطاب آمد که بروید و دستور مرا انجام دهید و در بیان علت آن فرمود:
«فَإِنَّ ذَا رَجُلٌ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَیْظاً لِی قَطُّ;
🔻این مردى است که هرگز چهره اش به دلیل خشم بر معصیتِ معصیت کاران دگرگون (و سرخ) نمى شد».(15)
منظور از جمله «غَضِبَ اللهُ لَهُ وَأرْضاهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ» این است که اگر ستمى به او برود و حقى از او ضایع شود خداوند به سبب آن خشمگین مى شود و اگر در دنیا جبران نکند در قیامت او را خشنود خواهد ساخت.
🔹نكته:
🔸اصول موفقيّت در كارها:
🔹آنچه امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنان پرمعنايش درباره اركان ايمان و شاخه هاى آن بيان فرموده، علاوه بر اين كه راه رسيدن به ايمان كامل را براى تمام رهپويان اين راه نشان داده، در واقع اصول موفقيت و پيشرفت براى هر كار است; خواه جنبه معنوى داشته باشد يا جنبه مادى. و آن اصول چنين است:
1. علم و آگاهى كافى براى انجام آن كار.
2. جهاد و تلاش و كوشش در راه رسيدن به مقصود.
3. صبر و شكيبايى در برابر موانع راه و هر گونه كارشكنى از سوى مخالفان.
4. غوطه ور نشدن در هوا و هوس ها و عدم وابستگى و ترك اسارت در چنگال آنها.
حال اگر بر اين اركان چهارگانه اصول شانزده گانه نيز افزوده شود و نتايج هر يك به دقت مورد بررسى قرار گيرد برنامه كاملى را تشكيل مى دهد كه صراط مستقيم براى رسيدن به پيروزى هاست.
🔴ارکان کفر و شک:
🔸امام(علیه السلام) در این بخش از کلام خود نیز داد سخن را درباره تبیین پایه هاى کفر داده و مى فرماید: «کفر بر چهار پایه قرار دارد: تعمق (رفتن به دنبال اوهام به گمان کنجکاوى از اسرار) و ستیزه جویى (جدال و مراء) و انحراف از حق (به سبب هوا و هوس ها و تعصب ها) و دشمنى با حق (به سبب لجاجت)»; (وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ: دَعَائِمَ عَلَى التَّعَمُّقِ، وَالتَّنَازُعِ، وَالزَّیْغِ، وَالشِّقَاقِ).(16)
🔹امام در واقع موانع شناخت و عوامل انحراف از حق و حجاب هایى که در برابر فکر انسان قرار مى گیرد و مانع از مشاهده حقایق مى گردد را بیان فرموده، زیرا هر یک از عوامل چهارگانه بالا به تنهایى کافى است انسان را از معرفت حق باز دارد و در بیراهه ها سرگردان سازد تا چه رسد به این که چهار عامل جمع شود.
آن گاه در ادامه این سخن مى فرماید: «آن کس که تعمق و کنجکاوى ناصواب پیشه کند هرگز به حق باز نمى گردد»; (فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ).
منظور از «تعمق» جستجوگرى بیش از حد است مخصوصاً در امورى که رسیدن به کنه آن مشکل یا غیر ممکن است.
🔸در روایات اسلامى آمده است که درباره ذات خدا فکر نکنید، بلکه در صفات و خلق او بیندیشید (زیرا ذات او نامتناهى از هر جهت است و فکر هیچ انسانى به کنه ذات او نمى رسد).
در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که مى فرماید:
«تَکَلَّمُوا فِی خَلْقِ اللَّهِ وَلاَ تَتَکَلَّمُوا فِی اللَّهِ فَإِنَّ الْکَلاَمَ فِی اللَّهِ لاَ یَزْدَادُ صَاحِبَهُ إِلاَّ تَحَیُّراً;
🔹درباره آفرینش خداوند سخن بگویید (و بیندیشید) و درباره ذات او سخن مگویید (و نیندیشید) زیرا بحث و گفت و گو در این باره چیزى جز بر حیرت انسان نمى افزاید».(17)
ادامه دارد...
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
✨
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
...چه بسیار افرادى که بر اثر این تفکر ممنوع در بیراهه گرفتار شده یا وجود خدا را انکار نموده اند و یا قائل به وحدت وجود (به معناى وحدت موجود) شده اند.
نیز در کلمات قصار (کلمه 287) آمده است که وقتى از امام(علیه السلام) درباره قضا و قدر سؤال کردند فرمود:
🔸«وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلاَ تَسْلُکُوهُ وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلاَ تَلِجُوهُ وَسِرُّ اللَّهِ فَلاَ تَتَکَلَّفُوهُ;
راه تاریکى است در آن پا ننهید و دریاى ژرفى است در آن وارد نشوید و سرّ الهى است، براى پى بردن به آن خود را به زحمت نیفکنید».
البته در این گونه موارد به مقدارى که از طریق وحى یا در کلمات معصومان(علیهم السلام) وارد شده، انسان مى تواند وارد شود و بیش از آن نباید خود را گرفتار سازد. در روایتى از على بن الحسین(علیهما السلام) آمده است که درباره توحید از حضرتش سؤال کردند در پاسخ فرمود:
🔹«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَالاْیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ;
خداوند متعال مى دانست در آخر الزمان اقوامى مى آیند که در مسائل (مربوط به ذات و صفات خدا) تعمق و دقت مى کنند، از این رو سوره «توحید» و آیات آغازین سوره «حدید» تا (عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ) را نازل فرمود. پس هرکس ماوراى آن را بطلبد هلاک مى شود»(18)
از این حدیث استفاده مى شود که این آیات، حداکثر معرفت ممکن را به تشنه کامان مى دهد.
💥تعمق و سؤال بیش از اندازه حتى در مورد تکالیف شرعى نیز مورد نهى واقع شده است;
قرآن مجید مى فرماید:
✨ «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ);
🔸 از امورى سؤال نکنید که اگر براى شما آشکار گردد شما را به زحمت مى افکند و ناراحت مى کند».(19)
مى دانیم بنى اسرائیل در داستان معروف ذبح گاو که در اوایل سوره «بقره» آمده بر اثر کثرت سؤال و تعمق در بیان تکلیف، خود را به زحمت فوق العاده اى افکندند.
آن گاه امام درباره تنازع مى فرماید: «آن کس که بر اثر جهل، بسیار به نزاع و ستیز برخیزد، نابینایى او نسبت به حق پایدار خواهد ماند»; (وَمَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ).
منظور از تنازع در اینجا همان جدال و نزاع در مباحث مختلف است که هرگاه ادامه یابد و هر یک از دو طرف بخواهند سخن خود را به کرسى بنشانند و نسبت به دیگرى برترى جویى کنند تدریجاً حق در نظر آنها پنهان مى شود و خودخواهى ها و برترى جویى ها مانع مشاهده حق مى گردد و چه بسیار هیچ کدام در آغاز بحث به گفته خود چندان مؤمن نباشد; ولى با ادامه جدال و نزاع کم کم باور مى کند که آنچه مى گوید عین حق و سخن طرف مقابل عین باطل است.
🔹حال هرگاه این جداع و نزاع در مسائلى مربوط به خداشناسى و سایر عقاید دینى صورت گیرد، سبب مى شود که از راه راست منحرف گردد و گاه منجر به کفر گردد و گاه مى شود که نسبت به عقاید اصیل شک و تردید به خود راه مى دهد، زیرا هنگامى انسان مى تواند در راه راست گام بگذارد که این گونه حجاب ها را از خود دور سازد و مخلصانه بیندیشد و به مصداق (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)(20) به سرمنزل مقصود برسد.
قرآن مجید مى فرماید:
✨«(الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطان أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ الَّذینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلى کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّر جَبّار);
همانان که در آیات الهى بى آنکه براى آنها آمده باشد به مجادله برمى خیزند، کارى که خشم عظیمى نزد خداوند و نزد کسانى که ایمان آورده اند بار مى آورد، این گونه خداوند بر قلب هر متکبر جبارى مهر مى نهد».(21)
🌱ادامه دارد...
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
✨
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
🔸آن گاه امام درباره زیغ که از موانع معرفت و حجاب شناخت است و سبب شک و انحراف از حق مى گردد مى فرماید: «کسى که از راه حق منحرف شود (و به دنبال هوس ها برود) خوبى در نظرش بدى و بدى نزدش خوب جلوه مى کند و گرفتار مستى گمراهى مى شود»;
(وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ، وَحَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ، وَسَکِرَ سُکْرَ الضَّلاَلَةِ).
🔹مى دانیم هرگاه انسان از حق منحرف شود و در شهوات و هوا و هوس ها غوطه ور گردد تدریجا به بدى ها خو مى گیرد و بر اثر تمایلات باطنى، زشتى ها را زیبایى مى پندارد و بر اثر فاصله گرفتن از خوبى ها، خوبى ها در نظر او زشت و ناپسند مى شود و همان طور که امام(علیه السلام) فرموده در مستى گمراهى فرو مى رود و چنین کسى ممکن است حتى در بدیهى ترین امور مانند وجود خدا که آثارش در تمام پهنه آفرینش نمایان است شک و تردید به خود راه دهد و حتى او را منکر شود.
🔸قرآن مجید مى فرماید:
✨«(ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ وَکانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ); سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند».(22)
حدیث معروفى هم در کلمات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده و هم در سخنان على(علیه السلام) که مى فرماید:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الاَْمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأَمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَة;
💥خطرناک ترین چیزى که بر شما از آن بیمناکم دو چیز است: پیروى از هواى نفس و آرزوهاى دور و دراز، زیرا پیروى از هوا انسان را از حق باز مى دارد و آرزوهاى دور و دراز سبب فراموشى آخرت مى گردد»(23) نیز اشاره به همین است.
به عکس، تقوا و پرهیزگارى سبب روشن بینى و به مقتضاى (إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً)(24) موجب درک حقایق مى شود.
آن گاه امام(علیه السلام) از پیامدهاى شقاق (دشمنى لجوجانه با حق) سخن مى گوید و مى فرماید: «آن کس که به عناد و لجاج پردازد طرق رسیدن (به حق) براى او ناهموار مى شود و کارها بر او سخت و پیچیده مى گردد و در تنگنایى که خارج شدن از آن مشکل است گرفتار خواهد شد»;
(وَمَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ، وَأَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ، وَضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ).
🔹با توجه به این که «وَعُرَتْ» از ماده «وَعْر» به معناى زمین ناهموار و سنگلاخ است و این که «اَعْضَل» از ماده «عَضْل» به معناى مشکل شدن و ممنوع گشتن است روشن مى شود که این گونه افراد در چه تنگناهایى قرار مى گیرند.
مى دانیم یکى از موانع شناخت همان حجاب خطرناک لجاجت و دشمنى با حق است. این گونه افراد در پیمودن راه خداشناسى یا معرفت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) به کسى مى ماند که در سنگلاخ خطرناکى گرفتار شده و هرگز نمى تواند خود را به مقصد برساند. لجاجت به او اجازه نمى دهد که از پیش داورى هاى غلط و تعصب هاى بى جا دست بردارد.
🔸قرآن مجید از گروهى خبر مى دهد که براى ایمان آوردن خود شرایط عجیب و غریبى قائل شدند و حتى با آن شرایط نیز تسلیم حق نگشتند:
✨«(وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الاْرْضِ یَنبُوعاً * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نخِیل وَعِنَب فَتُفَجِّرَ الاَْنْهَرَ خِلَلَهَا تَفْجِیراً * أَوْ تُسقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفاً أَوْ تَأْتِىَ بِاللَّهِ وَالْمَلَئِکَةِ قَبِیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُف أَوْ تَرْقَى فِى السَّمَاءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَاباً نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّى هَلْ کُنتُ إِلاّ بَشَراً رَّسولاً);
🔹 و گفتند ما هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر این که چشمه اى از این سرزمین (خشک و سوزان) براى ما خارج سازى * یا باغى از نخل و انگور در اختیار تو باشد و نهرها در لابلاى آن به جریان اندازى * یا قطعات (سنگ هاى) آسمان را آن چنان که مى پندارى بر سر ما فرود آرى یا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بیاورى * یا خانه اى پر نقش و نگار از طلا داشته باشى یا به آسمان بالا روى، حتى به آسمان رفتنت ایمان نمى آوریم مگر آنکه نامه اى بر ما نازل کنى که آن را بخوانیم. بگو منزه است پروردگارم (از این سخنان بى ارزش) مگر من جز بشرى هستم فرستاده خدا؟!».(25)
🌱ادامه دارد...
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
✨
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
🔸به این ترتیب امام(علیه السلام)، کافران را گروهى محجوب از حق مى شمرد و حجاب آنها را عمدتا در چهار چیز خلاصه مى کند: تعمق و کنجکاوى ناصواب، ستیزه جویى با حق، انحراف به سبب هواپرستى و عناد و لجاج و تعصب.
🌿شاخه هاى شك:
سپس امام(علیه السلام) به سراغ بیان شاخه هاى شک مى رود و مى فرماید:
💥 «شک نیز بر چهار پایه استوار است:
🔹 بر مراء (گفت و گوى بى حاصل)، ترس (از کشف حقیقت) و تردید (در تصمیم گیرى)، تسلیم (خودباختگى)»; (وَالشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَب(26): عَلَى التَّمَارِى، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالاِْسْتِسْلاَمِ).
در واقع کسانى که به حق نمى رسند و در کفر مى مانند و غوطه ور مى شوند داراى این ضعف ها هستند.
🔻منظور از «مراء» گفت و گو کردن در چیزى است که شک و تردید در آن وجود دارد و به جایى نمى رسد در حالى که
🔻«جدال» به معناى گفت و گو کردن توأم با برترى جویى بر طرف مقابل است.
🔻منظور از «هول» ترس و وحشت از روشن شدن حقایق و تصمیم گیرى بر طبق آن است.
🔻«تردد» اشاره به نوعى از وسواس است که به انسان اجازه نمى دهد حق را بشناسد و بر آن استوار بماند.
🔻«استسلام» همان خودباختگى است که هر کس هر چه مى گوید، در برابر آن تسلیم مى شود و به همین دلیل نمى تواند حق را از میان آنها برگزیند و بر آن استوار بماند.
🔸بدین ترتیب، امام(علیه السلام) سرچشمه هاى شک را در چهار چیز خلاصه مى فرماید:
♦️عادت کردن به بحث و گفت و گوهاى بى حاصل و آمیخته با لجاجت، ترس از جستجوگرى و تحقیق، وسواس و دودلى، و تسلیم شدن در برابر شبهات و در حالت انفعالى فرو رفتن.
آن گاه امام(علیه السلام) به شرح آثار هر کدام از این صفات سوء چهارگانه مى پردازد و مى فرماید: «آن کس که مراء و گفت و گوى بى حاصل را عادت خود قرار دهد ظلمت و تاریکى شبِ شک او را به روشنایى روزِ یقین نمى رساند»;
🔹 (فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ).
زیرا این عادت زشت و شوم مانع از رسیدن به علم و یقین است و در واقع، حجاب خطرناکى میان او و یقین ایجاد مى کند و بارها کسانى را از نویسندگان یا گویندگان که گرفتار این حالتند دیده ایم که عمر خود را به شک و تردید گذرانده اند.
درباره دومین صفت ذمیمه این گونه اشخاص مى فرماید: «آن کس که از حقایق پیش روى خود وحشت کند (و از تصمیم گیرى صحیح بپرهیزد) به قهقرا باز مى گردد»; (وَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ).
🔸انسان محقق، مخصوصاً در مسائل اعتقادى و آنچه مربوط به مبدأ و معاد است باید حقایقى را که پیش روى او قرار دارد به رسمیت بشناند و بدون ترس و وحشت به جستجوگرى برخیزد تا حرکت به پیش را آغاز کند و اگر در این مورد کوتاهى کند عقب گرد خواهد کرد و آنچه را دارد نیز از دست مى دهد.
درباره سومین مانعِ برطرف ساختن شک مى فرماید:
«آن کس که در تردید و دودلى باشد (و در تصمیم گیرى وسواس به خرج دهد) زیر سم شیاطین له مى شود»;
🔹 (وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ).
«سَنابِک» جمع «سُنبُک» به معناى قسمت پیشین سم اسب است و از آنجایى که اسب به هنگام شتاب، بیشتر در حرکت خود روى این قسمت تکیه مى کند این واژه را به هنگام شدت عمل به کار مى برند و به این ترتیب امام(علیه السلام) وسواس و دودلى بى جا را امرى شیطانى شمرده که صاحب آن را به نابودى مى کشاند و این معنا را نیز در افراد وسواسى آزموده ایم که گاه آنها تا آخر عمرشان نتوانسته اند درباره مسئله واضحى مثل خداپرستى تصمیم بگیرند و عقیده اى اختیار کنند.
🔸آن گاه امام(علیه السلام) درباره چهارمین رذیله اخلاقى این گونه افراد مى فرماید: «کسى که در برابر عوامل هلاکت خویش در دنیا و آخرت تسلیم گردد (و به مبارزه بر ضد اسباب شک و شبهه بر نخیزد) در هر دو جهان هلاک خواهد شد»; (وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا).
مى دانیم شیاطین جن و انس سعى دارند از طریق شبهه افکنى، افراد را در عقاید دینى خود به شک و تردید بکشانند. اگر انسان در مقابل آنها حالت تهاجم منطقى بگیرد بر آن شبهات غالب مى شود و عقاید حق را مى پذیرد; اما افراد ترسو و بزدل در حالت انفعالى قرار مى گیرند و همچون پر کاهى که در مقابل تندباد قرار گیرد هر روز به سویى کشیده مى شوند و نمى توانند عقیده حق را برگزینند.
🔹مرحوم سیّد رضى پس از پایان این حدیث مى گوید: «بعد از این کلام سخنان دیگرى بوده که ما از بیم اطاله سخن و خارج شدن از هدف اصلى در این باب از آنها صرف نظر کردیم»; (قال الرَّضىُ: وَبَعْدَ هذا کَلامٌ تَرَکْنا ذِکْرَهُ خَوْفَ الاْطالَةِ وَالْخُرُوجَ عَنِ الْغَرَضِ الْمَقْصُودِ فِی هذا الْبابِ).
همان گونه که در آغاز این گفتار حکیمانه آوردیم در منابع دیگر، این حدیث با اضافات فراوانى نقل شده است.(27)
🌱ادامه دارد...
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
✨
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
🔸...ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید:
بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام(علیه السلام) گرفته اند و در گفتار جمعى از آنها که مى نگریم مى بینیم که کلمات امام(علیه السلام) در این حدیث شریف مانند ستاره هاى پرنورى در سخنان آنان مى درخشد.
در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مى خوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى آمده است هنگامى که امام(علیه السلام) ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(28)
🔹نكته:
🔴اركان نفاق:
در بخش ديگرى از اين روايت مهم كه در كتاب كافى و بعضى منابع ديگر ذكر شده، اركان نفاق و صفات منافقان مشروحاً آمده است و در آغاز آن مى فرمايد:
🍃 «نفاق (نيز) بر چهار پايه استوار است:
♦️ بر هواى نفس، سستى و تهاون، تعصب و طمع»;
(وَالنِّفَاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْهَوَى وَالْهُوَيْنَا وَالْحَفِيظَةِ وَالطَّمَع).
🔸سپس براى هوا چهار شعبه:
🔻(بغى، عدوان، شهوت و طغيان) و
🔻 براى سستى و تهاون چهار شعبه:
(مغرور شدن، آرزوهاى دور و دراز، ترس از غير خدا و مماطله و سستى) و
🔻براى حفيظة (تعصب) چهار شعبه ذكر شده: «كبر، تفاخر، خودبزرگ بينى و عصبيت»
🔻وبراى طمع نيز چهار شاخه آمده است: (شادى (از زر و زيور دنيا)، خودباختگى، لجاجت و فزون طلبى)(29). (30)
✅ادامه دارد...
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
.
💠#ادامه_شرح_حکمت_۳۱
📚پی نوشت:
(1). تمام نهج البلاغه، ص 176.
(2). شرح بیشتر در این باره را در کتاب اخلاق در قرآن، ج 1، ص 99 به بعد مطالعه فرمائید.
(3). از بسیارى از نسخه هاى این حدیث شریف استفاده مى شود که در کلام مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى وارد شده و صحیح آن چنین بوده است: «وَمَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَمَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَکَأَنَّمَا کَانَ مَعَ الاَْوَّلِین» که ترجمه آن چنین مى شود: آن کس که درس عبرت بیاموزد بر سنت ها آگاهى پیدا مى کند و کسى که سنت هاى پیشینیان را فرا گیرد (و از تجربیات آنها استفاده کند) گویا همیشه در میان آنها و با آنها بوده است. (کافى، ج 2، ص 51، ح 1). از جمله امورى که گواهى مى دهد عبارت مرحوم سیّد رضى سقط و حذفى دارد این است که مطابق نقل او یقین سه شاخه پیدا مى کند در حالى که تمام پایه هاى چهارگانه ایمان هر کدام داراى چهار شاخه است.
(4). با توجه به این که امام شاخه هاى عدالت را چهار امر شمرده و بعد آثار یک یک آنها را بیان فرموده روشن مى شود که عبارت مرحوم شریف رضى نیز سقط و حذفى دارد، چرا که فقط اثر سه شاخه در آن بیان شده و از یک شاخه دیگر خبرى نیست در کتاب تمام نهج البلاغه به نقل از امالى شیخ طوسى و تحف العقول این جمله محذوف ذکر شده است و بعد از شرایع الحکم چنین آمده «وَمَنْ عَرَفَ شَرَائِعَ الْحُکْمِ لَمْ یَضِلَّ» یعنى «کسى که از سرچشمه احکام سیراب گردد هرگز گمراه نمى شود».
(5). مائده، آیه 8.
(6). بحارالانوار، ج 43، ص 70، ح 61.
(7). همان، ج 75، ص 62، ح 140.
(8). همان، ج 64، ص 295، ح 18.
(9). در بسیارى از نسخ به جاى «کافرین»، «منافقین» آمده است که با مسئله نهى از منکر تناسب بیشترى دارد.
(10). غررالحکم، ح 7639.
(11). همان، ح 7632.
(12). کافى، ج 5، ص 59، ح 12.
(13). توبه، آیه 25.
(14). بحارالانوار، ج 13، ص 351، ح 42.
(15). کافى، ج 5، ص 58، ح 8 .
(16). این بخش از کلام امام(علیه السلام) در کتاب کافى و خصال شیخ صدوق و تحف العقول به صورت کاملاً متفاوتى با آنچه در نهج البلاغه آمده است ذکر شده و بعید به نظر نمى رسد که مرحوم سیّد رضى تلخیص کاملى در اینجا انجام داده و به صورتى که در نهج البلاغه است در آورده و آنچه در نهج البلاغه آمده شباهت زیادى با متنى که در روضة الواعظین آمده است دارد.
(17). کافى، ج 1، ص 92، ح 1.
(18). همان، ص 91، ح 3.
(19). مائده، آیه 101.
(20). عنکبوت، آیه 69.
(21). غافر، آیه 35.
(22). روم، آیه 10.
(23). نهج البلاغه، خطبه 42. همچنین این حدیث در بحارالانوار، ج 67، ص 75، از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.
(24). انفال، آیه 29.
(25). اسراء، آیه 90-93.
(26). نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهج البلاغه آمده است تفاوت دارد; در آن نسخه ها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایه ها و ارکان کفر ذکر شده و آن گاه به ذکر شاخه هاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مى رسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.
(27). براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.
(28). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.
(29). براى توضیح بیشتر مى توانید به مرآة العقول (شرح کافى)، ج 11 مراجعه فرمائید.
(30). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر نهج البلاغه، سند این گفتار مبسوط و حکیمانه امام(علیه السلام) را در ذیل کلمه حکمت آمیز 266 آورده است، زیرا آن کلمه در واقع مقدمه اى است براى این بیان و در این که سؤال کننده چه کسى بوده که امام این جواب را بیان فرمود طبق گفته غزالى در احیاء العلوم، «عمار یاسر» و طبق نوشته کلینى در کافى «ابن الکوّاء» بود. (احتمال اول نزدیک تر به نظر مى رسد). سپس مى افزاید: این سخن به طور متواتر از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعضى آن را به صورت مسند و بعضى به صورت مرسل آورده اند، سپس نام عده کثیرى را ذکر مى کند که قبل از سیّد رضى آن را نقل کرده اند; مانند: مرحوم کلینى در اصول کافى، ابن شعبه حرّانى در تحف العقول، صدوق در خصال و جمعى دیگر. آن گاه مى افزاید: گروهى نیز بعد از سیّد رضى آن را با تفاوت روشنى آورده اند که نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته اند از جمله کتاب مناقب خوارزمى و کتاب دستور معالم الحکم را نام مى برد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 214) در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این کلام مشروح حکمت آمیز را در لا به لاى خطبه مشروح دیگرى آورده است که با جمله «الْحَمْدُ للّهِ الَّذِی ابْتَدَأَ الأُمُورَ بِعِلْمِهِ فیهَا» آغاز مى شود. (تمام نهج البلاغه، ص 180).
#فیض_سحر
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
💠🔸#ادامه_شرح_حکمت_۳۳🔸💠
...در شأن نزول آیه 29 سوره «اسراء» نیز آمده است که شخص سائلى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تقاضاى پیراهن کرد. پیامبر پیراهن خود را به او بخشید و همین امر سبب شد که آن روز نتواند براى نماز به مسجد برود. این جریان سبب شد که زبان منافقان باز گردد و بگویند محمد خواب مانده یا مشغول لهو و سرگرمى شده و نمازش را به فراموشى سپرده است.
(ولى هنگامى که از جریان کار باخبر شدند شرمنده گشتند) آیه فوق نازل شد و به پیامبر چنین دستور داد:
✨«(وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً);
دست خود را بر گردن خویش زنجیر مکن (و انفاق و بخشش را ترک منما) و بیش از حد (نیز) دست خود را مگشاى که خانه نشین شوى و مورد سرزنش قرارگیرى و از کار خود فرو مانى».
در اینجا این سؤال پیش مى آید که تاکید در میانه روى در انفاق چگونه با ایثار (مقدم داشتن دیگران بر خویشتن) که در حالات بسیارى از پیشوایان آمده سازگار است مثل آنچه در شأن نزول سوره «دهر» و داستان مسکین و یتیم و اسیر آمده و به دنبال آن آیه شریفه (وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً) نازل شد.
پاسخ این سؤال روشن است، مسئله اعتدال حکمى عام است و ایثار حکمى خاص که مربوط به موارد معینى است. به عبارت دیگر: اصل بر اعتدال در مسئله انفاق و ایثار یک استثناست. به علاوه، دستور به ایثار مربوط به جایى است که بخشش فراوان، نابسامانى فوق العاده اى در زندگى انسان ایجاد نکند و «ملوم» و «محسور» نگردد در غیر این صورت باید از دستور اعتدال پیروى کرد.(4)
📚پی نوشت:
(1). اسراء، آیه 26 و 27.
(2). فرقان، آیه 67.
(3). کافى، ج 4، ص 54، ح 1.
(4). سند گفتار حکیمانه: این کلام حکمت آمیز را آمدى در غررالحکم در حرف کاف آورده است و از روایت فتال نیشابورى (متوفاى 508) در کتاب روضة الواعظین استفاده مى شود که این جمله در ذیل حکمت شماره 2 بوده است و این نشان مى دهد از مصدرى غیر از نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 31). در کتاب تمام نهج البلاغه آن را در لابه لاى وصیت نامه مشروح امام به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) آورده است. (تمام نهج البلاغه، ص 967).
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
#نهجالبلاغه
#حکمت_۳۳
#شرح_حکمت_۳۳
#شرحوتفسیرحکمتهاینهجالبلاغه
#دعای_کمیل
#محفل_مناجاتی_فیض_سحر
#مزار_شهدای_سوم_خرداد
#بیت_الرضا_علیه_السلام
🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸