فقط یک #آرزو دارم....!!!
گفت:
«توی دنیا بعد از #شهادت فقط
یک آرزو دارم:
اونم اینکه تیر بخوره به گلوم».
تعجب کردیم.
بعد گفت:
«یک صحنه از عاشورا
همیشه قلبمو آتیش می زنه؛
بریده شدن گلوی حضرت علی اصغر»
والفجر یک بود که مجروح شد.
یک تیر تو آخرین حد بردش خورده
بود به گلوش.
وقتی می بردنش عقب،
داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت:
آرزوی دیگه ای ندارم مگر شهادت.
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
@shalamcheh114
#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
سرمای شدیدی خورده بود. احساس میکردم به زور روی پاهایش ایستاده است.
من مسئول تدارکات لشکر بودم.
با خودم گفتم: خوبه یک سوپ برای حاجی درست کنم تا بخوره حالش بهتر بشه.
همین کار را هم کردم. با چیزهایی که توی آشپزخانه داشتیم، یک سوپ ساده و مختصر درست کردم.
از حالت نگاهش معلوم بود خیلی ناراحت شده است. گفت: چرا برای من سوپ درست کردی؟
گفتم: حاجی آخه شما مریضی، ناسلامتی فرماندهی لشکرم هستی؛
شما که سرحال باشی، یعنی لشکر سرحاله!
گفت: این حرفا چیه میزنی فاضل؟ من سؤالم اینه که چرا بین من و بقیه
نیروهام فرق گذاشتی؟
توی این لشکر، هر کسی که مریض بشه، تو براش سوپ درست میکنی؟
گفتم: خوب نه حاجی!
گفت: پس این سوپ رو بردار ببر؛ من همون غذایی رو میخورم که بقیهی نیروها خوردن.
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
@shalamcheh114