نمی‌دونم با چه دلی میشه از کودکان شهید این خانواده نوشت🥺 #بخش_سوم شهید علی رضا کورانی: 🔹با اینکه دروازه سال داشت ولی خیلی اخلاق خوبی داشت و نمازش را کامل میخواند و مسجد می‌رفت حتی از مادرش اجازه میخواست که نماز صبح را هم در مسجد بخواند 🔸دعای کمیل و توسل و ندبه در مسجد بود اگر وقت نداشت دعای عهد در راه مدرسه در اتوبوس میخواند مواظبت بر زیارت عاشورا داشت ▪️داستان های شهدا را خیلی مطالعه میکرد. بعد شهادت حاج نبیل به مادرش میگوید من در این جنگ شهید میشوم یک روز به مربیش در کشّافه یک پیامک داده بود: وقتی از این دنیا خارج میشوم تا قبر حضرت زهرا علیهاسلام پیدا نشده برای من قبر نسازید ▫️خیلی علاقمند به امام رضا داشت یکبار در حرم امام رضا علیه السلام یک پارچه سبز از خادم حرم هدیه میگیرند. این پارچه را خیلی با احترام نگهداری میکنند علیرضا از مادر میخواد که پارچه رو خودش نگهداری کند. مادر میگه وقتی رفتی خانه خودت بهت میدهم. علیرضا میگه به آن موقع نمیرسد😔 پس هرکس زودتر از دنیا رفت پارچه را در قبرش بگذاریم💔 شهیده فاطمه و ساره عزالدین: ❤️هر دو قبل از سن تکلیف حجاب کردند و فاطم ۱۲ جزء و ساره ۳ جزء حفظ کرده بود 🧡فاطمه خیلی نقاشی دوست داشت و علاقه داشت بیاد ایران نقاشی یاد بگیره تا وقتی قبر حضرت زهرا علیهاسلام پیدا شد در طراحی ضریح حضرت کمک کند🥺 💛ساره هم خیلی به امام رضا تعلق داشت و بالای تختش یک عکس حرم امام رضا ع داشت. خیلی وقتها مادر صبح میدید که دختر این عکس را در بغل گرفته و خوابیده یا وقت ترس این را عکس را در بغل می‌گرفت ❤️‍🔥ساره در دفترش نوشته بود که میخواهد در راه امام زمان عج شهید شود