eitaa logo
「شہـداۍ شݪمݘہ」
483 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
19 فایل
اللهم ارزقنا توفیق شهادت کـپی آزاد است ۱۳۹۹/۴/۸ https://eitaa.com/joinchat/2743402551Cae912c0b47
مشاهده در ایتا
دانلود
💥 ماجرای سیلی خوردن محافظ ایت الله خامنه ای ✍در یکی از ملاقات های عمومی آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش می‌دادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم. به گزارش افکارنیوز، اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش. تا سخن‌رانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا. پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد. توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد. بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.» 🥀 ✪͜🥀🕊 ✨ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡✪ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡❤️ @shalamcheh114
این آخوندام ما رو ول نمی کنند...😒😏 ‌‌‌ یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می‌کرد: ‌‌‌ قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.🙂 ‌‌‌ وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه تو هواپیماست.😒🛫 ‌‌‌‌ به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.😤 ‌‌‌‌ رفتم پیشش نشستم بهش گفتم:حاج آقا اشتباه سوار شدید...مکه نمیره😐🕋 ‌‌‌ گفت: میدونم ‌‌‌‌ گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین😕 ‌‌‌‌ گفت: میدونم ‌‌‌ دیدم کم نمیاره😏 ‌‌‌ جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید. اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.😎🤓 ‌‌‌ از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.🤣 ‌‌‌‌ گفتم: حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.😂 ‌‌‌‌ دوباره خوابیدم.😴 بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟🤔 ‌‌‌‌ 📝برگه رو بهم داد و گفت: سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.😳 ‌‌‌‌ شوکه شده بودم😳😥 ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من حسن زاده آملی هستم از قم.........😨 ‌‌‌‌‌ بعدها فهمیدم که به ایشون لقب ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.😶 ‌‌‌‌‌ تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از پروفسور های فرانسه و سایر کشور های اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.😕 ‌‌‌‌‌ حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای مدظله العالی: ‌ "گوش‌تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجت‌بن‌الحسن(عج) است."😊 ‌‌‌‌ این جملات وقتی بیش‌تر معنا پیدا می‌کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت‌الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: را کسی نشناخت جز امام زمان(عج)🌹 ‌‌‌‌ ✨ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡✪ٜٜٜٜٜ͜͡ 🕊🥀 🥀 @shalamcheh114
✨ ⚜حکایت‌های پندآموز⚜ 🔻نماز بی‌وضو🔻 ✍فردی تعریف می کرد که در وضو خانه مسجد شاهد بودم امام جماعت از دستشویی بیرون آمد و یکراست به محراب مسجد رفت و بدون وضو نماز خواند!! از آن مسجد بیرون رفتم و جای دیگری نماز خواندم! از آن به بعد به همه دوستان و آشنایان گفتم که در فلان مسجد نماز نخوانید چون امام جماعت آن آلزایمر گرفته!! و نماز بی وضو می خواند!! این رویداد گذشت تا یک زمان به علت بیماری؛ آمپولی تزریق کردم و هنگام نماز با خود گفتم یکبار دیگر محل تزریق را در دستشویی ببینم تا از طهارت لباس و بدن اطمینان داشته باشم. وقتی از دستشویی بیرون آمدم و آماده نماز شدم؛ گویی به من الهام شد: شاید آن روز هم امام جماعت مسجد؛ مشابه من به قصد دیگری وارد دستشویی شده است. از خودش این را پرسیدم. حرفم را تایید کرد. 💥اما چه فایده من آبروی او را پیش افراد زیادی برده بودم! 📚 ✨ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡ @shalamcheh114
دانشمندان تعدادی موش را  داخل يک استخر آب انداختند. تمامی موشها فقط 17دقيقه توانستند زنده بمانند و در نهايت خفه شدند. دوباره دانشمندان با اينكه می دانستند موش بيش از 17دقيقه زنده نمی مانند تعداد ديگری موش رو به داخل همان استخر انداختند و با علم 17دقيقه تا مرگ موشها تمامی موشها رو قبل از 17دقيقه از آب بیرون کشیدند و تمامی آنها زنده ماندند. موشها پس از مدتی تنفس و استراحت دوباره به آب انداخته شدند.  حدس ميزنيد اين بار چند دقيقه زنده ماندند؟ "26 ساعت " طول كشيد تا آنها مردند.  آنها به اين اميد كه دوباره دستی خواهد آمد و نجات پيدا می كنند، 26 ساعت تمام طاقت آوردند. ❣ اميد بهترين و بالاترين قوه محرک زندگی است. در هیچ شرایطی امیدتان را از دست ندهید... # امید به زندگی 🍃🍃 💫💫💫💫💫💫 ✨ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡✪ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͜͡❤️ @shalamcheh114
فردی در حاشیه خیابون 🚗بساط پهن کرده بود ، زردآلو🍋 هر کیلو دو تومان ، هسته زردآلو🥜 هر کیلو چهار تومان! یکی دید 👀 و پرسید چرا هسته اش از خود زردآلو گران تره؟💵 فروشنده گفت: 👨‍🌾 چون عقل آدم را زیاد می‌ کند. 🤓 مرد مقداری فكر كرد🤔 و گفت: یک کیلو هسته بدهیـد. 🥜 خرید💵 و همان نزدیکی نشست و مشغول شکستن 🔨و خوردن شد 😋 با خودش گفت🤔: چه کاری بود ، زردآلو 🍋می خریدم هم خود زردآلو را می خوردم هم هسته را و هم ارزان تر بود. 😧😵 رفت و همين حرف رو به فروشنده گفت فروشنده گفت: بله ، نگفتم عقل آدم را زیاد می کند؟🤣 و چه‌ زود هم اثر کرد!!😜 🌼🌸امیرالمومنین علیه‌ السلام فرمودند: هر که بیندیشد بینا می شود.🌸🌼 ✨
🕊🥀🕊🥀🕊🥀✨ 🥀🕊🥀🕊🥀✨ 🕊🥀🕊🥀✨ 🥀🕊🥀✨ 🕊🥀✨ 🥀✨ داســتـانـهای آمــوزنـده روزی ملا از دهی می گذشت گرسنه اش بود به روستائیان گفت: به من غذا بدهید و الا همان بلایی که بر سر ده قبلی آورده ام به سر شما هم می آورم!روستائیان ترسیدند و او را غذا دادند، ملا پس از آنکه سیر شد و عازم رفتن گردید یکی از روستائیان از او پرسید: به ما بگو با روستای قبلی چه معامله ای کردی؟ملا خندید و گفت: هیچ غذایم ندادند، رهایشان کردم و به سراغ ده شما آمدم! اول مسئله را درک کنیم بعد تصمیم بگیریم، چه بسیار ترس های بی‌خود و بی‌جهتی داریم که فقط به‌خاطر درک نادرست مسئله در ما به وجود آمده اند... ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀 @shalamcheh114
🌸🌸🌸🌸🌸🌸✨ 🌺🌺🌺🌺🌺✨ 🌸🌸🌸🌸✨ 🌺🌺🌺✨ 🌸🌸✨ 🌺✨ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭستاﯾﺸﺎﻥ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ . ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻬﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ . ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ گنگ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﺍﻣﻴﺴﺖ ! ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻜﻪ ﻫﺎ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ !! ﻭ ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ .ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺩﻭﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺟﻴﺒﻢ ﭘﻮﻝ ﺑﻮﺩ ! ﻓﻘﺮ ﺁﺗﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ . ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﯾﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ . ﻭ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ . ﻭ "" ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾ‍ش ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀 @shalamcheh114
🍂🕊🍂🕊🍂🕊✨ 🕊🍂🕊🍂🕊✨ 🍂🕊🍂🕊✨ 🕊🍂🕊✨ 🍂🕊✨ 🕊✨ داســتانـهایی آمــوزنــده ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀 @shalamcheh114 حـــتـــما بــخوانــیـــد
؟ پسره 👦🏻به مادرش👩🏻 گفت با اين قيافه ترسناكت😏 چرا اومدی مدرسه؟😡 مادر 😞 گفت غذاتو🌭 نبرده بودی نميخواستم گرسنه😔 بمونی پسر 👦🏻 گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی😓... همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید😣😔... چندسال بعد پسر در 1شهر ديگه دانشگاه ☄️✨ قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد 👫و بچه👶🏻 دار شد خبر به گوش 👂🏻👩🏻 مادر رسيد مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم😍😘 اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن😫... چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده😰 ... وقتی رسید مادر رو دفن کرده⚰️ بودن و فقط 1 يادداشت📜 از طرف مادرش واسش مونده بود😖😞 : پسره عزيزم 🤗 وقتی 6سالت بود🙂 تو 1تصادف⚡️ 1چشمتو 👁 از دست دادی 😞 اون موقع من 26سالم بود🖖🏻 و در اوج زیبایی بودم👄💅 و بعنوان 1مادر👩🏻 نميتونستم ببينم پسرم😿 1چشمشو از دست داده🤕 واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم😻 تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم 😽مواظب چشم مادرت باش😴😪... اشك در چشمهای پسر جمع شد😢... ولی چه دیر😓... سلامتی تمام مادرا لايك كنيد 👍🏻 هرکی مادرش رو دوست داره کپی کنه😞 نامردی کپی نکنی!!😑 ⊙مامانم 👩🏻 بابامو 👨🏻 صدا زد 🗣 که در شیشه سس رو باز کنه🍴 پدرم 👨🏻 بعد از کلی کلنجار نتونست😯 منم خیلی راحت درش رو باز کردم و گفتم :اینم کاری داشت؟؟😒 پدرم لبخندی زد و گفت☺️: یادته وقتی بچه👶🏻 بودی من در شیشه🍾 رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه؟😔 بدجوری بغض گلمو گرفت..😭 سلامتی همه باباها🖖🏻👨🏻 ................واما .................. به سلامتی همه مامانایی که هروقت صداشون کنیم میگن:جانم! و هروقت صدامون می کنن،میگیم:چیه؟ها...؟ به سلامتی مادرایی که می تونند تا 10 تا فرزندشونا نگهداری کنند اما 10 فرزند نمی تونند از یک مادر نگهداری کنند! به سلامتی مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاد بچه هاشون دادند ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشند ویلچرشون رو هل بدند! به سلامتی مادری که وقتی غذا سرسفره کم میاد اولین کسی که از اون غذا دوست نداره خودشه! به سلامتی مادر . تنها کسی که وقتی شکمشو لگد می زدم از شدت شوق می خندید! به سلامتی مادر که دیوارش از همه کوتاه تره !!!!! خدایا هر کی این پست رو کپی کرد درد دلش رو رفع کن.. صحبتهای فرزندی در کنار قبر مادرش: ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﻧﮑﻨﻢ ❗️ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺴﺨﺮﺕ ﻧﮑﻨﻢ ❗️ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ❗️ ﻧﮕﻢ ﺗﻮ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﻋﻘﺐ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯿﻪ ❗️ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻣﺖ...❗️ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ❗️ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﻡ ﺧﻮﻧﻪ ... ❗️ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩ ❗️ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ناراحتت نکنم ❗️ دیگه صدامو روت بلند نمیکنم ، ❗️ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﮔﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺩ... ❗️ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺑﺎﺷﻪ ❗️ ﺗﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﺸﺪﻩ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻮ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﻢ ﻗﺪﺭﺷﻮﻧﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ ❗️ تا ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ ﺑﺬﺍﺭ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﺍﺭﺷﻮﻥ ﭘﺸﯿﻤﻮﻥ ﺑﺸﻦ... سلامتیه همه مادرای عزیز که نبودشون اول بدبختی هاست.❗️ 🌸 اگر مادرت هنوز کنارت است ↩️ او را رها مکن ↪️ و محبتش را فراموش نکن وکاری کن که راضی باشد چون در تمام زندگی فقط یک مادر داری و وقتی میمیرد ، آنگاه ملائکه میگویند که فوت شد آن کسی که به سبب دعا های آن به تو رحم میکردیم.❗️ ↩️امکان ندارد بخوانی وبه اشتراک نگذاری...↪️ ❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣ 🕊🥀 @shalamcheh114