eitaa logo
یادگاری .‌.. !
442 دنبال‌کننده
2هزار عکس
836 ویدیو
10 فایل
{بِسمِ‌ربِ‌شھدآ} السلام علیك یااباصالح ؛♥️🕊 کآنالِ‌رسمیِ،فیلم‌نویس ! شعبه‌ی دیگری‌ ندارد 🤍🇮🇷 خواندن رمان بدون عضویت حرام است هموطن ! چاکِرِشما: @Arbabghalam وَ به شَرطِ‌ها:‌ @roomanzibaee وقفِ‌اباصالح بَدرِ‌تولد ¹⁴⁰⁰.⁶.¹⁴ لفت‌دادی‌صلوات‌بفرس‌مومن
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤 《ڪآش بودے》 رو به حرم نشسته بودیم . نمیدونم ، حامد کی وقت کرده این‌همه تدارکاتِ سفره‌ی عقد ببینه . به شِکوه* های منم توجهی نکرد و در مقابل همه ی غر زدن‌هام گفت : _ مگه چندبار میشه عقد کرد اونم توی حرم امام حسین . پشت چشمی نازک کردم و گفتم : _ والا ما که قرارِ سه‌بار عقد کنیم . خندید و گونه‌م رو کشید : _ غر نزن ! بلاخره عاقد ، عقد رو خوند. به مدت سه‌ماه دیگه ... با گفتنِ قبلتُ ، حامد خیالش راحت شد. به آرومی طوری که فقط من بشنوم گفت : _ خب راضیه خانم ، کلا نمیتونی از دستم در بِری . متعجب گفتم : _ من ؟ _ بله خودِ شما ... _چطور ؟ _ همیشه از زیر ابراز علاقه‌ی من نسبت به خودت در میرفتی ، گفتم الانِ‌که پشیمون بشی ؛ خندیدم و گفتم : _ خب اینا همه از ناز کردن دختراست دیگه . خندید و چیزی نگفت . اما ادامه دادم : _ ولی جدا از شوخی من اونموقع‌ها اصلا حواسم بهت نبود . سرش رو پایین انداخت و گفت : _ چطور ؟ _ همش سادگی . . به فکر معین بودم و البته آینده‌م که قرارِ چی بشه ‌. _ الان دیگه نگران نباش . سوالی نگاهش کردم که گفت : _ قرارِ آیندتُ بسازی به سفره ی عقد اشاره کردم : _ بله بله ، دارم میسازم خندید و گفت : _ نه عزیزم ، منظورم آینده‌ی شغلی و تحصیلی‌ت هست . لبخند ملیحی روی لب‌هام نشست . _ راستی استاد گفته بود ، هفته ی بعد سه‌شنبه برم دانشگاه . صدایی از پشتِ سرمون ، هردومون رو ساکت کرد ؛ آسیه گفت : _ شما دوتا وقت گیر آوردین . به عکاسِ نگاه کنین ازتون داره عکس میگیره . هردو ناچار به عکاس نگاه کردیم . نگاهم روی عکسِ مهدی و لیلا ثابت موند ؛ اشک توی چشم‌هام جمع شد که حامد گفت : _ الآن ، حواسشون به ما هست . به حرمِ زرین رنگ ، نگاهم رو گره دادم. هیچوقت مثلِ الآن ، از دیدنش لذت نبرده بودم . با اینکه کلِ دیروز ، صرفِ نگاهِ حرم شد . اما امروز که حالم خوبه دوست دارم یه دعایی کنم ، خود امام حسین میتونه برآورده‌ش کنه ... _ من چیزی جز خوشبختی ازت نمیخوام تو که خودت داستان زندگی منُ بهتر از هرکسی میدونی ، میدونی که چقدر بدبخت و بیچاره بودم از این به بعد خوش‌بختم کن . _ تویِ دلواپسی‌هام ، تورو صدا نکنم چه کنم ؟ میونِ بی‌کسی ها تروصدا نکنم چه کنم ؟ چشم‌هام رو بستم و به نوحه‌ای که همسرم ، میخواند گوش کردم . *شکوه:شکایت °•°•°•°•°•°•°• نویسنده:ارباب‌قلم، @film_Nevis کپی ، لاااا لااا