eitaa logo
فیض سحر
849 دنبال‌کننده
577 عکس
418 ویدیو
4 فایل
کانال محفل مناجاتی فیض سحر (دعای کمیل ، روضه ، سینه زنی ) بانوای طلبه جانباز حاج حسین حقی مکان :قم خ ارم درجوارمزارشهدای سوم خرداد(۶۰شهید) زمان :۶ماهه اول شبهای جمعه ساعت ۱بامداد ایتا:https://eitaa.com/feyzesahar ادمین کانال:Http://eitaa.com/admin_gomnam
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۰🔸💠  پروردگارا، از ما بپذیر: زندگی ما، مجموعه­ ای از کارهای گوناگون است و ما در هر لحظه، مشغول به کاری هستیم. کارهای ما به سه دسته تقسیم می­ شوند: خوردن، خوابیدن، راه رفتن، نفس کشیدن و کارهایی مانند این​ها که مباح هستند؛ یعنی نه ثواب دارند و نه گناه. گروه دوّم، کارهای بد هستند؛ اعمالی که باعث خشم خدا می­ شود و برای آن​ها مجازات معین شده است؛ دروغ، غیبت، نگاه به نامحرم و ....، از این گروه است. دسته­ ی سوّم، کارهای خوب هستند که باعث خشنودی خدا و اعطای پاداش از طرف او می­ شود. از نظر دین، کارهای مباح، حسابی ندارند و حساب کارهای بد مشخص است؛ امّا کارهای خوب باعث سعادت ما می­ شوند و ما برای رسیدن به هدف نهایی­ مان یعنی بهشت جاوید، به آن​ها نیاز داریم. از قرآن کریم و سخنان پیشوایان مهربانمان می­ فهمیم که کارهای خوب هنگامی اثر خود را در زندگی ما می­ گذارند که از سوی خدا «قبول» شوند؛ مانند مُهر قبول بر کارنامه­ ی دانش​ آموزان که نشان­ دهنده­ ی تأیید زحمات آنان است و بدون آن، نمره­ های آن​ها، هرچند عالی، بی­ اعتبار است. آری، کارهای خوب ما هر قدر هم در ظاهر مهم و باارزش باشند، هنگامی برای ما سودمند هستند که قبول شوند؛ زیرا عمل ما به تنهایی، مانند مجسمه­ ای­ست که ظاهری آراسته دارد؛ ولی اثری از روح و جان در آن دیده نمی­ شود، و این نیّت ماست که به کارهایمان روح می­ بخشد. برای مثال، نماز که برترین عبادت است، اگر برای خشنودی شخصی غیر از خدا خوانده شود، باطل و بیهوده است، و هنگامی قبول می­شود که برای رضایت خدا خوانده شود. حضرت ابراهیم علیه السلام ، و فرزند گرامی­اش حضرت اسماعیل علیه السلام ، دو پیامبر بزرگ بودند که خدا از آن­ها به نیکی یاد کرده است. آن دو در مقدس­دترین مکان زمین، خانه­ ی خدا را برای عبادت مردم بازسازی کردند؛ ولی هرگز به کار خود مغرور نشدند و با فروتنی به درگاه خدا عرضه داشتند: پروردگارا، این عمل را از ما بپذیر. در روایتی از پیامبر اسلام صلوات الله علیه آمده است: «روزی ابلیس نزد حضرت موسی علیه السلام آمد و سخنانی بین آن دو رد و بدل شد. در آن میان، حضرت موسی علیه السلام فرمود: بگو ببینم کدام گناه است که اگر انسان­ها مرتکب آن شوند، تو بر آن​ها مسلّط می­ شوی. او گفت: هنگامی که به خودشان مغرور شوند و کارهای خوبشان را زیاد بشمارند و گناهانشان در نظرشان کوچک به حساب آید، من بر آن​ها مسلّط می­ شوم.»[1] پس لازم است که همه­ ی ما پس از هر کار خوبی که برای خشنودی خدا انجام می­دهیم، با فروتنی به خدا بگوییم: پروردگارا، از ما بپذیر. ربنا تقبل منا تنگ انا السمیع العلیم 📚[1] . الکافی ، ج 2 ، ص 314 🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۱🔸💠 🔹رنگ­ آمیزی ویژه­ ی خداوند: از زمانی که چشمان ما به جهان باز شده است، تفاوت اشیاء گوناگون را حس کرده­ ایم. اندازه، شکل، دما و ... ، عوامل گوناگونی هستند که به ما کمک می­ کنند تفاوت اشیاء را بفهمیم. یکی از این عوامل، رنگ اشیاء است. جهان پیرامون ما، از رنگ­های متنوّعی تشکیل شده، و این یکی از بزرگ​ترین نعمت­ های خداست. ما نیز به چیزی که می­ سازیم، رنگ خاصی می­ زنیم، و با این رنگ­ آمیزی، آن را از چیزهای دیگر جدا می­ کنیم و به آن معنای ویژه­ای می­ بخشیم. حتّی گاهی دو چیز مثل هم که رنگشان متفاوت است، هر یک حس خاصی را پدید می­ آورند. مثلاً لباسی که بر تن داریم، اگر سفید باشد، یک پیام دارد، و اگر قرمز باشد، حس دیگری ایجاد می­ کند. ما انسان­ها نیز رنگ­ های متفاوتی داریم؛ سفید، سیاه، زرد و سرخ. امّا هنگامی که با یکدیگر روبه­ رو می­ شویم، این رنگ پوست ما نیست که ما را با یکدیگر مرتبط می­ کند؛ بلکه ما با چیزی فراتر از آن یعنی عقیده و شخصیت خود با دیگران رابطه برقرار می­ کنیم. ما هنگامی با کسی احساس آسودگی می­کنیم که عقاید و روحیاتمان مانند او باشد؛ هرچند رنگ پوستمان تفاوت کند. بنابراین می­ توان عقیده و شخصیّت هر کس را رنگ مخصوص او دانست. در این صورت، رنگ­ های اعتقادی انسان­ها بسیار بیشتر از رنگ­های ظاهری آن​هاست، و هر گروهی با عقیده­ ای خاص، رنگ ویژه­ ی خود را دارد. در لابه­ لای این​ همه رنگ، خدا به گروهی از بندگانش رنگ خاصی بخشیده است؛ رنگی که آن​ها را از دیگران جدا می­ کند و به آنان درخشش ویژه­ ای می­ بخشد. آن رنگ زیبا، «یکتاپرستی و تسلیم شدن در برابر خدای یگانه» است. آری، تسلیم​ شدگان خدا، در میان مردم زندگی می­ کنند؛ ولی مانند آن​ها نیستند؛ زیرا انگیزه­ ی تلاش بسیاری از مردم، رسیدن به لذّت­ ها و هوس­ هاست؛ ولی هدف یک مسلمان حقیقی در زندگی، جلب رضایت خداست و برای او تفاوتی ندارد که حرکت در این راه، همراه با خوشی و سلامت باشد یا سختی و مشقّت. پیروان واقعی پیامبران، همگی یک رنگ دارند. پیروان راستین نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد صلوات الله علیه در این زمان، ما هستیم که دین خدا را پذیرفته­ ایم و افتخارمان این است که روح و جانمان را خداوند به رنگ اسلام و یکتاپرستی درآورده است. برای ما مهم نیست که پوست برادر مسلمانمان چه رنگی باشد؛ بلکه این رنگ دل و جانمان است که دست­هایمان را درهم می­ فشـرد و ما را با هم متّحد می­ کند. تاریخ اسلام، گواه این است که رنگ پوست مردم، ذرّه­ ای نزد پیشوایان ما اهمیّت نداشته، و مهم، رنگ دل و جان آنان بوده است. بلال حبشی، آن مسلمان پراستقامت و مؤذّن پیامبر صلوات الله علیه ، و عابس بن شبیب شاکری، یکی از شهدای سرافراز کربلا، دو نمونه از صدها نمونه­ ی بزرگ­مردان تاریخ­ اند که اگرچه پوستی سیاه داشتند، جان و دلشان چنان رنگ خدایی به خود گرفته بود که تا همیشه چشم­های آزادگان جهان بدان­ها خیره است 🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۲🔸💠   🔹تغییر قبله : نیمه­ های شب بود و پیامبر صلوات الله علیه به آسمان پرستاره چشم دوخته بود. از نگاهش به خوبی فهمیده می­ شد که انتظار می­ کشد. او می­ دانست که به زودی باران وحی الهی، آتش شیاطین را خاموش می­ کند؛ ولی نگران افراد سست​ایمان بود که از سخنان یهودیان اثر پذیرند. یهودیان از حد گذرانده بودند و مسلمانان را آشکارا مسخره می­ کردند. ماجرا چنین بود که پیامبر و مسلمانان، به فرمان خدا، سیزده سال در مکّه و چند ماهی در مدینه به سوی بیت­ المقدّس نماز می‌خواندند. در این چند ماه، یهودیان سیاه​ دل که کینه​ ی اسلام را در دل داشتند، به مسلمانان طعنه می­ زدند که اگر پیامبر شما واقعاً با خدا رابطه داشت، به شما دستور نمی­ داد به سمت قبله­ ی ما نماز بخوانید، و این نشان می­دهد که شما حرفی برای گفتن ندارید و فقط از این و آن تقلید می­ کنید. پیامبر صلوات الله علیه ، این سخنان را می­ شنید و با صبر و استقامت از فرمان خدا اطاعت می­ کرد؛ ولی در دلش غم بزرگی لانه کرده بود و آرزو داشت که خدا مانند همیشه او را یاری کند. آن شب گذشت و روز، پرده­ ی ظلمت را از آسمان کنار زد. پیامبر برای خواندن نماز ظهر به مسجد بنی­ سالم تشریف بردند و مسلمانان پشت سر ایشان به نماز ایستادند و مانند همیشه به سوی بیت­ المقدس نماز خواندند. پس از آن​که رکعت دوّم نماز تمام شد، جبرائیل امین از سوی خدا نزد پیامبر آمد و شانه­ هایش را گرفت و او را به سوی کعبه چرخاند و آیه​ ی 144 سوره​ی بقره را برایش خواند. مسلمانان نیز بلافاصله جهت نمازشان را به سوی کعبه تغییر دادند. بدین ترتیب، خدای بزرگ به خواسته­ ی پیامبر عزیزش پاسخ داد و نقشه​ ی دشمنان را نقش بر آب کرد. این حادثه­ ی تاریخی، از یک ­سو به طعنه­ های یهودیان پایان داد و از سوی دیگر، حقّانیت پیامبر صلوات الله علیه را ثابت کرد؛ چرا که یهودیان و مسیحیان در کتاب­های آسمانی خود خوانده بودند که پیامبر موعود، به سوی دو قبله نماز می­ خواند. به رغم این، برخی از آن​ها باز هم دست از لجاجت برنداشتند و این مطلب را انکار کردند. مسلمانان باایمان نیز از این حادثه بسیار خشنود شدند و خدا را شکر کردند که فتنه­ ی دشمنان را خنثی کرد و کعبه­ ی مقدس، آن پایگاه قدیمِ توحید را قبله­ ی آنان قرار داد؛ امّا برخی از مسلمانان سست​ ایمان، تحت تأثیر وسوسه­ های شیطانی یهودیان قرار گرفتند و با آنان یک​صدا شدند که این دیگر چه پیامبری­ است که روزی به سویی نماز می​ خواند و روز دیگر به سویی دیگر؛ تا آنجا که برخی از آنان از دین خود دست کشیدند و اسارت شیطان را به بندگی خدا ترجیح دادند. ماجرای تغییر قبله، یکی از مهم­ ترین حوادث تاریخ اسلام و یکی از امتحانات بزرگ مسلمانان به شمار می­ آید. مسلمانان با این ماجرا فهمیدند که اگرچه ظاهر عبادت​ ها اهمیت زیادی دارد، مهم​تر این است که گوش به فرمان خدا باشند و از خواست او پیروی کنند؛ نه مانند ابلیس که پس از شش هزار سال عبادت، هنگامی ­که با فرمان جدیدی روبه​ رو شد، نتوانست آن را بپذیرد و برای همیشه از رحمت خدا طرد شد. آری، کعبه و بیت­ المقدس، همه به لطف خدا مقدّس شده‌اند، و قبله​ ی هر امّتی، بنا بر مصلحت آن​ها، از سوی خدا تعیین می​شود[1]. 📚منابع: [1] . اقتباس از تفاسیر المیزان ، نمونه ، مجمع البیان ، الجوهر الثمین ، آلاء الرحمن و انوار التنزیل 🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۳🔸💠 🔹 مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم: ما انسان­ ها در هر لحظه در دو جهان زندگی می​ کنیم: جهان بیرون و جهان درون. آنچه می­ بینیم، می­ شنویم، می­ چشیم و می­ بوییم، مربوط به جهانی­ است که خارج از وجود ما قرار دارد و ما با آن ارتباط داریم. جهان دوّم اما، عالم درون ماست. ما عشق و علاقه، نفرت و دشمنی، شادی و نشاط، و غم و اندوه را در جهان درونی خود حس می­ کنیم. بارها دیده­ ایم که دو نفر در یک مکان قرار دارند؛ امّا یکی خوشحال و بانشاط، و دیگری خسته و نومید است. جهان بیرون این دو نفر، یکی​ است؛ ولی جهان درونشان این­ همه تفاوت دارد. حقیقت این است که احساساتی از قبیل غم و شادی، امیدواری و نومیدی، آرامش و اضطراب و...، همگی ناشی از نگاه درونی ما به حوادثی​ است که در جهان بیرونی اتّفاق می­ افتد. اگر انسان، جهان را مجموعه­ ای از خاک و سنگ و آب و هوا و ... بداند که به خودی خود به وجود آمده و بدون هدف در حال حرکت است و بی آن​که علّتی داشته باشد، پیوسته گروهی به آن پا می­ گذارند و گروهی از آن می­ روند، جهان درونش به خانه­ ای کودکانه تبدیل می­ شود که او با یافتن دانه­ ی نقلی، در آن جشن به پا می­ کند و با از دست دادن آن، مجلس عزا به راه می‏ اندازد! اگر امّا انسان، جهان بیرون را ساخته­ ی قدرتی بی­نهایت، بسیار مهربان و دانا بداند، جهان درونش به بهشت خرّمی تبدیل می­ شود که در برابر زلزله­ های اضطراب و ناآرامی مقاوم است و هیچ بی­ هدفی و خستگی و نومیدی و کسالتی، حق ورود بدان نمی­ یابد. خدای بزرگ به وسیله­ ی قرآن بارها به انسان­ها پیام داده است که همیشه او را به یاد داشته باشند و بدانند که تنها راه آرامش آنان، یاد اوست. به­ راستی «یاد خدا»، یکی از بزرگ​ترین نعمت­ های او به ما بندگان کوچک است. آن آفریدگار بزرگ که سیارات و ستارگان و کهکشان­ ها با همه­ ی بزرگی و راز و رمزهایشان نزد او چیزی به شمار نمی­ آیند، از ما  می­ خواهد که او را به جهان درون خود راه دهیم و آنجا را خانه­ ی او بسازیم؛ آنگاه به ما می­ گوید که اگر او را به حریم خصوصی خود راه دهیم، او هم ما را به حریم خصوصی­ اش راه می­دهد؛ جایی که ناپاکان، حق ورود به آن را ندارند و اثری از رنج و بدی و خستگی در آن نیست. واقعاً چقدر خدا به ما احترام گذاشته و عزّت بخشیده است! مگر یاد کردن ما به او سودی می­ رساند؟ آیا او از نماز و عبادت ما نفعی می­ برد؟ در مقابل، اگر فرمان­روای هستی، ما را به نیکی یاد کند، ما در این جهان چه جایگاهی پیدا می­ کنیم! آیا کسی که خدا به یاد او باشد، دیگر از فراموش شدن در ذهن­های دیگران می­ ترسد؟ پیشوای سوّم ما، حسین بن علی علیه السلام ، چه زیبا در دعای عرفه به خدا می­ گوید که «کسی که تو را پیدا کرده، چه چیزی از دست داده، و کسی که تو را از دست داده، چه چیز باارزشی پیدا کرده است؟». [1] در روایات آمده است که خدا به موسی علیه السلام فرمود: «من هم​نشین کسی هستم که مرا یاد کند.» عارفان گفته­ اند که یاد خدا، سه حالت دارد: یکم این​که در دل به یاد خدا باشیم و او را فراموش نکنیم. دوم این​که با زبان، ذکر او را بگوییم؛ مانند گفتن تسبیحات حضرت زهرا… پس از هر نماز.[2] سوم این­که خدا را در عمل یاد کنیم. اعمالی مانند نماز، روزه و عبادت­های دیگر، به­ ویژه پرهیز از گناهان، جزء این گروه است؛ زیرا کسی که واقعاً به یاد خداست، در حضورش کاری نمی­ کند که ناراضی شود.[3] 📚[1] . اقبال الاعمال ، ص 349 [2] . اقتباس از وسایل الشیعه ، ج 6 ، ص 442   [3] . اقتباس از المیزان فی تفسیر القرآن ، ج 1 ، ص 324 🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۵🔸💠 🔹عاشقان خدا: مطالعه­ ی تاریخ و آثار گذشتگان، حقایق زیادی را به ما می­ آموزد. یکی از موضوعاتی که در تمام آثار گذشته و در هر جامعه­ ای، با هر آداب و رسومی، مورد توجه نویسندگان قرار گرفته، داستان کهن «عشق» است. شاید بتوان گفت در باره­ ی هیچ موضوعی به این اندازه داستان و شعر نوشته و سروده نشده است. ماجرای عشق و محبّت، با زندگی انسان­ها گره خورده و از آن​ها جدا نمی­ شود. هر انسانی از زمانی که خود را می­ شناسد، دنبال محبوبی می‏ گردد تا بدو عشق ورزد و از او محبت ببیند. کودک خردسال، بهترین لحظات خود را در دامان مادر خود می‏ گذراند و با تمام وجود او را دوست دارد، و مادرش صدچندان بیشتر، به او عشق می­ ورزد. هر چه انسان بزرگ­تر می­ شود، علاقه­ هایش بیشتر و متنوع­ تر می­ شود؛ علاقه به شهرت و ثروت، همسر، فرزند و .... . در واقع نحوه­ ی زندگی هر کس، بر اساس علاقه­ هایش شکل می­ گیرد. کسی­ که عاشق شهرت است، همیشه به آن فکر می­ کند و فعالیت‏ هایش را برای رسیدن به آن شکل می­ دهد. تاریخ، پر از داستان­ های عاشقانه از کسانی​ است که برای رسیدن به محبوب خود، تمام دارایی و حتّی جان خود را فدا کرده­ اند. آری، دل بستن، جزء جدانشدنی انسان است، و کسی که توانایی دوست داشتن را ندارد، انسان نیست؛ امّا این عشق و علاقه، گاهی ممکن است سکّوی پرواز انسان به آسمان سعادت و خوشبختی شود و گاهی هم لغزشگاه او برای سقوط به درّه­ ی شقاوت و نابودی. اگر انسان جهان اطرافش را با چشم­ های باز بنگرد، به خوبی می­ فهمد که در پشت پرده­ ی این جهان، کارگردانی نیرومند و دانا و در عین حال مهربان و دوست​ داشتنی وجود دارد که تمام زیبایی­ های دل فریب جهان، ساخته و پرداخته­ ی اوست. زیبایی گل​های رنگارنگ، عظمت فضای بیکران، جمال معشوقه­ های دل­ربا، جذابیت شهرت و مقام، همه و همه، محصول آفرینش استادانه­ ی اوست. با این نگاه، دل انسان اوج می­ گیرد و اسیر عشق محبوبی می­ شود که پیری و زشتی و فنا در او راه ندارد. اینجاست که تمام تلاش انسان، صرف خشنود کردن آن زیباترین محبوب می­ شود و علاقه­ هایش دور محور عشق به او می­ گردد. چنین انسانی، کسانی را دوست دارد که او دوستشان دارد و به چیزهایی دل می­بندد که او از آن­ها خشنود است؛ کارهایی می­ کند که او می­ پسندد و از رفتارهایی دور می­ شود که او را ناراحت می­ کند. در واقع ایمان هر کس، همان علاقه­ ی او به خداست که باعث می­ شود دستورهای او را اطاعت کند.  در روایتی آمده است که شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «آیا دوست داشتن و دشمن داشتن، از ایمان است؟» امام در پاسخ فرمود: «آیا ایمان، چیزی جز دوست داشتن و دشمن داشتن است؟»[1] اگر اما دل بستن انسان، از مسیر صحیح منحرف شود، آنگاه به جای خدا، چیزهایی قرار می­ گیرند که انسان را به نابودی می­ کشانند. یکی از نمونه­ های عبرت­ آموز تاریخ در مورد علاقه­ های باطل، داستان کربلاست. گفته­ اند که پیش از حادثه­ ی عاشورا، بین امام حسین علیه السلام و عمر سعد گفت­ وگویی پیش آمد. امام به او فرمود: «از خدا بترس و با من همراه شو.» او گفت: «می­ ترسم که خانه­ ام را خراب کنند.» امام فرمود: «من خانه­ ات را می­ سازم.» او گفت: «می­ ترسم که مال و اموالم را از من بگیرند.» امام فرمود: «من بهتر از آن را از ثروت خودم به تو می­ دهم.» او گفت: «من عیال​ وارم و برای آن​ها می­ ترسم.» در این زمان، امام حسین علیه السلام از او رو برگرداندند و سرنوشت سختی را برای او پیش­ بینی کردند. [2] 📚منابع [1] . کافی، ج2، ص 125 [2] . بحارالانوار ، ج44 ، ص388 🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۶:🔸💠 🔹تقلید کورکورانه: «آداب و رسوم» ملّت­ ها، یکی از مباحث بسیار جذاب و خواندنی​ است؛ تا آنجا که دانش بسیار گسترده­ ای در این­ باره به نام «مردم­ شناسی» به ­وجود آمده است. در هر کشوری، صدها قوم و طایفه وجود دارند و هر یک از آنان، بر اساس آداب و رسوم خاص خود زندگی می­ کنند. از یک نگاه می­ توان این رسوم و عادات را به دو گروه تقسیم کرد: یکم، آداب و رسومی که به نفع مردم است و آن​ها را در زندگی دنیا و آخرتشان یاری می­ کند؛ و  دین نیز آن­ها را تأیید کرده است. برای نمونه، در روایتی آمده است که برای امیر مؤمنان علی علیه السلام قدری شیرینی آوردند. ایشان، علّت آن را پرسید. به ایشان عرض کردند به سبب نوروز است که رسم دیرینه­ ی ایرانیان است. امام فرمود: «اگر می­ توانید هر روز را برای ما نوروز بدارید، چنین کنید (یعنی به یکدیگر هدیه بدهید و به خاطر خشنودی خدا با یکدیگر رفت و آمد داشته باشید).»[1] دسته­ ی دوم، آداب و رسوم جاهلانه است که مانع پیشرفت مادّی و معنوی  انسان­ ها می­ شود، و بسا مردم یک جامعه که نسل اندر نسل به آن­ها عمل می​ کنند و اگر از انگیزه­ ی آنان بپرسیم، یک پاسخ می­ شنویم: «این​ها آداب و رسوم آباء و اجداد ماست و ما نیز باید مانند آن​ها عمل کنیم.» تاریخ، حکایت گر فجایع و جنایاتی­ است که برخی ملل به بهانه­ ی عمل به آداب و رسوم کهن­شان مرتکب می­ شدند. غرق کردن دختران جوان برای اهدای قربانی به الهه­ ی نیل، سر بریدن نوزادان در مقابل بت­ ها و زنده به گور کردن دختران، نمونه­ هایی از تقلید­های کورکورانه­ ی ملّت­ های گذشته از آداب و رسوم پدرانشان است. یکی از بزرگ­ترین مشکلات پیامبران نیز همین رفتار بوده است. آنان با مردم صحبت می­ کردند، برایشان دلیل می­ آورند، به آن​ها معجزه نشان می­ دادند و از آن​ها می­ خواستند عقل خود را قاضی کنند و پیرو حق و حقیقت باشند؛ ولی بسیاری از مردم، پاسخی در برابر آنان نداشتند و فقط از روی تعصّب بر آداب و رسوم گذشتگانشان، با پیامبران لجاجت می­ کردند. قرآن بارها و بارها از مردمی گله می­ کند که تنها دلیلشان برای شرک و بت­ پرستی و کارهای بد، رفتار نیاکانشان بوده است. ما نیز اگر بی­ طرفانه به اطراف خود نگاه کنیم، شاید متوجه رسوم و عادات نادرستی شویم که با دستورهای خدا سازگار نیست. برخی از رسومی که در مجالس عروسی و میهمانی­ ها برگزار می­ شود، نمونه­ های روشنی از این امور است. اگر تصمیم داریم آداب و رسوم گذشتگانمان را حفظ کنیم، سخن پیشوای نخست­مان علی علیه السلام را به یاد داشته باشیم که فرمود: «اگر می­ خواهید بر آداب گذشتگانتان تعصب ورزید، بر اخلاق خوب و رفتار شایسته­ ی آنان تعصّب داشته باشید؛ همان اخلاق و رفتاری که افراد باشخصیت و بزرگان شما داشته­ اند.»[2]  📚[1] . دعائم الاسلام ، ج2 ، ص 326 [2] . نهج البلاغه ، خطبه192 (معروف به قاصعه) 🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸
💠🔸نکته تفسیری صفحه ۲۷🔸💠 🔹نیکی چیست و نیکوکار کیست؟: پس از آن​که خدا قبله­ ی مسلمانان را از بیت­ المقدّس به سوی کعبه تغییر داد، اهل کتاب، یعنی یهودیان و مسیحیانی که پیش از مسلمانان کتاب آسمانی داشتند و حاضر نبودند حق را بپذیرند، شروع به جار و جنجال کردند تا از آب گل­ آلود ماهی بگیرند! یهودیان گفتند که نیکوکاری، راه و روش ماست که به سمت مغرب عبادت می­ کنیم، و مسیحیان ادعا کردند که نیکوکاران واقعی ما هستیم که قبله­ ی ما به سمت مشرق است. خداوند دانا، این سخنان کودکانه را رد کرد و توضیح داد که جهت قبله را خود تعیین می­ کند. او برای هر امّتی، بنا بر مصلحتشان، قبله­ ای قرار داده است، و پرداختن به این امور ظاهری و کنار گذاشتن موضوعات اصلی، نشانه­ ی ایمان و نیکوکاری نیست. به راستی انسانیت یک انسان به چیست، و خوبی و بدی یک فرد را چگونه می­ توان تشخیص داد؟ با چه معیاری افراد نیکوکار را بشناسیم و چگونه بفهمیم که خود ما از آن​ها هستیم؟ این آیه به این پرسش­ها پاسخ می­ دهد. خداوند، در این آیه، نشانه­ های اصلی ایمان را توضیح داده تا مردم بدانند نیکی چیست و نیکوکار واقعی کیست. از نظر قرآن، نیکوکاران واقعی، این ویژگی­ ها را دارند: 1ـ به خدای یگانه ایمان دارند و تنها او را می­ پرستند. 2ـ باور دارند که خدا بندگانش را پس از مرگ زنده کرده، در دادگاه قیامت به اعمالشان رسیدگی می­ کند. 3ـ قبول دارند که در جهان، مخلوقاتی به نام فرشتگان وجود دارند و خدا به وسیله­ ی آنان، امور جهان را اداره می­ کند. 4ـ به کتاب­های آسمانی که بر پیامبران نازل شده، ایمان دارند و به همه­ ی آن​ها احترام می­ گزارند. 5ـ دعوت پیامبران خدا را می­ پذیرند و در برابر آنان تسلیم می­ شوند. 6ـ نسبت به خویشاوندان فقیرشان بی­ تفاوت نیستند و به آنان کمک مالی می­ کنند. 7ـ به امور کودکان یتیم و بی­ سرپرست رسیدگی می­ کنند. 8ـ به افرادی که از آن​ها صدقه می­ خواهند، انفاق می­ کنند. 9ـ برای آزاد کردن بردگان، از مال خود خرج می­ کنند. 10ـ در برابر خدای بزرگ و نعمت­ بخش سر خم می­ کنند و به نماز می­ ایستند. 11ـ حقوق واجب مالی خود را ادا می­ کنند. 12ـ به عهد و پیمانشان با خدا و خلق خدا وفادارند. 13ـ بر فقر و تنگ­دستی صبر می­ کنند. 14ـ بر بیماری و رنج شکیبایی می­ ورزند. 15ـ در جنگ با دشمنان خدا استقامت دارند. آری، ایمان به خدا، مشتی خرافات و خیالات باطل نیست؛ بلکه مجموعه­ ای از اعتقادات راست است؛ عقایدی که بر اساس حقایق جهان هستی، در جان و دل می­ نشیند و انسان را به موجودی دانا تبدیل می­ کند. این باورهای درست، باعث می­ شود که ما با آفریدگارمان ارتباط درستی برقرار کنیم، بندگان او را دوست داشته باشیم و در برابر سختی­ های روزگار تسلیم نشویم. اگر اندکی در باره­ ی اعتقادات باطل و آداب و رسوم خرافی مردم غیر مسلمان مطالعه کنیم، متوجّه می‌شویم که قرآن چه حق بزرگی بر گردن ما دارد. قرآن، جهان را چنان که هست، به انسان­ها نشان داده و به آنان آموخته است که چگونه زندگی کنند تا نام انسان، برازنده­ ی آنان باشد. بار دیگر این آیه را بخوانیم و به یاد داشته باشیم که پیامبر گرامی ما در باره­ری آن فرمود: «هر کس به این آیه عمل کند، ایمان خود را کامل کرده است.»[1] [1] . المیزان فی تفسیر القرآن ، ج1 ، ص431    🌸https://eitaa.com/feyzesahar🌸