eitaa logo
❣️ پرچمداران بانوی دمشق:)
67 دنبال‌کننده
647 عکس
249 ویدیو
3 فایل
•[بـسمِ‌ربّ‌زهرا✋🏻💛]• با‌نام‌تو‌شروع‌کردیم‌وتمام‌خواهیم‌کرد.💕 راه ارتباط @Vgugqv387 (کپی از مطالب کانال با صلوات برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) آزاد..🌹) 🦋شروعمون↯ 1400,10,10پایانمون 💛 ظهور آقا صاحب از زمان
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فاطمه زهرا
﷽ *📝 نماز ، نماز ، نماز* 💢‏مادر بزرگ *شهید ‎جهادمغنیه* می گفت: مدت طولانی بعد شهادتش اومد به خوابم - بهش گفتم:چرا دیر کردی؟ منتظرت بودم! - گفت: طول کشید تا از *بازرسی ها* رد شدیم. - گفتم :چه بازرسی؟! - گفت:بیشتر از همه سر *بازرسی ‎نماز* وایستادیم... بیشتر از همه درباره *نمازصبح* میپرسیدن‼️ ⛔رفیق! *نماز* ، حتی با *شهید* هم شوخی ندارد!
بهش گفتم: چـنـد وقـتیـه ڪه به خاطࢪ اعـتـقـاداتـم مـسـخـرم ميڪنن......! 💔 بـهـم گفت: بࢪاۍ اونـايـێ ڪه اعتـقاداتـتـوטּ ࢪو مسـخڕه‍ ميـڪنن دعـا ڪنين خـدا بـه عـشـق حـسيـن دچـاࢪشـون ڪنـه😊
سلامتی‌دخترایی‌که‌نمیتونن‌مدافع‌باشن‌و برن‌جنگ...ایهاالداعش: ″سپاه‌وبسیج‌وحزب‌الله‌رافاکتوربگیر″ حواست‌به‌من‌باشد..دخترشیعه‌زاده‌ای‌هستم‌که شهادت‌راازمادرم‌زهرابه‌ارث‌دارم‌وصبوری‌را ازعمه‌زینب‌وشجاعت‌راازدخترکی3ساله... من‌سلاح‌هایی‌دارم‌که‌بااسمش‌جانت‌به‌لرزهمی‌افتد چادرم سربندیافاطمه دلگرمی‌به‌سقا فرمان‌سیدعلی حواست‌باشد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا واقعا پوشش در کشور های دیگر آزاد است؟
بعد، یهو تپشش رو توی زانوی پای چپم‌ و بعد توی پاشنه ی پای راستم حس کردم. اون قدر موضع برای فکر کردن داشتم که این یکی خیلی هم مهم نباشه. وارد اتاق اساتید شدیم . خانم فراندون معرفی فرمودن :(این هروه ست استاد راهنمات . پاتریک و هانری هم از اساتید ما هستن . این هم لوغانس منشی دوم لابراتوره.)و با هیجان خاص و لبخند چشمش رو دوخت به دستای جماعت! هروه، پاتریک ، و هانری و خانم منشی دوم ، که البته اون روز من اسم هیچ کدومشون رو درست یاد نگرفتم ، اومدن جلو که مراسم آشنایی برگزار بشه هروه دستش دو آورد جلو که دست بده . دکلمه م شروع کردم :(ببخشید....... خیلی عذر می خوام ! من مسلمونم و با آقایون نمی تونم دست بدم . اصلا قصدم بی احترامی نیست . این ی دستور دینیه . من نمی تونم تغییرش بدم. باز هم ازتون عذر می خوام.)هروه دستش رو یهو کشید عقب و گفت:(او....... که اینطور! متوجه شدم.) آقای استاد دوم ، در حالی که مطمئن نبود درست فهمیده باشه، داشت دستش رو می کشید عقب ، خوشبختانه. که من دو تا دستم رو بردم با که بزارم کنار هم و به نفر دوم ادای احترام کنم که ظاهرا طرف اشتباه برداشت کرد و دستش رو دوباره آورد جلو. عجب غلطی کردم ! دوباره توضیح دادم . رسیدم به خانم منشی. پارت7 ادامه دارد.....😍