#قصه_های_مثنوی
🐟🐠🐟سه ماهی(قصه کودکانه)
🐟🐠🐟آبگير كوچكي ، سه ماهي زندگي مي كردند . ماهي سبز ، زرنگ و باهوش بود ، ماهي نارنجي ، هوش كمتري داشت و ماهي قرمز ، كودن و كم عقل بود .
🐟🐠🐟يك روز دو ماهيگير از كنار آبگير عبور كردند و قرار گذاشتند كه تور خود را بياورند تا ماهيها را بگيرند .
سه ماهي حرفهاي ماهيگيران را شنيدند .
🐟🐠🐟ماهي سبز ، كه زرنگ و باهوش بود بدون اينكه وقت را از دست بدهد از راه باريكي كه آبگير را به جوي آبي وصل مي كرد ، فرار كرد .فردا ماهيگيران رسيدند و راه آبگير را بستند .
🐟🐠🐟ماهي نارنجي كه تازه متوجه خطر شد ، پيش خودش گفت ، اگر زودتر فكر عاقلانه اي نكنم بدست ماهيگيران اسير مي شوم . پس خودش را به مردن زد و روي سطح آب آمد .
🐟🐠🐟يكي از ماهيگيران كه فكر كرد اين ماهي مرده است ، او را از داخل آبگير گرفت و به طرف جوي آب پرت كرد ، و ماهي از اين فرصت استفاده كرد و فرار كرد .
🐟🐠🐟ماهي قرمز كه از عقل و فكر خود به موقع استفاده نكرد ، آنقدر به اين طرف و آنطرف رفت تا در دام ماهيگيران افتاد
🐟🐠🐟
⭕️كپی و ارسال مطالب فقط به صورت فوروارد و ذکر نام کانال قصه های کودکانه مجاز است
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066