eitaa logo
فیلم و انیمیشن کودکانه
13.8هزار دنبال‌کننده
122 عکس
1هزار ویدیو
2 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یاقائم آل محمد عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف💚 #اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان بچه هنرمند 👇 @bachehonarmand طب اسلامی @tebeslami69 پیام الهی @sahebazamanjanamsalam https://eitaa.com/joinchat/2681275144C773134be2f
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یا حضرت عباس
42.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قصه های عمو رحمان 3️⃣ 🌏قسمت سوم : گلهای بهشتی 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی ع ع https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
سلام دوستای گلم ی کانال ختم صلوات زدیم دلی اگر تونستین عضو بشین کنار هم از فرصت فضای مجای برای گسترش امور دینی استفاده کنیم. برای عضویت بزنید روی لینک زیر تا عضو کانال ختم صلوات بشین https://eitaa.com/joinchat/2288976207Cdd6f307e52
47.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قصه های عمو رحمان 4️⃣ 🌏قسمت چهارم : باران ببار 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی علیه السلام علیه السلام 🌸https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه ها 2️⃣ 💠 با بچه های چسبنده چه کنیم؟ ✅والدین گرامی برای داشتن زندگی مهدوی باید رفتار خوبی با بچه ها داشته باشیم ☘️💖☘️💖☘️💖☘️💖 https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
21.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قصه های عمو رحمان 6⃣ 🌏قسمت پنجم :روز آزادی 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی علیه السلام علیه السلام https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
22.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قصه های عمو رحمان 7⃣ 🌏قسمت هفتم : برنده کیه 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی ⭐️بچه های گل ، امامان ما در کودکی بازی های خیلی قشنگی می کردند. ع ع 🌸https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
21.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 قصه های عمو رحمان 8️⃣ 🌏قسمت هشتم : پیروزی پیامبر 🌹داستانهایی زیبا از زندگی امام حسن(علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) در کودکی ⭐️بچه های گل ، امامان ما در کودکی بازی های خیلی قشنگی می کردند. ع ع https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
67.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 انیمیشن با موضوع « احترام به معلم » - شماره 2 🔺 موضوع : ┄┄┅🍃🌸🔸❤️🔸🌸🍃┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
🐘☘🐘☘🐘☘🐘☘🐘☘ ☘داستان زیبای فیل خندان هادی نقاشی اش را از کیفش در آورد و گفت: بچه ها ببینید چی کشیده ام!! تصویر یک اسب قهوه ایی بسیار زیبا بود با یال های افشان و دم پیچ خورده که داشت شیهه میکشید! بچه ها از تعجب دهانشان باز شد:‌وای!به به! چه قدر قشنگ!بابا تو دیگه کی هستی؟؟! رضا گفت:یکی هم برای من بکش!احمد گفت:یکی هم برای من بکش! چند لحظه بعد بچه ها همگی با دفتر هایشان دور هادی حلقه زدند. هادی که رنگش حسابی پریده بود سرش را پایین انداخت و گفت: این نقاشی خواهرم است! ببخشید دروغ گفتم! چند روز بعد هادی تصویر یک فیل را کشید. یک فیل بسیار خندان که توی رود رفته بود و با خرطومش مثل دوش روی سرش آب میپاشید! هادی همین که داخل کلاس رفت نقاشی اش را درآورد:بچه ها نقاشی ام را ببینید. بچه ها تا نقاشی را دیدند گفتند به به! خواهرت چه فیل قشنگی کشیده! هادی گفت: این را واقعا خودم کشیده ام. خود خودم! اما کسی باورش نشد! 🐘☘🐘☘🐘☘🐘☘🐘☘ 🐘https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066
☃️مگر آدم برفی هم می تواند راه برود ☃️ صبح بود. رضا از خواب بیدار شد. از پنجره اتاق به بیرون نگاهی کرد. برف باریده بود. همه جا را سفید کرده بود. درخت هایی که توی زمین جلو خانه آنها بودند، سفید پوش شده بودند. روی زمین، روی بام ها، همه جا سفید بود. رضا صبحانه اش را خورد. به مادرش گفت: مادر، اجازه میدهید بروم و با جمشید برف بازی کنم؟ جمشید پسر همسایه آنها بود. دوست و هم بازی هم بودند. مادر گفت : بله پالتویت را بپوش. چکمه هایت را پایت کن. کلاهت را سرت بگذار. شال گردنت را هم دور گردنت گره بزن و دستکش هایت را دستت کن. آن وقت برو و با جمشید بازی کن. رضا پالتویش را پوشید و چکمه هایش را پوشید و کلاهش را به سرش گذاشت. شال گردنش را بست، دستکش هایش را به دست کرد. آن وقت از خانه بیرن آمد. رضا پیش جمشید رفت. جمشید گفت : ((رضا، سلام ببین پدرم برای من چه ساخته است! یک سورتمه، یک سورتمه قشنگ!)) پدر جمشید با چندتا چوب یک سورتمه قشنگ برای جمشید ساخته بود و طنابی هم به سورتمه بسته بود. جمشید سورتمه را می کشید. سورتمه روی برف ها سُر می خورد و پیش می رفت. رضا و جمیشد مدتی توی برف ها بازی کردند. سورتمه را از این طرف به آن طرف سُر میدادند. گلوله برفی درست کردند و به طرف یک دیگر انداختند. عاقبت رضا گفت: (( جمشید بیا یک آدم برفی درست کنیم.)) جمشید گفت : ((باشد. همین حالا برف جمع می کنیم. وقتی که به اندازه کافی شد، یک آدم برفی درست می کنیم. ولی رضا، آن را کجا درست کنیم؟ جلو خانه شما یا جلوی خانه ما؟)) رضا گفت : (( هرجا که تو دلت میخواهد. جلو خانه شما )) جمشید گفت : (( نه! اگر آن را جلوی خانه ما درست کنیم همه فکر می کنن که آن آدم برفی فقط برای من است. بگذار آن را جلوی خانه شما درست کنیم. )) رضا گفت : (( آن وقت همه فکر می کنند که آدم برفی فقط برای من است. آن را جلوی خانه شما درست کنیم. )) 👶🏻 https://eitaa.com/joinchat/3812819265Cd30c8a9066