eitaa logo
دختران فیروزه نشان
521 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
83 فایل
╔═💠🌸💠═════════╗ #گروه‌فرهنگی‌دختران‌فیروزه‌نشان‌‌ شهرستان‌کاشان #تمدن_ساز✌🏻 #عرصه_دار_میدان_فرهنگی☝️ @Maryam_kafizadeh: مدیر کانال @kademshohda:ادمین کانال ╚═════════💠🌸💠═╝
مشاهده در ایتا
دانلود
مسعود ژست فيلسوفانه اي مي گيرد و مي گويد: -من يه پنج ضلعي كشف كردم كه مخصوص انسان هاست! اين پنج تا ضلع ليلي رو خدمتتون عرض كنم: ضلع ١: خود خواهي ضلع٢: خودشيفتگي ضلع٣: خود خوري ضلع٤: خرفتي ضلع٥ هم كه از ضلع هاي كاربردي و اصلي و پر نقش در زندگي هر فردي است، خريت است آقا جون. خريت كه قرار بوده اختصاص به الاغ داشته باشه و من نمي دونم چرا انسان ها اين قدر اصرار دارند كه اين صفت رو داشته باشند! كنار روزنامه اين ضلع ها را مي نويسم و به هم وصلشان مي كنم. مسعود چايي اش را سر مي كشد. چرا خود خودخواهش را نمي گويد كه هر چه لباس دارد بايد يقه دار باشد، و الا جنجال مي كند. حتي اين تي شرت نارنجي اش. كله اش خراب است.نارنجي هم شد رنگ آن هم با صورت سبزه اش. فقط زير پوش هايش بي يقه است. سعيد مي گويد: -احتمالا اين همون پنج ضلعي نيست كه من خدمتتون عرض كردم. چون خود شما اين پنج ضلع رو بارها تجربه كردي و حالا اين قدر مسلط داري دفاع ارائه مي دي. مسعود استكانش را زمين مي گذارد و مي گويد: -اتفاقا اتفاقا من و شما نداريم كه.شما فكر كن. من استفاده مي كنم. البته اغلب بلكه نزديك به نود و نه درصد آدم ها اين تجربه شگرف رو دارند، منم روش. علي مرموزانه سكوت كرده است. از علي بدم مي آيد. يك ماژيك بر مي دارم و...... اول ريش هاي مرتبش را رنگ مي كنم بعد روي لباس ورزشي سفيدش هر چه دلم مي خواهد مي نويسم. مسعود كوتاه نمي آيد: -اصولا آدم ها خيلي خودشون رو قبول دارند. فكر خودشون، ايده خودشون، كار خودشون. بگو علي، كمك بده.. -حرف خودشون، برنامه ي خودشون، مشكل خودشون، دست پخت خودشون، قيافه و تيپ خودشون، مدرك خودشون. موهاي مشكي اش را هم از ته مي تراشم. ابروهاي بهم پيوسته اش را هم تيغ مي زنم. بي ريختش مي كنم. -اوكي چه مسلط! لطفا ادامه نديد. داري سطح بحث رو پايين مي آري. بعد از اين خودِ خر سوارشون كه حاضرم هم نيستند يك كم، يه ذره روش فكر كنند و كوتاه بيان و نقدي بپذيرند مي رسند به كجا؟ به...اگه گفتي؟ مي پرم وسط و مي گويم: -به خود شيفتگي مسعودي مي رسه. كم نمي آورد. بلند مي شود پاچه شلوار ورزشي اش را بالا مي گيرد و اداي پرنسس ها را در مي آورد و زانو خم مي كند و احترام مي گذارد. مسعود عوض بشو نيست،هر چند كه تو را يك انسان عوضي جلوه بدهد و بخواهد كه سر جايگاهت بنشاند. -به خود شيفتگي! آفرين خواهر گلم! دو زار قيافه نداره، كلي به خودشون ور مي ره. صاف صاف را مي ره و توقع هم داره همه از بغلش كه رد مي شن بگن عروسك. دو زار فكرش نمي ارزه، ايده ش دزديه، كارش به درد عمه ش مي خوره، رفته جاي سمت رياست نشسته. چند نفر هم مقابلش دولا راست مي شند اوه ديگه هيچي. از شهرستان ساكن تهران بي در و پيكر شده، از دماغ فيل افتاده انگار به اين ها مي گن چي:خود شيفته. سرم را از روي روزنامه بلند نمي كنم. كلمات مسعود را كه حس ميكنم دقيقا ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭
مسعود ژست فيلسوفانه اي مي گيرد و مي گويد: -من يه پنج ضلعي كشف كردم كه مخصوص انسان هاست! اين پنج تا ضلع ليلي رو خدمتتون عرض كنم: ضلع ١: خود خواهي ضلع٢: خودشيفتگي ضلع٣: خود خوري ضلع٤: خرفتي ضلع٥ هم كه از ضلع هاي كاربردي و اصلي و پر نقش در زندگي هر فردي است، خريت است آقا جون. خريت كه قرار بوده اختصاص به الاغ داشته باشه و من نمي دونم چرا انسان ها اين قدر اصرار دارند كه اين صفت رو داشته باشند! كنار روزنامه اين ضلع ها را مي نويسم و به هم وصلشان مي كنم. مسعود چايي اش را سر مي كشد. چرا خود خودخواهش را نمي گويد كه هر چه لباس دارد بايد يقه دار باشد، و الا جنجال مي كند. حتي اين تي شرت نارنجي اش. كله اش خراب است.نارنجي هم شد رنگ آن هم با صورت سبزه اش. فقط زير پوش هايش بي يقه است. سعيد مي گويد: -احتمالا اين همون پنج ضلعي نيست كه من خدمتتون عرض كردم. چون خود شما اين پنج ضلع رو بارها تجربه كردي و حالا اين قدر مسلط داري دفاع ارائه مي دي. مسعود استكانش را زمين مي گذارد و مي گويد: -اتفاقا اتفاقا من و شما نداريم كه.شما فكر كن. من استفاده مي كنم. البته اغلب بلكه نزديك به نود و نه درصد آدم ها اين تجربه شگرف رو دارند، منم روش. علي مرموزانه سكوت كرده است. از علي بدم مي آيد. يك ماژيك بر مي دارم و...... اول ريش هاي مرتبش را رنگ مي كنم بعد روي لباس ورزشي سفيدش هر چه دلم مي خواهد مي نويسم. مسعود كوتاه نمي آيد: -اصولا آدم ها خيلي خودشون رو قبول دارند. فكر خودشون، ايده خودشون، كار خودشون. بگو علي، كمك بده.. -حرف خودشون، برنامه ي خودشون، مشكل خودشون، دست پخت خودشون، قيافه و تيپ خودشون، مدرك خودشون. موهاي مشكي اش را هم از ته مي تراشم. ابروهاي بهم پيوسته اش را هم تيغ مي زنم. بي ريختش مي كنم. -اوكي چه مسلط! لطفا ادامه نديد. داري سطح بحث رو پايين مي آري. بعد از اين خودِ خر سوارشون كه حاضرم هم نيستند يك كم، يه ذره روش فكر كنند و كوتاه بيان و نقدي بپذيرند مي رسند به كجا؟ به...اگه گفتي؟ مي پرم وسط و مي گويم: -به خود شيفتگي مسعودي مي رسه. كم نمي آورد. بلند مي شود پاچه شلوار ورزشي اش را بالا مي گيرد و اداي پرنسس ها را در مي آورد و زانو خم مي كند و احترام مي گذارد. مسعود عوض بشو نيست،هر چند كه تو را يك انسان عوضي جلوه بدهد و بخواهد كه سر جايگاهت بنشاند. -به خود شيفتگي! آفرين خواهر گلم! دو زار قيافه نداره، كلي به خودشون ور مي ره. صاف صاف را مي ره و توقع هم داره همه از بغلش كه رد مي شن بگن عروسك. دو زار فكرش نمي ارزه، ايده ش دزديه، كارش به درد عمه ش مي خوره، رفته جاي سمت رياست نشسته. چند نفر هم مقابلش دولا راست مي شند اوه ديگه هيچي. از شهرستان ساكن تهران بي در و پيكر شده، از دماغ فيل افتاده انگار به اين ها مي گن چي:خود شيفته. سرم را از روي روزنامه بلند نمي كنم. كلمات مسعود را كه حس ميكنم دقيقا ٭٭٭٭٭--💌 💌 --٭٭٭٭٭