eitaa logo
یادگاری .‌.. !
482 دنبال‌کننده
2هزار عکس
836 ویدیو
10 فایل
{بِسمِ‌ربِ‌شھدآ} السلام علیك یااباصالح ؛♥️🕊 کآنالِ‌رسمیِ،فیلم‌نویس ! شعبه‌ی دیگری‌ ندارد 🤍🇮🇷 خواندن رمان بدون عضویت حرام است هموطن ! چاکِرِشما: @Arbabghalam وَ به شَرطِ‌ها:‌ @roomanzibaee وقفِ‌اباصالح بَدرِ‌تولد ¹⁴⁰⁰.⁶.¹⁴ لفت‌دادی‌صلوات‌بفرس‌مومن
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 《ڪآش بودے》 همسرِ خانم اشاره‌ای بهش کرد تا بلند بشه. حامد هم از جایش بلند شد تا بیاد و کنارم بشینه. به سمتم اومد و با لبخند گفت : _ سلآم . لبخندی زدم ؛ جواب سلامش رو دادم . حامد گفت : _ خانمِ گفت میترسی آره ؟ _ چی بهت گفت ؟ _ گفت حواست به همسرت باشه ! ابروهاش رو بالا برد و پرسید : _ حواسم بهت نیست ؟ خندیدم و گفتم : _ چرا هست . بعد نگران ادامه دادم : _ مادرت ... _ نگران نباش خوابیدِ که اومدم پیشت به مهدی و لیلا هم سپردم حواسشون باشه! دستم رو گرفت و گفت : _ حالا دیگه پیشتم نترس باشه ؟ لبخندم پررنگ تر شد : _ باشه . حامد کی میرسیم؟ _ ان شاءالله دوساعتِ دیگه ؛ گشنته؟ _ نه .. _ تشنه چی ؟ _ نه ... _ پس چرا پرسیدی ؟ خسته شدی ؟ _ نه حامد ای بابا . _ خب چیشده ؟ _ هیچی بخدا فقط میخواستم ببینم چند ساعت دیگه تو راهیم . مشتاقم زودتر برسیم. ‌. . حامد بعد از نیم‌ساعت از پیشم رفت تا مادرش که تازه از خواب بیدار شده بود شک نکنه . دوباره من و رفیقی که تازه پیدا کردم باهم تنها شدیم ؛ پرسیدم : _ اسمِ‌شما‌چیه ؟ لبخندی زد و گفت : _ من آسیه‌م عزیزم اونم همسرم قاسِم هست . _ خوشبختم عزیزم ، شما چندسالته ؟ _ الآن ۲۵ سالمه . با تعجب گفتم : _ چند وقتِ که ازدواج کردین ؟ _ من ۱۹ سالم بود که ازدواج کردم ! متوجه‌ی تعجبم شد و گفت : _ هردو مون به بلوغ عقلی رسیده بودیم ، و به هم علاقه هم داشتیم ؛ هردو سر کار میرفتیم و تونستیم خرده خرده وسایل زندگیمون رو جمع کنیم . ناراحت گفتم : _ خانوادتون با ازدواج مشکلی نداشتن ؟ _ چرا سخت‌گیری های خودشونو داشتن اما ما توکل کردیم به خدا و البته که سخت‌گیری های خانواده هامون به جا بود اما تونستیم حلش کنیم . سخت مشغول صحبت بودیم که صدایِ خلبآن رو شنیدیم که اعلامِ رسیدن کرد. به بیرون نگاه کردم ، الآن بالایِ سقفِ‌آسمون کربلاییم ! غرقِ در نگاهِ به حرم بودم که تکآن‌های بیش از حد هواپیما صدایِ همهمه و سروصدا رو بالا برد . در میانِ این همه سروصدا فقط نامِ حسین {ع} روی زبان ها جاری بود ! °•°•°•°•°•° نویسنده:ارباب‌قلم @film_nevis کپی ، راضی نیستیما