eitaa logo
「شہـداۍ شݪمݘہ」
483 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
19 فایل
اللهم ارزقنا توفیق شهادت کـپی آزاد است ۱۳۹۹/۴/۸ https://eitaa.com/joinchat/2743402551Cae912c0b47
مشاهده در ایتا
دانلود
*خیلی‌قشنگه🌱 لطفا‌بخونید🌹 داداشم‌منو‌تو‌خیابون‌دید..🙍🏻‍♂ با‌جمع‌دخترا‌بودیم‌و‌حجابم‌خیلی‌جالب‌نبود👱🏻‍♀ با‌یه‌نگاه‌تند‌بهم‌فهموند‌برو‌خونه‌تابیام..🏘 خیلی‌ترسیده‌بودم..‌گفتم‌الان‌میاد‌ حسابی‌تنبیهم‌میکنه..😰 نزدیک‌غروب‌رسید‌خونه..🚶🏻‍♂ وضو‌گرفت‌دو‌رکعت‌نمازخوند🤲🏻 بعد‌ازنمازگفت"بیا اینجا" حالامنم‌ترسیده‌بودم😥 گفت"آبجی‌بشین"🍃 نشستم بی‌مقدمه‌شروع‌کرد‌حرف‌زدن‌راجع‌به‌ حضرت‌زهرا‌‌(س)♥️ حسابی‌گریه‌کرد...‌منم‌گریه‌ام‌گرفت😭 بعد‌گفت‌"آبجی‌میدونی‌حضرت‌زهرا(س) چراروزای‌آخر‌صورتشو‌ازامام‌علی(؏)میپوشوند؟ نمیخواست‌علی‌بفهمه‌خانمش‌سیلی‌خورده‌و‌دق نکنه... آخه‌غیرت‌اللهِ✨ میدونی‌بی‌بی‌حتی‌پشت‌در‌هم‌نزاشت‌چادر‌از‌ سرش‌بیفته!🍃 میدونی‌چرا‌امام‌حسن(؏)زود‌پیر‌شد؟؟ بخاطر‌اینکه‌توکوچه‌همراه‌مادرش‌بود ولی‌نتونست‌کاری‌براش‌بکنه💔 ... آبجی‌حالا‌اگه‌میخوای‌منو‌دق‌مرگ‌نکنی⚰ تو‌خیابون‌که‌راه‌میری‌مواظب‌روسری‌و‌چادرت‌باش یدفعه‌ناخودآگاه‌نره‌عقب‌و‌موهات‌بیفته‌بیرون من‌نمیتونم‌فردای‌قیامت‌جواب‌حضرت‌زهرا(س) روبدما"😔 سرمو‌پایین‌انداختم‌و‌شروع‌کردم‌به‌گریه‌کردن..😭 سرم‌رو‌بوسید‌و‌گفت‌"آبجی‌قسَمت‌میدم‌بعد‌ازمن مواظب‌چادرت‌باش🦋 از‌برخوردش‌خیلی‌تعجب‌کردم..❗️ احساس‌شرمندگی‌میکردم🥀 گفتم‌"داداش‌ان‌شاء‌الله‌سایه‌ت‌همیشه‌بالا‌سرم هست"..و‌پیشونیشو‌بوسیدم...💞 گذشت‌تا‌سه‌روزبعد‌که‌خبر‌آوردن‌داداشت‌تو عملیات‌والفجر‌به‌شهادت‌رسیده🕊🌿 یه‌مدت‌بعد،لباساشو‌که‌آوردن‌دیدم‌جای‌تیرمونده‌ رو‌پیشونی‌بندش...😭 روی‌سربند‌یا‌فاطمه‌الزهرا(س)🌱 حالا‌دیگه‌سالهاست‌هر‌وقت‌توخیابون‌یه‌زن بی‌حجاب‌میبینم...‌اشکم‌جاری‌میشه..🍂 پیش‌خودم‌میگم‌حتما‌ایناداداش‌ندارن‌که....💔 📿
🌹بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🌹
💔 به قربان افطار و خرما و نجوای تو سحرهای پر گریه و سوزش و آه تو کجا می نشینی اذان ها، فدایت شوم به قربان آن سفره ی سرد و تنهای تو
گویند چرا تو دل بہ ایشان دادی؟ وللہ ڪہ من ندادم ایشـــــان بردند... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ چه‌ حس ‌قشنگیه‌.. وقتی‌ وجودت ‌سرشار از آرامشه..' آرامشی ‌که ‌به‌ خاطر ‌داشتن‌..' خداییه‌‌ که‌ بودنش‌‌ و داشتنش‌..' جبران ‌‌تموم‌ نداشته‌‌هاست.. یگانه خدای من شکر ‌که‌ هستی.. -شکر‌ که ‌دارمت‌‌.. شکرت‌..' شکرت‌..' شکرت..' ..♥️ .
سفرهٔ هفت سین معراج شهدای اهواز در جوار شهدای تازه تفحص شده -ولی‌من‌شدیدا‌نیاز‌دارم‌اونجا‌باشم :))))💔   _کَِاَِنَِالَِ ̨ڪــمۭــٻۧــڸ
🌹این عکس مربوط به شهدای اتوبوس رزمندگان دزفول تیپ جوادالائمه که در منطقه بهمنشیر بر اثر اصابت موشک به اتوبوس شهید شدند... 🌷شادی روحشان صلوات...
سلام علیکم اعضای محترم کانال عید تون مبارک ان شاءالله سالی پراز برکت داشته باشین
💫🌹امام خامنه ای حفظه الله: 🥀🤍من کتابی خواندم مربوط به شهید ابراهیم هادی 💫📗این کتاب خیلی جالبه، خیلی جذابه ... 🥀🤍و تا مدتها دلم نمی آمد از روی میز کارم بردارم و بگذارم توی کتابهایم... 💫📗کتاب صوتی"سلام بر ابراهیم (جلد اول)" 🥀🤍زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار 💫🌹شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه 🥀🤍ناشر: نشر شهید هادی 🎤گوینده و میکس:
1_382515322.mp3
11.24M
💫📗کتاب صوتی 💫🌹 "سلام بر ابراهیم (جلد اول)" 🥀🤍زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار 💫🌹شهید ابراهیم هادی رضوان الله علیه 🥀🤍ناشر: نشر شهید هادی 🎤گوینده و میکس: 3️⃣1️⃣در 13 قسمت 5️⃣ قسمت پنجم
و سر انجام شهادت...🥀 کاروان راهیان نوری که وارد منطقه جنوب(اهواز) میشد هر محدوده بین یادمان ها یک تیم بچه های خادم الشهدا همراه با راوی آن منطقه به کاروان برای روایت گری و هم راه بلد منطقه و هماهنگ کننده به کاروان ها ملحق میشد و بچه های تیمی که با شهید رحیمی بودن جزو تیم پادگان تکاوری مستقل صیادشیرازی مستقر در کوه های اهواز (میشداغ )بود که کاروان ها را برای دیدن از مناطق و پادگان دژ  برده بودن که شهید رحیمی یکی از کسانی بود که اتوبوس هارو چک می کرد، جلوی درب خروجی پادگان  دژ در حال دویدن بود که پاهاش گیر میکنه و در جلوی یکی از اتوبوس ها به زمین میخوره، راننده هم که تازه به حرکت افتاده بوده اونو نمیبینه، شهید حجت الله هم هرچی سعی میکنه از زیر اتوبوس بیاد بیرون نمیتونه و لاستیکهای اتوبوس با اون همه وزن از روی بدن ضعیف و ظریفش رد میشه، با فریاد بچه های ستاد شهید صیاد شیرازی راننده فکر میکنه الآن روی کسی هست برای همین اشتباها دنده  عقب میگیره و دوباره به روی پیکر شهید حجت الله میاد و همینطور ایست میکنه، راننده میاد پایین و وقتی با این صحنه مواجه میشه شکه میشه و به سرعت سوار اتوبوس میشه و اتوبوس رو از روی پیکر شهید برمیداره ولی خیلی خیلی دیر شده بود چون شکم شهید رحیمی پاره شده بود و در حالیکه تنها چند روز به تولد ۲۲ سالگی اش مانده بود  به آرزویش که شهادت بود رسید🌷 خوشابه حالش... و زمانی که به پدر شهید رحیمی خبر دادند گفته بود من میدانستم که فرزندم شهید میشه...💔😔